صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

این بافتنی‌ها درباره مردها

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۴:۲۵ ق.ظ

به مصطفی گفتم بیا فیلم ببینیم تا اذان بیدار بمونیم لااقل.
Flipped رو گذاشتم...
آقااا از همون دقایق اول فیلم خواب‌آلود شد.
نیمه فیلم هم خوابش برد :|
شبی هم که رژیم جعلی حمله کرد، شاید نیم ساعت از فیلم جنگجوی درون رو دیده بودیم که خوابش برد.
بعدش هم با اعتماد به نفس میگه فیلمه جذاب نبود!
لعنت بر من اگر دوباره باهاش فیلم ببینم.


مهمونی بودیم و مثل همیشه من و بچه‌ها خودمون رفته بودیم و مصطفی نرسیده بود!
(واقعا با این حجم از طاقت دوری از شوهر و استقلال عملِ من، باید مصطفی نظامی میشد!)
بابام پرسید: نرگس جان، آقامصطفی کجاست؟
وقتی این سوال رو ازم می‌پرسند، خون خونم رو می‌خوره. مگه آخه من اختیاردارش هستم؟ مگه به من میگه که از من می‌پرسید؟
جواب دادم: نمی‌دونم! داماد خودتونه...
بابام هنگ کرد بنده خدا.
مامان گفت: عه! این چه جوابیه صالحه؟
گفتم: چه میدونم... مگه به من میگه کجا میره؟ هربار یه جاست!
بابا گفت: این دومین باری هست که امروز این جمله رو می‌شنوم. صبح تو دادگاه وقتی از قاضی پرسیدم آقای قاضی، آیا این آقا دوباره می‌ره درخواست تجدیدنظر بده و فلان، قاضیه گفت نمی‌دونم، داماد خودتونه!

(چه داماد آشغالی هم هست بدبختانه!)
گفتم: الهی بمیرم. از دوماد هیچی درنمیاد... ایییش! خدا بهم رحم کنه قراره خدا سه تا دوماد به من بده...
مامان: واقعا که صالحه! این چه حرفیه!


مهدی داداش کوچیکه‌ام، بالاخره داره میره سربازی. خوشحالم. خیلی زیاد. قراره مرد بشه. پسر باید بره سربازی. اونم همون ۱۸ سالگی. قبل از اینکه با معافیت‌ها و کسری مختلف از سربازیش هیچی نمونه :/


خداوند انگار مردها رو آفرید که یین و یانگ خلقت تکمیل بشه. یعنی به نظرم از خداوند لطیف و رحیم و رحمان و ... آفرینش زن، بیشتر برمی‌اومد تا مرد. انگار! (خاک بر سرم چه مزخرفاتی نوشتم :)) )
آفرینش مرد، اون وجه جدیدِ خلقتِ خداوند بود. وجهی که برای ملائکه جدید بود و یفسد فیها و یسفک الدماء رو معنا می‌داد. وگرنه چرا آفرینش حوا انقدر واکنش برانگیز نبود؟ (فاجعه مع الصلوات)
ولی به نظرم می‌تونم در مورد این چند جمله خزعبلی که نوشتم یک ساعت سخنرانی ببافم.


چرا این به ذهنم رسید؟ چون وقتی به شهدا فکر می‌کنم، به نظرم میاد اینا جمع اضداد اشداء علی الکفار و رحماء بینهم رو تونستند معنا بدن فلذا شهید شدند. زمختی مردونه‌شون رو یه جهت درست دادند، روح‌شون رو هم لطافت و جهت دادند.
ولی زن‌ها چی؟
به عکس شهدا که نگاه می‌کنم، حس می‌کنم شهادت منِ زن، شبیه اونا نیست.
چون اشداء علی الکفار زن‌ها الان فرزندآوری هست و همینطور تکالیفی که خودشون می‌فهمند تکلیفشون هست. پس خیلی نباید فانتزی شهادت مردونه برای خودم ببافم.

(خدایا چقدر بافتم آخه! منو آدم کن فقططط)


گفتم تکالیفی ‌که خودِ زن‌ها برای خودشون تشخیص میدن...
یه سری از آقایون فعال فرهنگی به بهانه کار فرهنگی، عاشق فعال کردن زن‌ها در ‌کارهای فرهنگی هستند. اونم کدوم کارها؟ همون کارهایی که تشخیص خودِ حضرات فعال فرهنگی هست. زن‌ها برای این جماعت، فقط ابزار هستند. پله هستند. درجه دو هستند. ضعیفه ناقص العقل هستند.
تهوع می‌گیرم. چی می‌فهمید از دنیای زن‌ها؟ 

پ.ن: چند سال دیگه؛ از نوشتن چنین مطالبی از خودم خجالت میکشم...‌مطمئنم. اُف بر من.

پ.ن ۲: اینا همش واسه اینه که هی دارم بافتنی می‌بافم. روی مغزم اثر گذاشته. عارفه یه بار بهم عتاب کرد: اَی صالحه! اون آشششغالو بذار کنار!

متاسفانه آبجیم همیشه در وجوهِ اجتماعی از من داناتر بوده و هست.

موافقین ۲ مخالفین ۳ ۰۴/۰۴/۲۶
نـــرگــــس

نظرات  (۲۲)

این اولین باره که اسم صالحه را می‌شنوم

پاسخ:
هرچیزی یه اولین بار داره :)

سلام

یکی از رفقای ما کارش یه مدت جستجو در مورد مجموعه های خواهران بود

جمع بندیش این شد که تقریبا کشور از این لحاظ کویره

شما الان تقریبا توی هر چند تا مسجد یه مجموعه برادران می تونید پیدا کنید... به کم و کیفش کار ندارم ولی به هر حال هست اما خانم ها؟! 

پاسخ:
سلام :)
می‌دونید قضیه چیه؟ دوست شما کارش جستجوی مجموعه‌های خواهران بوده ولی قطعا هیچ تخصصی در این کار نداشته!

من از آقایی که در بنیاد ملی خانواده (احتمالا نمی‌دونید که بنیاد، ماموریت خودش رو مستقیم از حضرت آقا گرفته در حیطه خانواده)، یک مسئولیت اجرایی داره پرسیدم... گفت که در سراسرِ کشور، ۶۰_۷۰ درصد مجموعه‌های فعال در حوزه خانواده (فرزندآوری، ازدواج و واسطه‌گری و ...) مسئولینش خانم هستند! کادر اصلی خانم هستند...
دوستتون چطوری بررسی کرده که اینا رو ندیده؟
فقط یکی از مجموعه‌های بزرگ فعال در بحث خانواده و همینطور فرزندآوری و امر به معروف و کارآفرینی و ... در بروجرد، مالِ دخترداییِ مامانم هست... با تمامِ تشکیلات و دک و پوزش. 
البته ایشون یه پسرِ بزرگ بیشتر نداره. یعنی خدا بهش نداده...
ضمنا دقت کنید که گفتم فقط یکی از مجموعه‌ها! انقدر زیادند که... :)
یا مثلا مدرسه پارسال و پیرارسال دخترای من، مدیرش خانمی بود که خودش اون مدرسه رو بالا اورده بود. (البته که نقش بسیار مردانه‌ای داشت و نمی‌تونست عملکرد قابل قبولی بگیره. خدا بهش یه بچه جدید داده بود و متاسفانه بچه‌اش همه‌اش بغل این و اون بود. انتقادات بسسسیاری هم به مدرسه وارد بود. اما هرچی بود، بازم انتخاب خیلی‌ها بود. انتخاب خیلی از مذهبی‌ها و اون مدرسه، مدرسه خوبی بود. اون مدرسه و تشکیلاتش، حاصل تلاش های یک زن بود)

دور و برِ من پر از مجموعه زنانه است.
استادِ اخلاقی که مامانم می‌ره پیشش الان سالهاست کلاس داره... و چه تشکیلاتی دارند بیا و ببین.

