۳۰ آبان ۹۸
۳۰ آبان ۹۸
امروز صبح پای رفتن به کلاس طرح کلی رو نداشتم. خسته بودم. همسر هم نبود. بدنم کوفته بود ولی مگه میشد نرم؟ فاطمهزهرا هم بیدار شد. هی بهم سفارش میکرد که زود برگردم. هی بهش اطمینان میدادم. آخرش هم بوسیدمش ولی بعد از رفتنم گریه کرده بود. البته کم خوابی و دستشویی داشتن و گرسنگی هم بیتاثیر نبوده... مامان بود... بازم خدا رو شکر. دلم میخواد یه روزی بیاد که انقدر قوی باشم که دست بچههام رو بگیرم و هرجا لازم بود برم از خودم جداشون نکنم.
توی مباحثه هم به این نتیجه رسیدم که آمادگیش رو دارم که برم سوال ۴ رو ارائه بدم.
و چقدر هم ذوق داشتم. هیجان داشتم. عینکم رو پاک کردم. به فرموده خانم اشعری حلقه توی دست چپم انداختم. روسریم رو سفت کردم و زیر گلوم رو کااامل پوشوندم. مانتوم هم هم رنگ کتاب طرح کلی بود و کلی به بچهها پزش رو دادم... اما دریغ! همش تقصیر خانم نجفی بود که اسم من رو واسه سوال ۱ رد کرده بود و سوال ۱ تا ۳ رو هم حاج آقا کرمی که اون روز نوبت ارتئه اساتیدشون بود، از آقایون انتخاب کردند. البته بد هم نشد. شاید قسمتم باشه با یه استاد سختگیرتر برم ارائه بدم. از استادهای شل خوشم نمیاد!
بعد از کلاس هم انگیزه گرفتم که برم به حاجآقا رکوفیان گیر بدم که چرا هر بار فقط یک خانم رو برای ارائه دادن انتخاب میکنند؟ چرا نظرسنجی نمیکنند؟ چرا عدالت آموزشی نیست؟ چرا شورای علمی خانمها رو قوی نمیکنند؟ چرا ارائه خانمها اختیاری شده و این کار باعث افت نمرات خانمها به طور کلی میشه و چرا ال و چرا بل و ...
بعد سر ناهار هم با خانم نجفی و خانم اشعری بحث کردم. اونا میگفتند علت اینکه ارائه دادن رو برای خانمها اختیاری کردیم اینه که خانمها لزومی نداره ارائه بدن! معذب میشن و آقایون هم دچار گناه میشن.
منم سفت وایسادم پای حرفم که اگر مفسده داره که از ابتدا یکی بودن کلاس خانمها و آقایون غلط بوده. و اینکه اگر برای رشد علمی و فن تدریس خانمها لازم باشه چرا که نه؟ و اساسا شاید مشکل خانمها ضعف اعتماد به نفسه؟ از کجا معلوم مشکل ارائه دادن جلوی نامحرم جماعت باشه؟ و ...
البته از حق نگذریم پیشنهاد خانم اشعری برای اینکه یک جلسه تدریس و ارائه مخصوص خانمها به صورت مازاد بذارن خیلی موافق بودم. اما بهشون هم گفتم که یک نگرانی جدی من مساله نمرهم تو طول طرحه... نمیخوام نمرات اضافی رو از دست بدم :)
آخرش هم خانم اشعری گفت تو مثل خانم دباغ برای امامخمینی میشی!!!
نمیدونم بر چه اساس گفت ولی تعریف باحالی بود. شاید باحال ترین تعریفی که یه نفرم ازم تا به حال کرده. فعلا به کسی هم نگفتم چون حوصله مصادره به مطلوب کردن این جمله رو از ناحیه اطرافیانم ندارم.
عصر هم با اینکه خععععلی خسته بودم ولی با مامان و بچهها رفتیم تیاتر زکیه خانوم _یا به قول فاطمهزهرا، خاله زکیله_ رو دیدیم. چقدر هم شلوغ شده بود... و با اینکه از سطح تیاترهای معمولی خیلی پایینتر بود ولی انصافا یه کار جهادی و فرهنگیِ بسیار مخلصانه بود. اجرهم عندالله!
فقط یه ذره ترسناک بود اون ابلیسشون. مجبور شدم فاطمهزهرا رو ببرم پشتصحنه تا ببینه شیطونشون همش نقش بوده و واقعی نبوده. خواهر خاله زکیله هم نقش ابلیس رو بازی کرده بود :)
خانم معلم کلاس اولم و زینب ف و زینب م هم اومده بودند... کلا یه گردهمایی جامعه زنان مذهبی شهرری اتفاق افتاده بود. باحال بود!!!
راستی هرسری میخوام از محتوای دورهی پربارمون براتون بگم نمیتونم... اونایی که یه ذره کنجکاو شدن خودشون برن کتاب رو بخونند. مطمئن باشن چیزای مهمی رو دارن از دست میدن. منم موقعیتش پیش بیاد هم براتون بیشتر از کتاب میگم و هم اگر سوالی باشه، در اسرع وقت جواب میدم :) ارادت!
با چادر و حجاب سفت و سخت اگه خانومی ارائه بده باااااز هم معذب میشه و اقایون به گناه می افتن؟!
حااااالم بهم میخوره از ادم های دگم و متعصب