تلخ و گزنده
هشدار: در این مطلب به قیدها خیلی دقت کنید.
۱. تا الان در بیان، دو وبلاگنویس بودند که به نقد حوزه و روحانیت پرداختند، در حالی که خودشون طلبه نبودند. شاگردبنا نامی و آقای قنادیان. وبلاگ سکوت و گوی هم که طلبه هستند، از جهاتی به نقد وضعیت موجود پرداختند ولی قطعا متفاوت بود با نوع نگاه دو نویسنده اول. از چه جهت؟
من این ترم در دانشگاه دو تا کلاس دارم که استادهاشون با وجود اینکه هیچ تجربهای در میدان دیپلماسی ندارند، نقدها و پیشنهاداتی میدن که گرچه خیلی زیبا و دلفریب هستند ولی در عمل، هیچ شانسی برای اجرایی شدن ندارند! یکی از این دو بزرگوار، حتی عملکرد حاج قاسم و سرداران سرفراز سپاه رو هم نقد میکنه :) نمیگم نقد نکنید، نمیگم پیشنهاد ندید، ولی وقتی نمیدونید پیشنهاد شما عملیاتی هست یا نه، سپاه یا فلان دستگاه رو به بیعرضگی و نفهمی و ... محکوم نکنید.
یادمون باشه این مدل برخورد و نقد، خلاف مشی و دستورات رهبری هست.
۲. آقای قنادیان عنوان مطلبشون رو گذاشتند تلخ و گزنده، ولی انصافا انتقاداتشون تلخ و گزنده نیست. بلکه برای من که همسر طلبه بودم و خودم هم طلبه، شبیه یک شوخی بیمزه است. اون هم وقتی همسرم میتونه تلخترین و گزندهترین نقد رو به حوزه علمیه و طلاب وارد کنه! (که مینویسمش...)
شوخی بیمزه یعنی ایشون ذیل نظرات مطلب تلخ و گزنده ۶، نوشتند: برای من واضح است که گذران زندگی با شهریه ناچیز طلبگی سخت است. صعب است و زجر آور است. اما محال و غیر ممکن نیست.
الان هم خندهام میگیره! میدونید شهریه یک طلبه متاهل درس خارج (سطح ۴) بعد از بیشتر از ۸_۱۰ سال درس خوندن، چقدر هست؟ حدود ده میلیون!
حالا میدونید که در خودِ قم که مهد دروس خارج علماست، چندان فضایی برای اشتغال طلاب وجود نداره، جز کار پژوهش و آبباریکهای از راه تدریس؟ اینکه زندگی با شهریه ناچیز طلبگی غیرممکن نیست، در بهترین حالت، در قم غیر ممکن نیست. ولی در شهرهای بزرگتر، غیرممکن هست. (این جاست که ما هی میگیم به پیر به پیغمبر، نره؛ ایشون میفرمایند: بدوشید :)) )
و بامزهتر اینکه میگن یا شرایط زجرآور رو تحمل کنید یا اگر نمیتونید تحمل کنید عطای طلبگی رو به لقایش ببخشید! خب چرا؟ :))
قضاوت با خودتون...
۳. بنابراین، وقتی کلی حرف میزنیم، باید حرفمون قابلیت این رو داشته باشه که عمومیت پیدا کنه. وقتی قانون وضع میکنیم، باید بتونه شامل قریب به اتفاق افراد جامعه هدفمون بشه. نه اینکه بعدش در میدان عمل، هِی استثنا برامون رو بشه و ببینیم! عه! نمیشه! این تبصره بخوره، اینجا فلان بند و فلان ماده رو اینطور کنید اونطور کنید.
اگر میگید غیر ممکن نیست، پس چطوره که برای عده زیادی از طلبهها غیرممکن هست؟
بله البته غیر ممکن نیست اگر در یک خانه ملکی یا رهن کامل یا زیر سایه مادر و پدرها زندگی کنند و اجاره ندهند و جز خرج خوراک به اندازه روزی ۳۰۰ هزار تومان در روز نداشته باشند. و احتمال زیاد برای اضافه شدن اعضای جدید به خانواده باید دست به عصا حرکت کنند. یا اینکه حسابی تبلیغها رو جدی بگیرند، خمس رو از دست ملت بگیرند و به دفتر مراجع ببرند تحویل بدند! و یه مسجد بگیرند و پیِ درگیری مدام با هیئت امنا و این داستانها رو به تنشون بمالند...
۴. سبک زندگی تجملاتی، انسان رو الا و لابد از توجه به علم و معنویت دور میکنه. زندگی در فقر! زندگی صعب و زجرآور! هم فکر رو درگیر میکنه و از علم و معنویت دور میکنه! چاره در اعتدال هست چون همه نمیتونند امام خمینی و علامه طباطبایی باشند و همه زن ها، همسرِ علامه طباطبایی نیستند!
۵. تجملگرایی با صرفِ داشتن شغل دولتی، نسبتی نداره! دقت کنید: صِرفِ شغل دولتی.
شغل دولتی حتی برای طلاب هم مذموم نیست، مگر یک سری اتفاقات بیافته که اونها اصلا مد نظر آقای قنادیان نبوده. حالا میگم چی...