دوستِ من، یک خانه‌بازی منحصر به فرد در خیابون ایران راه انداخت که علاوه بر نوآوری در فرم، الان یه خانواده سه هزار نفره داره و کارهای فرهنگی و معرفتی و تبیینی می‌کنند اونجا :)

یادتون نره، پایگاه بسیج و عمده تشکیلات‌های مرتبط با آن، حتی ساختار مدارس از لحاظ فرم، با مغز مردانه ساخته شدند.
مغز مردانه یعنی با اقتضائات یک نیروی مرد همخوانی و مطابقت دارند.
با یک زنِ خانواده و بچه‌داری و شوهرداریش و ... تناسبی ندارند به صورت کلی.


می‌دونستید تنها نهاد زنانه در ایران که منحصر به فرد و بسیار کوانتومی عمل کرده چیه؟ 
روضه‌های زنانه.
بعیده روضه زنانه رفته باشید :)
کارکردهای نهادیِ روضه زنانه، منحصر به این نهاد هستند از جهات مختلف. این شبکه‌های روضه زنانه، مثل هوا در فرهنگ کشور هستند. دیده نمیشن ولی بسیار موثر هستند‌. اگر نباشند حس خفگی به آدم دست میده. حتی به مردها.

حالا خودتون در مورد مجموعه‌های مردانه می‌نویسید به کم و کیفش کار ندارم. اما به مجموعه‌های زنانه که میرسید، در کم‌ّش اگر نتونید ان قلت بیارید، در کیفش مدام چون و چرا می‌کنید.
"اما خانم‌ها؟!"
حق بدید نه تنها ناراحت بشم، بلکه از این نگاه جزمی و متعصب مردانه...

شما نمی‌دونید و اطلاع ندارید و بااطمینان، فعالیت‌های زن‌ها رو می‌برید در مغز مردانه‌تون آنالیز می‌کنید. 
بعد زن‌ها از چشم‌تون می‌افتند :)
به خودتون رحم کنید :)

@سرباز

شوخی می‌کنید دیگه؟؟؟؟؟ 

چرا من صد در صد برعکسش رو دیدم؟؟؟؟

البته در مدیریت رو قبول دارم. تو همه مجموعه‌های باهاشون برخورد داشتم مدیر و رئیس آقا بوده. طراحی کلان با آقا بود. ساز و کارش به قول صالحه خانم با مغز مردانه بوده. ولی همچنان ۹۰درصد اعضا و تیم اجرایی و شورای اندیشه ورزی و... خانم بودن. یعنی آقایون حتی تو تشکیلاتی که متناسب خودشون شکل میدن هم حاضر نیستن فعالیت کنن. البته به عنوان فرماندهی که بشینه و دستور بفرماید چرا، خیلی فعالن ماشالله. ولی بدو بدو کردن‌ها و ایده دادن‌ها و... همه از خانم‌ها نباشه کارشون کاملا لنگ میمونه‌. آخرش هم قشر هدفشون هم فقط خانوماست. چرا؟ چون خانم ها در بدترین برنامه ها هم همیشه حاضر در صحنه و صندلی پرکن‌های خوبی هستن. نیاز به جذب زیادی ندارن و خودشون میان. من نمیدونم کی برای آقایون کار فرهنگی میخواد انجام بده...

به هر حال

نتیجه این مدل تشکیلات‌هایی که ساز و کار مردانه است و تناسبی با روحیات زنانه نداره اما پر از خانومه و آقایون دل به کار کردن درش نمیدن چی شده؟

۱. بازدهی به شدت پایین

۲. تغییرات سریع هسته اصلی چون قبلیا سر دو سال خسته میشن و نمی‌تونن طاقت بیارن و میبینن که آقای رئیس رو هم نمیتونن قانع کنن، پس خودشون میرن

۳. ضد خانواده شدن تشکیلات. به طوری که زن متاهل بچه‌دار دیگه نمیتونه تشکیلاتی بمونه. تشکیلات در نقطه مقابل هویت مادرانه قرار میگیره. آقایون این چیزها رو نمی‌فهمن متاسفانه

مامانِ فائقه جانشین خواهر بنیاد مهدویت بود و چندجای دیگه هم مسئولیت داشت، شب‌ها تا دیر وقت دنبال مراسمات و جلسات و... بعد مثلا من رو تو جلسات می‌دید می‌گفت به فائقه فلان موضوع رو بگو :) می‌گفتم خب شما مادرشید خودتون بگید که بهتره! می‌گفت من آخه نمی‌بینمش که بخوام باهاشون حرف بزنم. یا اون دانشگاهه یا من جلسه. یا مثلا فائقه رو بعد نامزدی‌اش دیدم. پرسیدم متاهلی خوش می‌گذره؟ با ذووووق فراوان گفت عالیهههه خیلی حس خوبیه وقتی مریض میشی یه نفر ببرتت دکتر، یه نفر دارو ب‌یره بده دستت، مجبور نباشی تنهایی بری بیمارستان و درمانگاه. همون موقع نامزدش زنگ زد حالش رو پرسید. با چشم‌های قلبی به ما می‌گفت بچها حتما ازدواج کنید، نمی‌دونید چه حس خوبیه یه نفر حالت رو بپرسه! یه نفر زنگ بزنه بگه کجایی! یه نفر ازت خبر داشته باشه! 

یا سارا دوست نزدیکم... خیلی خیلی روح ازدواجی شدیدی داشت. و سر این زیادی ازدواجی بودن هی وارد رابطه های سمی میشد. نصیحتش میکردم که بالام جان یکم صبر داشته باش آدم درست بیاد جلو‌. می‌گفت خسته شدم از اینکه همه‌ی عمر تو خونه تنها بودم (تک فرزنده. باباش همش سرکاره،  مامانش همش دنبال برنامه‌های فرهنگی تشکیلاتی) خسته شدم از اینکه یه نفر نیست باهاش درد و دل کنم‌. خسته شدم از اینکه هیچکس من رو نمی‌بینه و نمی‌شنوه. دلم میخواد یه خانواده داشته باشم برای خودم...

 

هم بابای سارا و هم بابای فائقه اصلا شغلی ندارن که ساعت کار زیادی بطلبه! یعنی اصلا نیازی نداشتن که تا نصف شب و گاها چند روز در میون خونه نیان‌‌‌. با توجه به شناخت نسبی که دارم میگم جفتشون از بس خانم خونه تو خونه نبوده انگیزه واسه خونه اومدن پیدا نکردن و به مرور بهش عادت کردن

 

اصلا چی شد که اینا رو گفتم؟

پاسخ:
خیلی حرفای درستی زدی میخک جون

بعضی‌ها که تشکیلات تشکیلات و مجموعه مجموعه از دهن‌شون نمی‌افته، متوجه نیستند که تشکیلات فقط اون چارچوب متصلبی که خودشون تنظیم کردند نیست. اینا همونایی هستند که اگر تشکیلات حزب‌الله رو باهاش آشنا بشن، ممکنه بگن این که اصلا تشکیلات نیست :)

خانم شریعتمدار چند سال پیش این رو نقل کردند.
به گمانم مادرِ شهید عماد مغنیه، (یکی از فرماندهان بزرگ حزب الله) وقتی پسرش در آستانه نوجوانی بوده، پسرش و دوستاش رو دعوت می‌کرده خونه‌شون. خوراکی و اسباب تفریح و ... برای اینا فراهم می‌کرده و ریز ریز اینا رو با معارف آشنا می‌کرده و اونا در سال‌های بعد، همه‌شون آدم‌های تاثرگذاری میشن.
رحمت و نور به مزار اون بانوی بزرگوار که مادرِ تشکیلات محسوب میشه. اگر ایشون و امثالِ ایشون نبود اصلا نیروی انسانی‌ای برای حزب الله تربیت نمیشد.

آقای ن..ا در آخرین مطلب‌شون "کمبود معنا" در جواب کامنت من نوشتند که از همکلاسی‌هاشون هیچ‌کس آدم‌حسابی نشد و ایشون هم هیچ‌وقت باهاشون مراوده نمی‌کرد در همون سن...
شما اثرِ تربیتِ جمعی رو اینجا می‌تونید فهم کنید.
اگر یک نفر بزرگتر بچه‌ها رو زیر بال و پر خودش می‌گرفت، شاید اینطور نمیشد.
اون بزرگتر هم که غالبا مرد نیست. یعنی در توان مردها نیست. در توانِ زن‌هاست.
(برعکسِ اون‌چیزی که در فیلم‌هامون نمایش میدن غالبا! سریالی مثل سریالِ ارزشیِ فراری!!!)

