۴۵۱ درجه فارنهایت :)
چهارشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۵۰ ق.ظ
سلام. عیدتون مبارک :)
حالا که چارلی من رو به چالش ۴۵۰ درجه فارنهایت آقای نئو تد دعوت کرده، یه راست میرم سر اصل مطلب.
اگر بخوام کتابهای الهام بخش زندگیم رو به چند دسته تقسیم کنم اینطوری میشه:
۱. کتابهایی که نخوندم
۲. کتابهایی که خوندم
دستهی اول:
دورانِ دبستان: قانونِ ابنسینا و فرهنگ لغتِ چند ده جلدیِ دهخدا که توی خونمون بود...
دورانِ راهنمایی: تمامِ کتابهای کتابخونههایی که دیدم... از کتابخونه مدرسه و سفارت گرفته تا کتابخونه عمومی نزدیکِ خونمون...
دورانِ دبیرستان: تمام کتابهای کتابخونهی مدرسهمون. مخصوصا اون ایلیاد و اودیسه و آتیلای چند جلدی...
دورانِ تحصیل در حوزه: تمام کتابهای کتابخونهی حوزه مخصوصا یک کتابی که در مورد هرمنوتیک بود! گاهی هم تفسیر المیزان علامه طباطبایی و تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری.
همین اواخر: یکی از شروحِ فصوص الحکم که توی کتابخونهی موسسهی استاد طاهرزاده دیدم... و کتابهای علامه حسنزاده که توی کتابفروشیِ موسسه امام دیدم...
دستهی دوم:
از سه چهارسالگی تا همیشه: قرآن! بدونِ شک تاثیرگذارترین کتابِ زندگیِ صالحهاست. بدون اغراق و بدونِ هیچ قصدِ خاصی میگم و هیچ واژهای برای بیانِ احساسِ نیاز و بدهکاری و فقر و قدردانیِ من از این کتاب وجود نداره! هیچ واژهای!
بچگی: قصههای خوب برای بچههای خوب...
نوجوانی به سمت جوانی: کتابهایی که درمورد موفقیت بودند از کسانی مثل استفان کاوی و برایان تریسی و باربارا دیآنجلیس و دیل کارنگی و مجتبی حورایی و فلورانس اسکاول شین و غیره... هرچند الان نگاهم به موضوعات این کتابها عوض شده ولی در زمانِ خودشون برام کتابهای اثرگذار و الهامبخشی بودند. البته اخیرا کتاب هنرِ خوب زندگی کردنِ رولف دوبلی و جادوی نظم به قلم یک خانم ژاپنی به نظرم عالی اومدند. واقعا عالی بودند. :) البته دو تا زندگینامه برای من حکم همین کتابها رو داشتند. یکی زندگیِ دکتر حسابی، استادِ عشق. یکی هم زندگانیِ بانوی ایرانی، بانو مجتهده امین. این دوتا کتاب رو هنوز هم دوست دارم.
نوجوانی و جوانی: کتابهای شهید مطهری. بعضیهاشون رو سه چهاربار خوندم و بعضیهاشون رو هنوز هم نخوندم. برای بعضیهاشون هم خودم رو قاطی دانشجوها کردم و تا لانهجاسوسی سابق میرفتم و استادهای خیلی خوبی بهمون درسشون میدادند. کلا کتابهای شهید مطهری یک غنای خاصی دارند و ممکنه الان بعضیهاشون خیلی به کارمون نیاد ولی یک گوهری درونِ این کتابها هست که دست یافتن بهش جز از مسیرِ خوندنِ کتابها ممکن و میسر نمیشه.
جوانیِ محض: کتابهای شهید آوینی. تقریبا همهی مهمترینهاشون رو یک دور خوندم ولی حس میکنم باید بعدا هم یکبار دیگه بخونمشون چون واقعا عمیق اند و حرفها دارند برای گفتن.
