۱۲ آبان ۹۸
دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۰۷ ق.ظ
امشب دو تا آرزو کردم.
اولی اینکه اون دوتا داروی تقویتی رو برای خودم بخرم و اون شربت تقویتی رو برای فاطمهزهرا.
دومی هم یه چراغ مطالعهی الایدی شارژی.
دور نیستند ولی من بهشون نیاز فوری دارم. جسمم برای تقویت به اولی. روانم برای روحیه به دومی.
امیدوارم خدا ظرفِ صبرم رو پر کنه. یه ذره دپرسم...
آخرای این ماه هم تولد مامانه. میخواستم براش یه قاب گلدوزی شده درست کنم. ناراحتیم بیشتر میشه وقتی هنوز هیچ کاری برای این مهم نکردم... مشکل اصلی هم همون چیزی هست که دوتا خواستهی اولم معطلش موندهاند: پول!
بیپولی انواع و اقسام گوناگونی داره و من معمولا دوام میارم ولی الان طاقت این قِسمش رو ندارم. برای همین ناراحتیم بیشتر میشه.
تکالیف کلاس طرح کلی هم هست و هنوز هیچ کاری برای انجام دادنش نکردم... بازم ناراحتیم بیشتر میشه.
بحث نهایهام هم که معطله به خاطر ضعف جسمیم... بازم ناراحتیم بیشتر میشه.
میدونم اگر پولِ اون خواستهی اول جور بشه، راه حل همهچیز کم کم پیدا میشه. شاید هم بیخیال اون چراغ مطالعه شدم. مثل بیخیالیم برای خرید لباسها و کفش و کیف نو و اکتفا به قبلیها. هرچند قیمتش فقط ۹۲ تومنه و به همسر گفتم اگر یه روزی بلاخره تصمیم گرفت بعد از سااالها برام کادو بگیره، یه چراغ مطالعه الایدی شارژیِ ۹۲ تومنی بخره.
ولی نمیتونم ببینم دوباره داره داستان این شیردهیِ لعنتی و کاهش وزن شدیدم داره تکرار میشه.
واقعا دپرسم. البته ناشکر نیستم. خدا رو شکر که میتونم به بچهام شیر بدم ولی ناراحتم.
+ درست کردن اون داروی تقویتی هم خیلی سخته. مخلوطی هست از پودر جوانهی بذرهای مختلف. تصمیم گرفتم فعلا بذر میوههایی که میخورم رو نگهدارم. شاید یه روز سبزشون کردم.
۹۸/۰۸/۱۳
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.