تربیت جمعی در همین جمع‌های زنانه روضه خانگی اتفاق می‌افته.
تربیت جمعی در همین رفت و آمد من با دوستانم و بچه‌هاشون در روضه‌های هفتگی‌مون اتفاق می‌افته.

من دیشب برای هیئت یه عالمه حلوای هویج درست کردم. بعدش هم توی هیئت داشتم بافتنی می‌بافتم، از دختر و پسربچه‌های هیئت‌مون براشون این کار جذاب بود. فعال بودن، مولد بودن رو زن‌ها با فرهنگِ نادیدنی‌شون و با حضورشون به بچه‌ها انتقال میدن.
ولی مادری که نیست، حتی اگر توی تشکیلات باشه، واقعا چه تربیتی برای بچه‌اش رقم می‌زنه؟
من به این مامانا میگم مامانای دَدَری. :/

سلام مجدد

هم شما هم خانم میخک

 

قبل از همه توی کامنت قبلیم مردد بودم بنویسم «مجموعه تربیتی» و یا نه؟! متاسفانه اشتباه بزرگی بود که ننوشتم. همین هم باعث شد که برداشت شما از کامنت من این بشه که خانم ها توی جامعه علاف می چرخن! نه راستش... من از همین تریبون از همه خانم های پرستار، دکتر، نیروهای نظامی، اساتید دانشگاه، خدماتی دانشگاه، تکثرات دانشگاه، بچه های فرهنگی نهاد رهبری دانشگاه و از خانم های ته جلسه بابت حضورشون تشکر میکنم!!! حله؟! حالا حرفم رو بزنم؟! :)

 

من مسئله ام روی مجموعه تربیتی بود. نه مجموعه فرهنگی. نه شخص تربیتی. دقیقا و مشخصا یه مجموعه تربیتی با مختصات خودش. اینکه توی یه مدرسه یه نفر داره زحمت می کشه، معلم پرورشیه یا مدیر یا هرچی، خدا خیرش بده :) اینکه ده نفر دارن توی فلان نهاد زحمت کارهای فرهنگی رو می کشن باز هم ممنونم. من اصلا با این بندگان خدا کاری نداشتم! منکر زحماتشون نیستم. ولی مجموعه تربیتی مختصاتی داره. ابعادی داره. حتی با مدرسه هم متفاوته. شما توی مدرسه، اگه پیوست برای کار تعریف نکنی، یه کار موقت داری انجام میدی :) سه سال، 6 سال، هر چند سال که دانش آموز در اختیار شماست، باز هم موقته... وقت کمی نیست! اصلا! ولی موقته. مثل دانشگاه. مجموعه تربیتی، کارش موقت نیست. نمی تونه موقت باشه. دنبال کار دائمه. با مختصات امروزه و زنانه. تاکید میکنم که یکی جلسه اخلاق داره، خدا خیرش بده واقعا. داره کار تربیتی می کنه روی اهالی مسجدش باز هم الحمدلله. ولی این فرق داره با مجموعه تربیتی. 

 

کار زنانه هم متفاوته قطعا. من منکر این نیستم. چی شد که فکر کردید انقدر در جریان نیستم؟! مسئله ام دقیقا یه مجموعه زنانه بود. که پونزده سال بعد یه خروجی تحویل بده. چی کار دارم با اینکه فلانی فیلم می سازه یا نمی سازه و یا اینکه دختراش کتاب می خونن یا نمی خونن و بچه هایی که دو سال باهاش بودن می تونن خوب چادر سر کنن یا نه؟! من اصلا به اینا کار ندارم! من دقیقا از پونزده سال بعد صحبت می کنم. از هر رده سنی که شروع کنیم! چه هفت ساله چه بیست و هفت ساله. پونزده سال رفت و آمد، به هر نحو و اندازه ای، چی از این آدم می سازه؟! من اینو کار دارم. وقتی میگم کویره، این ها رو دارم میگم. و صرفا جهت اطلاع، من تقریبا اطرافمون کمتر مدرسه ای رو سراغ دارم که یه تیم از مجموعه های تربیتی وارد مدرسه نشده باشن و کار نکنن! یعنی مدرسه پیوست پیدا کرده. نه یه جلسه بریم بیرون اردو! نه یه جلسه قرآن بذاریم! نه... دقیقا کار تربیتی. یعنی این آدم، پونزده سال بعدش رو هم الان داری می بینی. چند تا سراغ دارید اطرافتون دقیقا؟! و مجدد تاکید می کنم، فرد نه! خانم فلانی و بهمانی ذوق دارن خدا خیرشون بده! من دارم از مجموعه صحبت می کنم. از چند نفر آدم که ریشه دارن در کنار هم. سال های سال. و دانش آموز رو دارن به این ریشه متصل می کنن... چند تا مدرسه دخترونه این مدلی سراغ دارید؟! اصلا چند تا مجموعه هستن که توانایی ورود به مدارس دخترانه رو هم پیدا بکنن؟! نگید این هم ذهینت مردونه است که باید یه سری پیدا بشن که بتونن وارد مدارس دخترانه بشن! نه :) من این رو نمیگم اصلا! هر مختصاتی که شما برای کار روی مخاطب دارید در نظر میگیرید. هر مختصاتی. فقط بشه کار ریشه ای و دوام دار و ذوابعاد. من آمپول زن نمیخوام تحویل بگیرم! من عکاس نمیخوام تحویل بگیرم! آشپز نمیخوام تحویل بگیرم! من آدم میخوام تحویل بگیرم... حالا این آدم گاهی عکاسه و گاهی آشپز و گاهی قلاب بافی بلده... این رو چطور تحویل میدید؟! کجا روی این داره کار میکنه؟! 

 

امیدوارم تونسته باشم برسونم. 

وقتی میگم کویر، منظورم کویر از این جهته و البته که واقعا کویره. هنوز هم روی این حرف هستم. خانم های ما خیلی از آقایون بی سرپرست ترن :) خیلی! خودشون هم باید دنبال کار خودشون باشن... و الا آقایون تهش کاری که می کنن همین ایراداتی که بهش وارد می کنید، وارد خواهد شد... 

 

منظورم از کویر هم واضحه یا توضیح بدم این رو هم؟! کویر یعنی نه اینکه دار و درخت نداره. داره. هر شهر، به تناسب جمعیتش کم و بیش ممکنه داشته باشه. گاهی بعضی شهرها بیشتر و گاهی کمتر. ولی در کل نسبت به جمعیت واقعی خانم ها هیچی نیست... اصلا هیچی نیست!

پاسخ:
سلام. چه جالب!
آخه من در جواب میخک جان با تمرکز بر مجموعه تربیتی این رو گفتم.
به جز این، در جوابِ شما که چند تا مجموعه تربیتی میشناسید، باید بگم خییییلی!
فقط یه هیئت زوارالزهرا هست در تهران که بخش خواهرانش بسیار عریض و طویل هست و دقیقا هم مختصات مد نظر شما رو داره. دوستم اونجا مربی چند دانش‌آموز نوجوان بوده. سال به سال، با بچه‌هاش میره جلو. همون بچه‌ها...

:)
ولی چرا فکر می‌کنید یک مجموعه تربیتی باید بتونه خروجی‌های ۱۰۰ درصدی بده بیرون. یعنی بگه این آدم‌ها، خروجیِ دوازده سال زحمتِ خالص ما هستند؟
به نظرم اصلا چنین چیزی هم یه تصویرِ  کاریکاتوری هست و هم آدم‌های کاریکاتور میده بیرون. 

