چند روز پیش متوجه شدم، کسی که instagram برام با خوندن پیج اون معنی پیدا میکرد، منو از لیست blockش در آورده. در واقع من همیشه تهِ قلبم برای اون احترامِ زیادی قائل بودم و هستم و با این کارش احترامم بیشتر هم شد. شاید چون bio من در اینستاگرام خیلی تند و تیز تر از متنی باشه که تو این weblog گذاشتم. دعوایی هم که منو سرش block کرد، سرِ انتخاباتِ 96 بود. اون موقع روی روحانی پافشاری می کرد. من نمی تونستم تحمل کنم چون اون آقا برام الهام بخش بود. کلا هرکسی که برام الهام بخش باشه نمی تونم نسبت بهش بی تفاوت باشم. برای همین هم کامنت گذاشتم و با این که معمولا جواب comment ها رو نمی ده اما جواب من رو داد و بحث کم کم بالا گرفت. به اونجایی رسید که دیگه جوابی نداشت و block! اما حالا بعد از یک سال و بعد از ماجرای شکست برجام برای حسن hashtag استعفا گذاشته! و برای روز نکبت و اسرائیل و حزب الله متن های حزب اللهیطور می نویسه! من امّا دیگه likeش هم نمی کنم. فقط از خوندن پست هاش لذت می برم. چون حدس میزنم سال 1400 باز هم با هم دعوامون بشه :|
+ انتخابات ریاست جمهوری پارسال، 29 اردیبهشت برگزار شد.
پریشانگوییهای بعد: اگر اینستاگرام فی.لتر شه، بازیگرا و ورزشکارها و آدم های مشهور (celebrities) کجا می تونند اینقدر like و followers جمع کنند؟ نشریاتِ زرد؟ چرا دمِ انتخابات، همه یه جورِ دیگه اند؟ پارسال همین موقع بودها!
در ادامه مطلب میتونید یکی از مطالبی که اینستاگرامر مذکور اون رو در صفحه خودش منتشر کرده (و راوی کسِ دیگریست) بخونید که خیلی هم جالبه و جا داره کلی درموردش حرف بزنیم :)
بیژن فرهودی میگه:
گوگوش روز یکشنبه در هالیوود بول در مقابل ١٧ هزار نفر برنامه اجرا کرد در حالی که مخالفان جمهوری اسلامی در مقابل ساختمان فدرال در وستوود به سختی هزار نفر برای تظاهرات جمع میکنند.
در ادامه هم جمله خوبی گفته به نظرم که تحلیل منصفانه و تقریبا جامعی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی داره.
میگوید: "ما بیشتر بزمی هستیم تا رزمی"
این تحلیل یکی از با سابقههای جبهه مخالف جمهوری اسلامی بود.
رفقای بزمی باعث می شوند در هر تحلیلی و در بدبینانه ترین نگاه هم که نظام و مخالفینش را در دو کفه ترازو بگذاریم، باز سمت نظام بچربد.
بزمیها ژست نقد اقتصادی هم چند سالی هست که دارند ولی علاوه بر اینکه درصد بالایی از قشر مرفه و مصرف کننده جامعه خودشان هستند، خوب هم که موشکافی کنید به همان حرف میرسید که اگر و بر فرض محال روزی جمهوریاسلامی دو مورد خاص را کوتاه بیاید، طیف وسیعی از مخالفین سرسختش را در این دعوا، بیطرف خواهد کرد.
وجود اینها یک موهبت برای نظام شده و اجازه نقد موثر به نظام را میگیرد. چون هر اعتراضی با جیغ و هورای ایشان ادغام شده و به فراموشی می رود.
"اپوزیسون نظام تنها اثری که دارد نابود کردن صدای منتقدین دلسوز و از بین بردن قدرت تشخیص منتقد از مخالف است."
غالب صدای علیه نظام جای رفتن به سمت نقدِ بهم ریختگی کشاورزی یا صنعت یا بخش گمرک ،
رفته به سمت و سوی بحث های چیپ و هدایت شده.
در واقع منفعتی که تابحال نظام از مخالفینش برده، هرگز خودِ مخالفین نبرده اند.
بحث هایی که از مراکز دلسوزی هدایت نمی شوند
پس دلسوزانه نیست و بیشتر جنبه شلوغ کاری و شوآف دارد.
و اکثرا هم از منبعی کلید میخورد که اسمش برازنده ترین تحلیل را برایش انجام داده؛
"صدای آمریکا"
و به درستی که این صدا هرگز صدای مردم ایران نخواهد بود!