صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

یک عدد نمایشگاه نرو

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۱۱ ب.ظ

هی گفتم من نمایشگاه نمیرم! نمیام... مخصوصا با بچه‌ها کشش ندارم... حوصله ندارم با بچه‌ها و ...
دیروز همسر جان رفت و گفت فردا می‌مونم خونه، تو برو.
این شد که من هم قسمتم شد امروز رفتم نمایشگاه کتاب تهران.
قشنگ متوجه شدم که از پارسال تا الان در مواجهه با کتاب‌ها و ناشران پیشرفت کردم. حرفه‌ای‌تر خرید کردم.
آدم‌های جالبی رو امروز دیدم و باهاشون صحبت کردم. محمد ملاعباسی در غرفه ترجمان، حاج آقا عباسی ولدی کنار غرفه آیین فطرت که در خصوص موضوع پایان‌نامه و مقاله‌ام باهاشون مکالمه‌های کوتاه ولی مفیدی داشتم. با بعضی از نویسنده‌ها یا اصحاب نشر هم گفتی زدم. خانم شینِ عزیزم و دختر و نوه‌شون رو هم دیدم. ضمنا نمی‌دونستم بابا و مامانم هم اومدند نمایشگاه. ولی اتفاقی بابا من رو دیدند و در شرایطی که گوشیم زیر ده درصد شارژ داشت، برای برگشتن به خونه نجاتم دادند.

خواستم خیلی یهویی از همه‌تون به خاطر مطلب قبلی تشکر کنم. یه اتفاقی درون من افتاد! چون من الان جاذب چیزهای بهتری شدم.
مصطفی دیروز از نشر ترجمان "تاملاتی برای انسان‌های فانی" رو خرید. که امروز ۶۴ صفحه‌اش رو خوندم.
و خودم هم از ترجمان، "مادری که کم داشتم" رو خریدم.
هر دوی این کتاب‌ها تفصیلِ ماحصل‌های تقلاهای مطلب قبلی من هستند.
مطمئنم این‌ها اتفاقی نیست :) و اسم کتاب‌ها رو براتون نوشتم که تک‌خوری نکرده باشم و بگم ممنونم که کمکم کردید. از اینجا به بعد سعی می‌کنم برای همیشه این مساله‌ها رو برای خودم حل کنم.

برای همین از دیروز تصمیم گرفتم چیزهای مهم‌تری در این وبلاگ بنویسم. یک مطلب مهم در مورد سواد مالی طلب‌تون. دیگه می‌خوام آدم مفیدتری بشم.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۴/۰۲/۲۶
نـــرگــــس

نظرات  (۲)

به‌به. چقدر عالی.

ممنون که لحظات دلچسب نمایشگاه‌گردی رو با ما به اشتراک گذاشتی.

پاسخ:
سلامت باشی یاسمن جان.
فی‌الواقع خیلی تفصیلی‌تر از این‌ بود ولی دیگه ننوشتم که حوصله‌تون سر نره.
مهم‌ترین اتفاقات همینا بود


یه چیز جالب هم این بود که امروز از وقتی پاشدم و چند لقمه کوچیک صبحانه نون و نیمرو خوردم؛ تا ساعت ۷ به جز یه بستنی؛ هیچی نخوردم. انقدر شور و شوقم برای نمایشگاه و کتاب‌ها زیاد بود که احساس کردم وقتم تلف میشه برم ناهار :)
بعدشم دوباره دو لقمه نون و دمنوش تو ماشین بابام‌اینا و آخرش هم شام. 
الانم گشنمه ولی حال ندارم برم چیزی بخورم چون دوباره باید مسواک بزنم :)))

سلام.

روایت مادران شریف تون رو خوندم. خیلی حس قشنگی داشتم...

وای مخصوصا خونه تون در روستای قم...عالی بود...آرزوی چنین خونه ای دارم.

ولی یه چیزی! اینکه مادرها ففط مادری نکنند و به علایق دیگه شون از جمله تحصیل یا شغل و... برسند. حرقتون درسته ها ولی عزیزم برای همه میسر نیست. بچه ها رو چیکار کنیم؟ من هیچ کس رو ندارم که شرایطش رو داشته باشند. بزازم مهد؟ نمیتونم این کارو بکنم😔

مسائل زیاده....چی بگم...

 

دنبال یه فعالیتی هستم توی خونه انجام بدم. ان شاءالله خدا کمک کنه.

میشه دعا کنید؟

پاسخ:
سلام ضحی بانو

یه پرسش و پاسخ شده بود توی کانال در مورد زبان خوندن.
از من منابع آزمون زبان و ... رو پرسیدند. من پاسخی دادم که یک بخشش این بود:
ادامه...

به طور کلی
اگر یه حرف دل بخوام بزنم به مامان‌ها یا دخترهایی که در حال حاضر اولویت اول زندگی‌شون رو فرزندآوری یا حضور حداکثری کنار فرزندان تشخیص دادند و ضمنا هنوز سودای ادامه تحصیل در سر دارند، اون حرف اینه:
حتما کنار گذاشتن صد در صدی علایق‌ تحصیلی‌مون برای روحیه‌مون خوب نیست. از اون طرف هم کار علمی تخصصی کردن در دوران‌ها و شرایط خاصی از زندگی مادرانگی، عملا ممکن نیست یا بسیار بی‌کیفیت و فرسایشی میشه.

اگر در چنین شرایطی هستیم، می‌تونیم نیمه تخصصی و تفننی کارمون رو دنبال کنیم. یک گزینه خوب هم برای چنین روشی، همین زبان خوندن هست. 
زبان این خوبی رو داره که اگر یک کتاب زبان دستتون بگیرید و به صورت پراکنده هم صفحات ۱ و ۳ و ۱۰ رو بخونید، بازم چیز یاد می‌گیرید و همون‌ها هم چون نیاز به مرور دارند؛ از دوباره‌خوانی‌شون ضرر نمی‌کنید.
ولی اکثر کتاب‌های تخصصی رو نمیشه بدون استاد و بدون سیر مشخص و بدون تمرکز مطالعه کرد.
پس می‌تونیم پرونده یک کار تخصصی تحصیلی رو در اوج مشغولیت‌های مادری‌مون نبندیم و بازم لذت ببریم و حتما پیشرفت کنیم ان شاءالله ☺️

#یادگیری_زبان

حالا من میگم زبان دوست ندارید، یادگیری بافتنی با قلاب یا دو میل...
یه چیزی رو پیدا کنید طبق سلیقه خودتون


از الان هم نترسید که ای وای با این قضیه که ممکنه میل جلوی دست بچه خطرناک باشه، ممکنه کتابام رو پاره کنند، با اینکه لپ‌تاپم رو ممکنه خراب کنند و ... مبارزه کنید. جسورانه امتحان کنید. حالا یا میشه یا نمیشه. تهش شکست هست دیگه! ولی بهتر از هیچ‌کاری نکردنه. نه؟
ان شاءالله حالت با خودت و زندگیت خوبِ خوبِ خوب باشه.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">