خودِ من تا الان از یه عالمه آدم یاد گرفتم، رفتم تو مجموعه‌های مختلف سیاحت کردم. لانه جاسوسی می‌رفتم در یه برهه‌ای کلاس‌های معرفتی، مسجد ال؛ مسجدِ بل، دارالقرآن، کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان، هیئت فلان‌جا، هیئت بهمان جا، کلاس‌های خودجوشِ مادر پدرهای دوستانمون در دوران نوجوانی، حوزه‌های علمیه مختلف و دانشگاه با استادهای مختلف و هزارجای دیگه.
همه‌ی اینا هم داشتن کار تربیتی می‌کردن.... کمابیش، یه جا بیشتر، یه جا کمتر.
تربیت چیه اصلا به جز همه‌ی اینا؟
من خروجی و برآیند همه‌ی اینام.

یه جوری میگید انگار دنبالِ یک مجموعه توتالیتر هستید :)

بهتره از بنیاد خانواده بپرسید کشور در بحث مجموعه فرهنگی تربیتی کویر هست یا نه؟ 
و ضمنا وقتی روضه خانگی‌ها رو ندید بگیرید، یا در حد خار و خاشاک بیارید پایین، بله، درسته، کشور کویرِ برهوت میشه.

آقای سرباز کامنتتون رو صد در شد توهین برداشت کردم و حقیقتا بهم برخورد 

خدانگهدار 

پاسخ:
حق داری عزیزم
ولی لطفا به اینجا سر بزن :)

آخه یه جور میگن انگار من بلد نیستم کار تشکیلاتی یا مجموعه فرهنگی تربیتی یعنی چی!!! حالا من به جهنم انگار کل خانم‌ها معنی مجموعه‌ و تشکیلات رد بلد نیستن فقط ایشون بلدن!!! این همه نگاه بالا بع پایین! حقیقتا که مردن :/

 

نه بابا من قهر بلد نیستم کلا،  بخوام هم نمیتونم:دی

 

@اقای سرباز

تشکیلا‌ت‌هایی که گفتم تا حالا از نزدیک دیدم:

قرارگاه فاطمه الزهرا و ۲۰ کارگروه زیر مجموعه‌اش / بسیج دانشجویی و محلات و دانش آموزی / نهاد رهبری / هیات هم سه‌تا، راستش باقی هیات‌های شهرمون اون معنی واقعی هیات رو ندارن، حتی این سه تا هم ضعف زیاد دارن ولی بازهم ساز و کارش تشکیلات‌طوره و بدک نیست / پلاک هشتی ها/ لیگ جتی‌ها که نوپاست تازه میخوان این جمعی که هستن از صرفا دور هم بودن و چندتا مسابقه و برنامه ارتقا پیدا بکنن و بشن تشکیلات/ موکب دختران ریحانه/ پیشگامان تحول

فعلا اینا یادم میاد

 

بجز موکب دختران ریحانه همه‌اشون مدیر آقاست. اونی که برنامه‌های کلان و خط راهبری مجموعه رو مشخص میکنه آقاست. و تمامشون نود درصد اعضا خانم‌ها هستن. الان باورم می‌کنید یا میگید بازهم منظورم یه شخص تنهایی برای خودش خانم جلسه‌ای شدنه؟

 

:)

خدا دوستتون رو حفظ کنه... من غریبه نیستم با زوارالزهرا. با یه سری مجموعه های دیگه :) من حرفم این بود که زوارالزهرای نازی آباد و امثالهم، تهش مگه چقدرن؟! :) واقعا میشن لنگه کفش در بیابان :) بیشتر نیست :) 

 

من اینجوری نگفتم :)

 

و به هیچ جا هم متعلق نیستید :) بله اگه سیلی بشه، زلزله ای بشه، نمیدونم کار مقطعی پیش بیاد شما هستید ولی دائم؟! نیستید. کاری به درست و غلطش ندارم اصلا! نمیخوام توبیخ کنم یا تشویق! دارم میگم کار مجموعه ای اقتضائاتی داره. خصوصا توی شهرهای کوچیک. حسن مرادی نیرو رو سگ هم حساب نمیکنه :)) بد برداشت نکنید ولی واقعا همینه! خیلی راحت می گفت نیرو رو می فرستم میره! خب مال اونه! حوزه زیر دستشه! توی تهرانه! اینجا یکی بذاره بره تو می مونی و حوضت!!! کجا اینجوریه که وفور نیرو باشه؟! کار پیش نمیره! میخوای کار جمعی کنی، آدم احتیاج داری، ولی کسی رو نداری! صالحه خانم درگیره! فلانی نیست! اون یکی چه میدونم... کاری که با ده نفر باید پیش بره، وقتی بشه یه نفر چی میشه؟! احسنت! ذبح! این یعنی صالحه خانم آدم بدیه؟! نه به خدا! این یعنی تشکیلاتی این سمت وجود نداره چون کسی نیست پاش! همین... 

 

:)

 

خار و خاشاک؟! :) دستتون درد نکنه... 

پاسخ:
کار دائم یا مقطعی... من نیستم! چون شوهرم هست.
خاطرات ایام سیل و زلزله‌ها هنوز توی این وبلاگ هست.
فامیل پدری من پلدختر هستند. یک روز قبل از سیل من اونجا بودم و شوهرم گلستان آق قلا بود. بعد رفتم قم چون یه بچه سه ساله و یه بار شیشه داشتم. می‌موندم اونجا که چی بشه؟
بعد همه‌‌ی مردهای دور و اطراف ما رفتن پلدختر. چرا؟ خب اونا مرد هستند.
تنها زنی که رفت، یکی از دوستام بود که بچه دار نمیشدند.

وقتی میگیم کار برای زن اقتضائاتی داره، یعنی این.
اصلا نمیشه ازش توقع همیشگی و دائمی بودن داشت.
مدل کار زن، سیال و بی‌قاعده و چریکی هست. ولی پویاست. می‌تونه دائم در حال جهاد باشه حتی اگر در حال خوابیدن باشه...
ولی این یعنی کار تربیتی نمی‌کنند؟ خیر
آیا اصل محتواست یا فرم؟ 
اینجا قطعا اصالت با محتوا است. محتوا کار تربیتی هست.
اینکه تشکیلات به شکلی که شما میگید باشه یا نباشه، فرع قضیه است.

آهان بنیاد مهدویت هم

 مجموعه ای هم بود اسمش یادم نیست. خط مطهر؟ کلا حول شخصیت شهید مطهری تشکیل شده بود و برای آثار ایشون کلاس و دوره های متنوع می‌ذاشتن و مربی تربیت می‌کردن و روش های جدید برای معرفی شهید مطهری طراحی می‌کردن. مثلا کتابچه مینوشتن عکس نوشته و... خلاصه تولید محتوا می‌کردن. 

کارشون باحال بود زیاد جزئیاتش یادم نیست

الان اونجا آقای مسئول تک و تنهاست دیگه کار نمیکنه :)) هیچکس هم حاضر نمیشه بره با ایشون کار کنه دیگه ...

 

با بی‌نهایتی ها ارتباط نداشتم نمیشناسم اصلا. فقط شنیدم اونا هم جلسات و هیات‌های ثابت دادن

خانم میخک

 

اینکه شما ناراحت بشید خب طبیعیه. ممکنه سوء برداشت پیش بیاد. ولی من قصدم ناراحت کردن نبود. نه شما و نه صالحه خانم. صالحه خانم گفتن ذهن مردونه و منم از ته جلسه تشکر کردم! خب تشکر نمیکنم! والا! اون ته جلسه ای ها برید خونه تون! ^_^

از اینکه صالحه خانم هم گفتن حق دارید و بعدش از من دفاع نکردن هم شاکی ام! حق اعتراض رو هم برای خودم باقی میدونم! به وقتش ان شاءالله داماداشون جبران کنن -_- 

 

من حرفم این نبود که بالا هستم! چه میدونم پایینم یا هر چی :) 

من حرفم این بود که اولا خیلی جاها کار فردی انجام میشه و یا کار فرهنگی و ثانیا اونایی هم که کار جمعی میکنن واقعا کمن. شما این سمت رو نبینید که ما سرمون رو راحت روی بالشت می ذاریم و آخر شب از خدا تشکر می کنیم که اجازه داد امروز توی روضه باشیم یا هرچی! اون سمت رو ببینید که هزاران نفر سرشون رو می ذارن روی بالشت و هیشکی نیست کنارشون! هیشکیِ تربیتی... 