از خیلی قبلها تا *: کتابهای ادبیاتِ دفاعِ مقدس و پایداری. خوندن کتابهایی از این جنس برای من از خیلی سال قبل شروع شده بود... از نیمههای پنهانِ ماه و خاکهای نرم کوشک و دختر شینا و من زندهام و ... تا ادبیاتِ داستانی مثل گرگسالی و سالهای بنفش و ... این کتابها روحِ آدم رو تازه میکنند... بعضیهاشون هم هیچوقت کهنه نمیشن... مثل علمدار و سلام بر ابراهیم! واقعا حقِ مطلب با ذکرِ چند نمونه از این کتابها ادا نمیشه و شاید دلیلِ اینکه بعد از ذکرِ بقیه کتابها نوشتمشون اینه که هنوز هم این کتابها رو برای رفع خستگی و دلمردگی میخونم و در واقع تاحدودی نیاز به کتابهای تمِ موفقیت رو برطرف میکنند...
اخیرا: کتابهای استاد طاهرزاده. تالیفاتِ این استادِ گرانقدر خیلی خیلی زیاده ولی من چندتاشون رو تا حالا خوندم. مثل: ده نکته از معرفت نفس/ خویشتن پنهان/ گزینش تکنولوژی/ زن آنگونه که باید باشد/ انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی/ جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم و ناخنکهایی هم به بقیه زدم. دانشجوها خیلی با این کتابها حال میکنند!
خیلی اخیرا: کتابهای استاد زرشناس. تالیفاتِ این استادِ گرانقدر هم خیلی زیاده. من تا الان چهار پنج تا از تالیفاتِ ایشون رو بیشتر نخوندم... شاید چون قبلا نمیتونستم ولی الان حس میکنم که استاد زرشناس و استاد طاهرزاده خیلی در تکمیل مباحثِ همدیگه هستند و برای همین جدیدا فوکوس کردم روی کتابهای این دو عزیز :)
گله به گله: ادبیاتِ کلاسیکِ جهان. نمیدونم مثلا شما دختری رو پیدا میکنید که جین ایر و بابالنگدراز و زنانکوچک رو نخونده باشه؟ کتابهایی مثل اینها که نویسندههاشون زن هست از حیث احساس روی من اثرگذار بوده ولی کتابهای دیگه ادبیاتِ کلاسیک رو خیلی نخوندم. شاید چون باید در کنارش تاریخ خوند. کاری که الان دارم انجام میدم! مثلا خیلی از ما ۱۹۸۴ و قلعه حیوانات رو خوندیم ولی چقدر فهمیدیم چی به چیه الله اعلم! مثلا جدیدا که کاندید و شاهزادهخانم بابلِ ولتر و تفنن و سرگرمیهای مهاجرانِ آلمانیِ گوته رو خوندم با اینکه نسبت به رمانهای کلاسیکِ متاخر خیلی جالب نیستند ولی چون بسترِ زمان و مکان و شخصیتِ نویسنده رو بهتر میشناسم، برام جذابیتِ خاص خودشون رو پیدا کردند.
یه چیزی هم بگم. اینکه ادبیاتِ معاصر اروپا و آمریکا به نظرِ من چشمنوازیِ گذشته رو ندارند. انگار نوشته میشن که فیلم بشن مثل من پیش از تو و مردی به نام اوه! آره. اونموقع که خوندمشون جذاب بودند ولی بعدا شبحشون هم باقی نمیمونه! (نظرِ کاملا شخصیِ من)
*: تا وقتی که کتابِ خودم و شوهرم رو بنویسم... که چی شد بلاخره شهید شدیم :)))
+ امیدوارم انتظار نداشته باشید بگم فقط یک کتاب روم تاثیر گذاشته!
+ یه سری کتابها رو هم فراموش کردم بگم: کتابهای حضرتِ امام خمینی و امام خامنهای و خیلی از کتابهایی که توی حوزه خوندم و پاس کردم و کتاب هایی که پر بود از حدیث مثل دانشنامه جوان و دانشنامه کودک آقای ری شهری و نهج البلاغه و مفاتیحالجنان که کمتر از بقیه کتابهایی که گفتم وامدارشون نیستم.
+ بعضی از کتاب های داستانی هم خیلی خوب بودند ولی اگر بخوام بگم دیگه مثنوی هفتاد من میشه. متاسفانه این پست یه ذره برام حیثیتی شد برای همین طولانی شد :|
+ آها! هومورو و مهتاب و همدمِ ماه و بلوط خانوم و سِرِک خاتون و معمار و انار و مروه رو هم دعوت میکنم! :)
۹۷/۰۵/۳۱