۶. نه هر شغل دولتیای! بعضی شغلهای دولتی، به معنای وامهای سنگین و بازپرداختهای سبک هست. بعضی شغلهای دولتی یعنی بیکاری و نون مفت خوردن. بعضی شغلهای دولتی یعنی پارو کردن یه سری پولِ بیصاحب که اینور اونور ریخته و میشه با رندی جمعشون کرد و گذاشت توی جیب. و ...
اینها تجمل میاره، چون درآمد داشتن از این مدل شغلها، محل اشکال هست. نمیگم همش حرام هست، ولی محل اشکال هست. و بعضا حرام هم هست!
و لازم نیست کسی طلبه باشه که دامن خودش رو پاک نگهداره از این آلودگیها. باید مقداری تقوا داشته باشه، و نیز شرافت و شخصیت اصیل.
که این تقوا و شرافت و شخصیت اصیل، لازمه انسان زیستن هست، نه طلبه بودن! :) پس برای همه است. نه فقط طلبهها. و اینکه تجملات مذموم هست، برای همه است. توصیه رهبری عام بوده برای همه مردم که در یک دیدار با طلاب هم به طور خاص دوباره بر اون تاکید میکنند. پس اثبات شی، نفی ما عدا نمیکنه.
۷. این که گفتم همسرم تلختر و گزندهتر از اینها فضای طلاب رو میتونه نقد کنه، یعنی شماره ۶. و یه چیز دیگه...
ببینید، اصلا قضیه در درجه اول این نیست که طلبه معمم بمونه یا نمونه.
اصلا قضیه در درجه اول این نیست که طلبه چه شغلی داشته باشه.
قضیه اصلی سرِ یک دوگانه است. یک دو راهی...
که پیش پایِ هر طلبه یا هر آدمی هست که توی این دنیا، دلش میخواد در تاریخ نقشی داشته باشه.
قضیه دوگانه طلبگی- کارمندی نیست. کارمندی وقتی بد میشه که به بیتفاوتی و بیمسئولیتی و بیتعهدی به دین و انقلاب اسلامی منتهی بشه. کارمندی خیلی هم خوب هست اگر با انقلاب و اسلام، نسبت و پیوند عمیق برقرار کنه.
پس قضیه چی هست؟ دوگانه چی هست؟ دوگانهِ پروژه بگیری و ماموریت داشتن هست.
بعضی آدمها پروژه بگیر میشن و پول میشه غایت القصوایِ اینا. پس دنبالش تجملگرایی میاد.
بعضی آدمهای باشرافت و اصیل هم هستند که میگردند بین بیانات رهبری، یه ماموریت برای خودشون پیدا میکنند. تا ببینند چطور میتونند یک باری رو از زمین بردارند که دل امام زمان و نایبش شاد بشه و کاری در فضای پیشرفت کشور و اسلام پیش بره. حالا فرق نداره طلبه باشه یا نباشه. معمم باشه یا نباشه. در کدوم نهاد و ارگان باشه.
مدلِ کاریِ این آدمها میشه: جهادی کار کردن.
و البته طلبه و همینطور دانشجو، یه فرقی با آدمهایی که اهل علم نیستند، دارند.
فرقشون اینه که این دو قشر، به حلّ مساله اولیتر هستند، چون دانشش رو دارند. چون داره براشون هزینه میشه. چون دارند برای این کارها تربیت میشند. پس میدانداریِ حل مساله با اینهاست. یعنی باید باشه.
پس میبینید اگر تلخ و گزندهای هم بخواهیم بگیم اینه: آهای طلبهها! آهای دانشجوها! چرا نمیایید پایِ کارِ حل مسائل انقلاب اسلامی؟
جمعیت جهادیها، اونایی که الان پای کار حل مساله هستند، از چند هزار نفر فراتر نمیره. طوری که من بارها شنیدم از آدمهای مختلف که «ما حزباللهیها زیاد نیستیم» و راست میگن...
ولی وَرِ امیدوارکننده ماجرا اینه که همین تعدادِ کم هم برکت زیادی داشته تا الان. هر گروه یا جریان یا فردی که به تنهایی جریانساز شده، خداوند برکت زیادی داده بهشون... و این سنت خداوند هست. والسلام.
پ.ن: این مطلب تنها نقد ما به حوزه علمیه نیست. ولی مهمترین نقد ما به طلاب و عموم حزباللهیهاست.
سلام.
بهبه! خیلی هم خوب.
مطلب رو خوندم و بعضی قسمتهایش را دوبار. روی قیدها تأمل کردم، ولی با عرض پوزش روی نظرم همچنان باقی هستم.
شاید بنده و جنابعالی هیچوقت نتونیم در این موضوع به نظر واحد برسیم.
ولی به سهم خودم دستمریزاد میگم به شما بابت این کار. بینی و بینالله خوشحال شدم از حُسن مقابله و ادب کلامی شما در این نوشته.
دعا میکنم بعضیها یاد بگیرند از شما و حداقل یه کم فهم و ادب و حرف زدن را بیاموزند.