 

فکر کنم صریح بگم از همه چی بهتر باشه :)

توی همین محیط بیان حساب کنید چند نفر از خانم ها و آقایون درگیر این مسائل هستن که میگیم :) باز هم تاکید میکنم که اصلا نمیخوام کسی رو توبیخ کنم یا تشویق! این مهمه! من نمیخوام بگم دم خانم میخک گرم و صالحه خانم توبیخ بشه! نه... دارم میگم ببینیم اوضاع چطوریه :) همین

ته این ماجرا برای من این نیست که برام ثابت بشه خانم ها کار می کنن یا نمی کنن! می خوام چی کنم؟! واقعا می گم! مگه بچه سه ساله ام که دنبال این باشم بگم خانم ها شیرن مثل شمشیرن (!) و بعد بگم پس پسرا دمشون گرم!!! نیستم :/ حداقل سن شناسنامه ایم این رو میگه! دنبال این نیستم... یه اتفاق جدیدی توی واقعیت باید رقم بخوره... قدم اولیه اش هم ادراک ضرورت کار و کمبود آدمه

اون کامنت اولی که نوشتم توی همین راستا بود

دیدید یکی ذهنش درگیر یه مسئله است و مدام هر جا میشینه میگه؟! 

همون بود... 

اینکه فکر می کنید خاطراتتون رو نخوندم و یهو میام مثال سیل میزنم... خب این یعنی من نتونستم برسونم که حتی یادمه دیوار خونه اطراف قمتون ریخت و چند تا مرغ و جوجه زیرش موندن! و این برای من خوب نیست... 

 

من گیری به اقتضائات ندارم...

پاسخ:
برق‌مون رفته بود... نت قطع شد. متاسفانه ادامه اون پاسخ موند.

ولی من فکر کردم به حرف‌هاتون. یه مقدار متوجه شدم روی چه نقطه‌ای ایستادید.
به قولِ بچه‌های مناظره: نقطه استاز رو پیدا کردم.
شما می‌خواهید بگید از میان زنان، تشکیلات به معنی دقیق کلمه، یعنی اون دم و دستگاهی که قائم به شخص نباشه بر نمیاد. جوری که بشه افراد رو جایگزین افرادِ دیگر کرد. تشکیلاتی که توش کار تربیتی کنند و انقدر محکم و استوار باشه که سال‌ها دوام بیاره و در نهایت خروجی بده...
چنین چیزی محقق نمیشه در فضای زنانه. درسته؟
اگر اشتباه فهمیدم بگید

دم و دستگاه غیر قائم به شخص رو که حرف دارم سرش!حالا عجالتا تقریبا همین که گفتید

بله تقریبا همین منظورمه منتهی من نگفتم از خانم ها محقق نمیشه! گفتم کمه. کویره

یعنی احتیاجه مجموعه هایی با متخصات خود خانم ها برای خانم ها، بیشتر از اینی که هست ایجاد بشه. 

تاکید می کنم روی مختصات خانم ها! نگید این فهم، فهم مردونه است! من مشکل رو دارم مطرح می کنم. راه حل رو هم کار تشکیلاتی می بینم. مشکل تعداد خانم های بدون متولی تربیتیه! راه حل هم کار تشکیلاتیه توسط خود خانم ها. مختصات خانم ها این وسط باید لحاظ بشه. این مدل خیلی کمه... به اندازه کافی نیست. و باید به سمتش رفت

پاسخ:
چنین مجموعه‌هایی هست. 
پس به سمت‌شون رفتیم.
پس نگید کویر.
شاید عمرشون به بلندی بسیج نباشه ولی دارن مدل سازی می‌کنند.
من فی‌الجمله اونایی رو که از نزدیک ازشون شنیدم یا خودم دیدم رو می‌تونم بگم. 
مجموعه مواسات مادری خانم عاشری در کرج 
که نمونه‌اش در خیلی جاهای ایران هم هست و در تهران هم همینطور. من دیگه تک‌تک پی‌جو نشدم.

مجموعه مادرانه که انشعاب‌ها و اقمار بسیار متنوعی داره برای هم‌افزایی و رشد مادرانه در کنارِ هم. در شهرهای مختلف و دارای کارکردهای مختلف هست این مجموعه. با مختصات زنانه و مادرانه.

مجموعه کاما (کار اشتراکی مادران) که یکی از بهترین و بی‌نظیرترین مدل‌های کاری مادران در دنیا! برای حضور مادران در عین داشتن حریم کارِ شخصی‌شون در کنار دلبندانشون با محوریت مسجد هست.

همه‌ی مجموعه‌هایی که نام بردم، با خلاقیت و ایده‌پردازی خودِ خانم‌ها ایجاد شده‌. کارهاشون هم کاملا تشکیلاتی هست. به معنای دقیق کلمه. اکثرشون هم در حال تکثیر هستند. خودِ من تکثیرِ کاما رو به چشم دیدم :)


اما بذارید آخرش این رو بگم. چیزی که من و نسیم به شوهرِ نسیم که مدیرِ یک مجموعه یا همون تشکیلات جهادی و خیریه است، بارها به اشکالِ گوناگون گفتیم...
زن‌ها متولی تربیتی نمی‌خوان :)

اون زن‌هایی که می‌خواهید توسط این جور تشکیلات‌ها جذب و هدایت بشن، اونا مشکل‌شون با این جور حرکت‌ها حل نمیشه.
۲۷ تیر ۰۴ ، ۰۰:۱۲ هیپنو تیک

به آقای سرباز 


گاهی من اینقدر در جاهای دور و نزدیک مجموعه های زنانه فرهنگی و تربیتی می بینم که بخشی از دغدغه ام پسران نوجوانه که کی برای اون ها قراره کار فرهنگی کنه؟....

گاهی توی دانشگاه اینقدر کم تعداد می شن برادران فعال فرهنگی که من خودم وقتی برادر مستعدی در کلاس یا جای دیگه دانشگاه می بینم با واسطه لینک می کنم با یکی از برادران مجموعه

 

+ فرمودید خانم ها نمی تونن پای ثابت کار تشکیلاتی باشن و نیازه که یه نفر باشه. البته ما که با لطف خدا پای ثابت هستیم ولی چوب محکم کنار نهال چقدر حاضره اینجا هم پای ثابت بشه؟ و اینکه فعالیت ها قراره چطور تعریف بشن که پای ثابت بودن چطور تعریف بشه؟


++ یه مسئله ، عیب یا حسنی که کار فرهنگی داره هم اینه که معمولا درآمد نداره و به همین خاطر کمتر آقایون سراغش می رن با اگه هم برن پاره وقت در موردش زمان می گذارن

 

خانم ها هم البته مثل آقایون به درآمد نیاز دارن اما ظاهرا درآمد نداشتن رو بیشتر می تونن تحمل کنن

 

با وجود این مسئله فقط یه فعال فرهنگی می تونه بفهمه که اگه خدا به زندگیت برکت بده می تونی پول نداشته باشی ولی هیچوقت هم لنگ نمونی‌.... :] 

پاسخ:
تا قبل از پاراگراف آخر، هزاران‌بار آفرین.
برای پاراگراف آخر سکوت می‌کنم.

ممنونم عزیزم :)

خانم صالحه

منظورم از کویر رو توضیح دادم که نه یعنی هیچی نیست! وسط کویر هم گاهی درخته. یعنی کافی نیست. خیلی خیلی کافی نیست. به شدت ناکافیست

 

ز خود رو هیچ حاصل بر نخیزد

به جز بدنامی و بی آبرویی!

 

من اولش اومدم بگم مرد ها متولی تربیتی می خوان، زن ها متولی می خوان، واحد خانواده هم متولی تربیتی میخواد. خانواده نه به عنوان یک زن و یک مرد و یک فرزند! روانشناسی نه. یک کل! کلی که در اجتماع باید نقش ایفا کنه... این هم متولی می خواد. خب انگار جای مناسبی نبود برای گفتن این حرف ها... اگه معتقدید که زن ها متولی تربیتی نمیخوان واقعا حرفی ندارم :)

 

خانم ماهزده

 

در مورد تعداد کم آقایون بنظرم سمت ما این مدلی نیست... یعنی چون کمتر خانمی رو توی این فضا دیدم، شاید هم من بلد نیستم و نمیدونم، ولی چون کمتر دیدم حس کردم جمعیت خانم ها کمتره

 

در مورد پای ثابت بودن هم متوجه منظورتون نشدم

 

قسمت کار و پول هم نظری ندارم راستش :) یعنی می فهمم حرفتون رو ولی اینکه خانم ها برن سمتش چون با پول سر و کار نداره و آقایون کمتر میرن خب یه ذره برام عجیب بود :/ فضای هیئتی مخصوصا، حالا کارهای دیگه به کنار، ولی فضای هیئتی یعنی از جیب گذاشتن! یعنی آقایون میان چون پول می ذارن وسط! اما می فهمم کلیت حرفتون چیه... 

پاسخ:
نرگس هستم :) الان فقط اسمِ سردرِ وبلاگ صالحه است.

بعد  سلام. امروز یه روز بی‌اینترنت رو تجربه کردم. الان دیدم پیام‌ها رو.
به نظرم در مورد همه‌چیز صحبت کردیم.
شما هم تیکه خودتون به این جمله من که زن‌ها متولی تربیت نمی‌خوان رو انداختید :)
به نظرم همینکه هم‌جبهه و هم‌دغدغه هستیم، خوبه. اختلاف نظر همیشه بوده و هست.
ان شاءالله خداوند همه ما رو به انجام وظیفه‌مون موفق بفرماید

سلام. من همه‌ی کامنت‌های بعدی سرباز رو نخوندم و‌ نمی‌دونم در ادامه چه توضیحاتی دادن. ولی تا جایی که خوندم با شما موافقم. و این‌که اساساً اگر یه مجموعه ماهیت خیریه یا مشابه‌ش رو نداشته باشه، به هرحال به نحوی، تربیتی محسوب می‌شه. البته چندان به جمع‌هایی که شما اشاره کردید آشنا نیستم، اما مثلا فعال‌ترین و جدی‌ترین سازمان مردم‌نهاد استانی که توش زندگی می‌کنم، به صورت کاملا زنانه تأسیس و طراحی شده و همون‌طور هم مدیریت می‌شه و اکثر اعضای فعالش هم خانم‌ هستن.

البته فقط یه سوال از توضیحات شما برام پیش اومد: کوانتومی عمل کردن یعنی چطور؟

پاسخ:
سلام. خیلی ممنون از توجه‌تون.
اونجا که نوشتم کوانتومی عمل می‌کنند یعنی به اقتضای شرایط رفتارِ متناسب از خودشون نشون میدن. با هر تغییر ولو در مقادیر کوانتومی (این البته اغراق هست) خودشون رو تطبیق میدن و متناسب عمل می‌کنند.
۲۹ تیر ۰۴ ، ۰۴:۴۳ نـــرگــــس

روضه‌های خانگی و مقاومت

🔹خانم یافا شانیک، استاد دانشگاه بیرمنگام، کتابی دارد با عنوان: 
"the art of resistance in Islam"
او در کتاب به بررسی سیاست و مقاومت در  خاورمیانه و ابزارهای مقاومتِ مسلمانان می‌پردازد. ایده محوری کتاب این است که مقاومت در برابر قدرت‌های استعماری و گفتمان‌های غربی، صرفا از مسیر سیاسی و نظامی نمی‌گذرد، بلکه ریشه‌های عمیقی در هنر، زیبایی شناسی ، ادبیات، هنرهای اسلامی و ... دارد. 

🔹 شانیک به شکل ویژه سراغ زنان مسلمان می‌رود و یکی از پر قدرت ترین ابزارهای مقاومت که از آن نام می‌برد؛  #مجالس_عزاداری_زنان_شیعه است. او به این نکته اشاره می‌کند که مجالس عزاداری زنان شیعه فقط جای دعا و گریه نیست؛ زنان در این مجالس و در فضایی صمیمی و جمعی، تربیت سیاسی می‌شوند.

🔹 هم‌چنین اشاره ای به تمایز تربیت سیاسی زنان در غرب و در جهان اسلام می‌کند و می‌گوید:
برخلاف بسیاری از زنان غربی که بیشتر در انجمن‌ها و ساختارهای مدنی و با آموزش های رسمی و به شکل فردی با سیاست آشنا می‌شوند و غالبا هویت سیاسی و دینی آنان مجزا از هم است ، اما زنان شیعه در محافل مذهبی–خانگی، به پیوستگیِ هویتِ دینی و سیاسی رسیده و برای کنشگری، مسئولیت پذیری ،مطالبه‌گری و رهبری معنوی و سیاسی جامعه آماده می‌شوند.

او اذعان می‌کند: 
محافل عزاداری زنان شیعه همان جایی است که تربیت سیاسی و اجتماعی ، خیلی طبیعی وارد زندگی روزمره‌ زنان می‌شود و روح مقاومت و ایستادگی نسل به نسل در آن‌ها ادامه می یابد.‌..

سلام

برای جناب سرباز

نزدیک به ده ساله در فضای تعلیم و تربیت کشور دارم پرسه میزنم. با انواع نهاد، فرد، مجموعه و .... معتبر و غیر معتبر مذهبی و انقلابی سروکار داشتم.

عمده حرف‌تون که به گفته دوست‌تون مستند کرده بودید رو قبول دارم اما نتیجه‌گیری شما رو خیر.

چون در گفتگوی بین نظرات این قسمت رو ندیدم، خواستم از سمت خودم براتون نبود تشکیلات منسجم زنانه رو تشریح کنم.

کار تربیت به ادعا و حرف، کار زنانه‌اس، چون مادرها بالذات تربیت کننده‌اند. در عمل؟ کاری مردانه است، چرا؟ چون اعتبار، آشنایی، بودجه، تجربه و ریسک پذیری نهادهای بودجه پرور یا مدیران این نهاد حامی، مرد هستن یا به مردها برای حمایت اعتماد بیشتری دارن. چرا؟ چون زنها شوهر میکنن و دست ما توی پوست گردو میمونه، چون زنها بچه دار میشن و تق و لق میان، چون ، چون، چون ....

اما واقعیت چیه؟ زنها بسیار دغدغه دارن، بسیار ایده دارن، بسیار مایلن زمان بذارن و میذارن ولی در نهایت چی میشه؟ زمان انتخاب مدیر و مسئول پروژه و مسئول مجموعه، جنسیت مهم میشه چون درست نیست مراوده غیرضروری با خانمها باشه، شمای خانم کارشناس باش، جلسات با آقایان برگزار بشه به شمای خانم‌ ابلاغ میشه.

کار برای آقایون حتی از سنین خیلی کم و دانشجویی، مهم، جدی و منبع درآمد و بیمه و ... منجر به تشکیل خانواده‌س، بجز این حالت دغدغه رو میبرن جایی که تامین نیاز هم بشن، برای خانم؟ دغدغه برای رفع تکلیف و مسئولیته، چرا دربند مسائل مادی باشیم؟ این میشه که مجموعه خانمها زیرمجموعه آقای جوان استخدام شده کار میکنن با نصف حقوق و مزایا، ازشون کار فراتر از مسئولیت هم به اسم انقلاب و آقا و جهاد میخوان، نهایتا پروژه ها به اسم مسئول تموم میشه، ارتقا میگیره میره، رییس بعدی میاد که با این تیم ممکنه جوش نخوره و براحتی آب خوردن تیم عوض میکنه، خانم سرخورده میمونه با حس سواستفاده از دغدغه و زمانی که حیف رزومه کس پیگه‌ای کرده. به مرور یا میشن دنبال کار کارمندی که حداقل مزایاشون تامین بشه پای زحمتی که میکشن، یا فاصله میگیرن ازین فضا، یا در بهترین حالت مجموعه خودشون رو میزنن که میشن تک درخت در کویر. و در نهایت، با همون آشناهایی که بین مردها پیدا کردن شاید توی این اکوسیستم کمی شناخته بشن وگرنه خانمی در لول بالا خیلی نمیرسه به شاخ شدن مگر اینکه از جای خاصی پروموت شده باشه.

به کرات جلسات تک جنسیتی، تک صدایی و تعیین تکلیفی دیدم و شنیدم که در نهایت ادعاشون اینه که برای همه جا هست. اما به مرور پای خانمها رو از همون گوشه کنار هم بریدن.

 

درست نیست این رو بگم، ولی جنسیت فراتر از چیزی که تصور میکنید در ایجاد تجربه و دیدگاه شما اثر داره و هیچوقت چیزی رو که عینا در یک فضای مشترک خانم لمس میکنه، محاله آقا هم براش پیش بیاد. 

این ایده خانمها خودشون باید فلان بکنن هم خیلی شعاریه و کسایی که تونستن از زیر یوغ مردانه دربیان و کاری بکنن به یک دست هم نمیرسن. تکرارش نکنید حیفه

پاسخ:

سلام من جون! واقعا دلم برات تنگ شده بود! باورت میشه؟ [ایموجی چشمای اشکی] کجایی؟ چرا نمی‌نویسی آخه؟

از این قشنگ‌تر نمی‌شد منظور من رو شرح داد. ممنونم که انقدر مرتب و واضح توضیح دادی‌.

همین که: یه سری از آقایون فعال فرهنگی به بهانه کار فرهنگی، عاشق فعال کردن زن‌ها در ‌کارهای فرهنگی هستند. اونم کدوم کارها؟ همون کارهایی که تشخیص خودِ حضرات فعال فرهنگی هست. زن‌ها برای این جماعت، فقط ابزار هستند. پله هستند. درجه دو هستند. ضعیفه ناقص العقل هستند... چی می‌فهمید از دنیای زن‌ها؟


راستش همسر من تا الان در مجموعه‌های فرهنگی متنوعی کار کرده. هر بار، اگر ذره‌ای رفتم تو فضای همکاری باهاش، پشیمون شدم. نه به خاطر اینکه کار تشکیلاتی بلد نیستم. که شاید اینم باشه... اما قطعا دلیلش فراتر از این‌هاست...

یکی از دلایلش هم بخوام صادقانه بگم این بود که همسرم اجازه رشد بهم نمی‌ده. باید همیشه زیر چترش باشم. درحالی که باید حمایتم کنه جایگاه خودم رو پیدا کنم. خب نمیشه. منم فیلد و زمینه کاریم رو ازش فاصله دادم در حالی که می‌تونستیم با هم همکاری کنیم.

سلام مجدد

 

برای خانم «من» 

 

نمیدونم تهران هستید یا نه؟! اما واسه من هیچ وقت کار تربیتی ذیل نهادهای رسمی تعریف نشده. نه اینکه با نهاد ها ارتباط نداشته باشیم. داریم. مجوز از جاهای مختلف لازمه. به دلایل مختلف از جمله اعتبار. ولی هیچ وقت نه بودجه و نه بقیه چیزها توی ذهن من ذیل نهاد بالا دستی تعریف نشده... همیشه کار رو ارائه دادیم مطابق استانداردهایی که لازم بوده. نه اینکه کار رو مطابق اون بچینیم! نه. کار رو مطابق اون استانداردها ارائه دادیم. بقیه بخش ها رو لازم نبوده بدونن... اگه حمایت مالی هم بوده انقدری نبوده که بخواد به چشم بیاد... عمده حمایت های مالی درونیه. نه حتی اجبار مثل برخی مجموعه ها و شهریه. نه. حمایت مالی که شخص بدون اجبار و شهریه از جیب خودش میذاره. تصورش دقیقا یعنی اینکه مثلا اردو می بره، پول اردوی خودش رو میده، یه پولی هم میذاره روی پول که خرج اردو دربیاد. مثلا دارم میگم... و واقعا برای من تقریبا توی همه اطرافی که می بینم این مدلی تعریف شده. یعنی نه ما که خیلی جاهای دیگه اینجوری کار می کنن... تصویر بودجه و پول و نمیدونم امکانات، اصلا مال ما شهرستانی ها نیست واقعا... حداقل اینجاهایی که من دیدم. منکر حمایت های دولت نیستم! دولت به معنی عام، نه فقط نهاد اجرایی. ولی عمده کار روی دوش خود مجموعه هاست. این سمت ها حتی رزومه ای هم وجود نداره خیلی اوقات :) سال 88 یه بار رفتم دنبال کارهای پرونده ام. دیدم زدن به علت فوت مختومه! :)) دو بار هم بعدش گم شد اگه اشتباه نکنم. سال هاست هم پی اش رو نگرفتم و حوصله نداشتم برم ببینم دوباره گم شده یا چی... واقعیت ماجرا این شکلیه... برای همین پرسیدم تهرانید یا نه؟! چون حس می کنم این شرایطی که میگید اصلا مال ما نیست! یعنی فضایی که من می بینم کامل متفاوته... 

 

شما مشکلات کار خانم ها رو بیان می کنید. من اصلا منکر فضایی که تصویر کردید نیستم. من به عنوان پیشنهاد عرض کردم و اگه نگفتم هم الان میگم که چه نیازی هست خانم ها ذیل آقایون تعریف بشن؟! وقتی به این سوال دقت می کنم و توضیحات شما، اون ذهنیت کار تهرانی میاد جلوی چشمم. که بودجه و نهاد فلان و ال و بل! نه... من با ذهنیت خودم دارم میگم. خانم ها کار کنن برای خانم ها. مجوز بگیرن ولی خانم ها برای خانم ها. مثلا یه صبح بخواید مسجد محل رو داشته باشید همکاری نمی کنن؟! خب برای آقایون هم همینه. ده هزار بار باید حرف بزنن و راضی کنن که بشه یه کاری رو رقم زد. مثلا بودجه؟! خب آقایون هم همینن. مثلا چارچوب ها؟! خب آقایون هم ... تقریبا اصل مشکلات یکیه، کیفیت و کمیتش ممکنه متفاوت باشه. 

 

من اعتراضم به تصویریه که ارائه شده... که خانم ها برن زیرمجموعه آقایونِ بودجه بگیر و کار کنن. خب چرا؟! چرا این مدلی باید عمل بشه که تهش من که از بیرون نگاه می کنم هی سوال بپرسم بالاخره این دختر رو کجا باید فرستاد؟! مادرش که استاد همه چی دون نیست! دقت کنید لطفا. من نمیگم مادرش هیچی نمیدونه! میگم بالاخره دختر نیازهایی داره که مادر هم ممکنه نتونه اون ها رو برطرف کنه و نیاز به کمک بیرونی باشه. این جا سوال می پرسم که خب خانم ها چرا دور هم جمع نمیشن هزار کار انجام بدن؟! کارهایی که اون مشکلات سابق رو نداشته باشن؟! بقیه انجام دادن اما انقدری نیست واقعا... روی انقدری نبودنش تاکید میکنم... نمیگم نیست! میگم هست... میگم به قدر کفاف نیست

 

باز اگه نکته ای رو بد متوجه شدم بفرمایید

خانم صالحه:

لطف شماست، همین گوشه و کنار دورادور دوستان رو میخونم.🌷

جناب سرباز:

من واقعا اصل حرف و دغدغه شما رو میفهمم و براش احترام قائلم. شبیه شما هم کم ندیدم و با وجود افرادی مثل شماست که همچنان کار اثرگذار انجام میشه.

 

من سه استان مختلف کار کردم. استان اول هم در مرکز استان هم شهرستان نزدیک به مرکز، نهایتا چی شد؟ با کوته بینی و زیرآب زدن از کرده خود پشیمان شدم، چون رزومه و اسم دهن پرکن و وصل بودگی به نهاد محترم مثل بسیج و ... نداشتم. به بهانه کار انحرافی و خارج از قاعده روی نوجوان پای من و جمعی که با من بودن بریده شد چون خانمهای سایقه‌دار بسیج و مسجد محله دوست داشتن نهایتا کار خودشونو بکنن.

کار ما چی بود؟ از هیات نوجوانانه در دهه محرم شروع کردیم کم کم با مجموعه‌های مرتبط ارتباط گرفتیم، برنامه کتابخوانی و بعد سلسه اتصالات تربیتی بهش زنجیر میکردیم که اتفاقا نوجوان هم دوست داشت. در مقطعی با انجمن اسلامی دانش آموزی حلقه شدیم و با اینکه کارها و برنامه ها بسیار راضی کننده بود اما با همه اون عناوین بالا و تخریب‌ها خارج شدیم.حتی اسم هیات رو غصب کردن که بماند.

همزمان با ما مساجد دیگه آقایون فعال و جوانی بودن و کار میکردن، کسی به اونها کار داشت و داره؟ خیر. نصفی به سپاه رفت و آمد دارن نصفی با یه چاق سلامتی با امام جمعه کارشون باز میشه ما تهمت اضافه تر هم میخوریم...

 

استان دوم، خیلی وارد جزییات نمیشم، ولی جهاد المرا حسن التبعل، زن یا متاهله که باید وقت عمده در خونه باشه، یا مجرد که وااسفا! نهایتا هم موقع دیدن نتیجه کارهامون بخاطر دوری از مواضع تهم با آقایون کار پیش رفت. در این مجموعه هم آقایون آموزش میدیدن هم خانمها، آیا آقایون متوجه شدن چی شد که کلا خانمها نصف شدن یا دیگه بیخیال اومدن شدن یا سال بعد کلا تیم عوض شد؟ خیر. نهایتا کسی از همسرش فهمیده باشه که باز هم همون همسر بنظرش واقعا نباید وقت زیادی رو زن خارج از خونه باشه. این رو مقایسه کنید با زمان بی حد و حدودی که آقا بدون پاسخگویی میتونه رو علایق و دغدغه هاش بذاره.

 

و تهران، من منظورم از تهران بودجه گیری نبود، اعتماد به ایجاد تشکیلات بود

یه خانم صاف بره مسجد و محله و فرهنگسرا به من اجازه استفاده از فضا بدین؟؟؟

یا مجوز قانونی یا عرفی

عرفی هم یعنی دختر کی هستی، همسر کی هستی، اگر نداری همونجا موانع برات با یه آقا برابر نیست

چون آقایون مذهبی حداقل با دو تا تلفن و سه تا رفاقت مسجدی، به مسئول بسیج ناحیه‌ای جایی وصل میشن و موانعشون غیب میشه.

خانم این کار رو بکنه، مجرد باشه باید قید آبروش رو بزنه، چون ....

متاهل باشه باز برمیگردیم کامنت قبل، یه آقا بالاخره جاده رو براش صاف میکنه با آشنا بازی

 

حالا تک درخت ها کیان؟

عموما متاهل، سرد و گرم چشیده، دارای شوهر همراه، با رعایت موازین شرعی سالها خون دل خورده در غرتباط و رفت و آمد بین نهادها، بالاخره خانم فلانی که داره فلان کار رو میکنه رو شناختن، میگن خب حالا تو هم یه گوشه بشین کارتو بکن

موقع حمایت هم که میشه( نه لزوما بودجه و مالی) در حد مکان، مجوز، یوقتایی معرفی به نهاد نیازمند اون کار تخصصی، و....

آخر یه لطف و مرحمت میشه ولی اعتماد؟ به این راحتیا نیس

اگه یه مرد اسمش رو مجموعه باشه که بره دنبال این کارها، کاملا تو نتیجه و زمان صرف شده محسوسه.

این چرا خیلی بولد میشه؟ من کنار چند تا آقای مطرح مدت طولانی کار کردم. خودم تماس میگرفتم برای کاری، دعوت مهمونی، مجوزی، اصلا هر چی، تا من با اسم خودم بودم درها سه قفله، اگر میگفتم از مجموعه فلان یه قفل کم میشد، اگر به مسئول آقا میگفتم شما زنگ بزن، پشت تلفن وزیر هم جواب میداد چه برسه به کارهای محدود و...

نتیجه گیری تبعیض جنسیتی برای سرخوردگی یا ... نبود

صرفا پذیرفتم و اشتراک تجربه بود

اگر آقا هستید خانمتون رو بدون اینکه جایی بگه با شما نسبت داره، وارد کار تربیتی بکنید و در هیچ قسمتی از فعالیت و قفلهاش ورود نکنید.

یکسال بعد فرسودگی روانش رو ببینید. و متوجه علت کویر ایران بشید.

 

پاسخ:
می‌دونید یاد چی افتادم؟
یادِ فعالیت‌های فرهنگیِ شخصیتِ مستوره در رمان مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم...

شبیه توهم بود :))
معصومه امیرزاده چطور تونسته بود آخه!
:))

سلام مجدد و خدا قوت

 

خدا قوت که گفتم نه تعارف بود نه اینکه بخوام یه مقدمه درست کنم برای ادامه حرفم. واقعی بود. من می فهمم چی می گید. خوب هم می فهمم... 

 

مثال هایی که فرمودید نمونه های آقایون هم داره. کم هم نداره. یه بار به یکی از اساتید گفتم فلان آیت الله میگه ما کنار حوض کاهو پلاسیده پیدا می کردیم و میخوردیم و سعی می کردیم زنده بمونیم و بعد شما میگی به تغذیه برسید؟! گفت اونا 300 نفر بودن، 299 نفر نموندن و به جاهای دیگه رفتن و یه نفر در رفت! من نمیخوام از 300 نفر 299 نفر رو از دست بدم! شما اون حجم از دست رفته ها رو نبینید... فکر می کنید سر مسجد واحد دعوا نیست؟! چند تا مجموعه تشکیل شده و کار کرده و زمین خورده و الان اصلا خبری ازشون نیست؟! اون ها 299 تا بودن. توی آقایون هم هست مشکلات. خاصه خودشون. یه سری مشکلات شما رو هم ندارن. من صریح میگم و ببخشید. ولی از یه سنی به بعد آقای مجرد با نوجوان کار بکنه، خب... . هست بالاخره این حرف ها و حدیث ها... پا بذاری توی یه مجموعه ای سریع میگن میخوای استخدام سپاه بشی که رفتی؟! می خوای جذب فلان جا بشی؟! اینجا سکوی پرتاب خوبیه!!! 

 

من فهمم اینه و اگه اشتباهه بفرمایید

حسم اینه که بالاخره خوب یا بد، همه مشکلاتی دارن. چه زن و چه مرد. من خودم رو با زن ها مقایسه کنم قطعا هزار و یک مشکل پیدا می کنم که خانم ها اصلا ندارن و برعکس. نمیگم وزن مشکلات یکیه! ولی می گم بالاخره مشکلات هست و زمین بایر نیست. یه سالن که کاربریش ورزشیه و کردن انبار رو ما چند ساله با تمام توان داریم می دویم که درستش کنیم و برگرده بشه ورزشی بلکه این اطفال برن دو تا لگد بزنن انرژیشون خالی بشه، میگن انبار نداریم و به جاش فلان جا سالن زدیم :| یعنی چهار تا تیر و تخته از نوجوان مهم تر شده! دفتر امام جمعه، خدا رحمت کنه آقای رئیسی نماینده هاش اومده بودن، و هرکار دیگه ای که فکر کنید... انقدری که از دستمون میومد. خب نشد! مشکله دیگه. مرد یا زن بالاخره مشکله. باید یه جوری هم حل بشه. این مشکل هست... 

واقعیت اینه که مشکلات رو هم نباید انتظار داشته باشیم از بیرون حل بشه. من بشینم نماینده دولت بیاد برای من محیط ورزشی درست کنه خب علافم! اینکه خرده می گیرم به کویر بودن فضای خانم ها، نه اینکه نفهمم یه زن بچه دار چه سختی هایی رو تحمل می کنه و چه اذیت هایی... مسئله ام اینه که یه زمانی میگی من می فهمم ولی شرایط اینه، یه زمانی کلا پرتی! این پرت بودن قشنگ آتیش میزنه آدم رو... 

خانواده متولی می خواد... متولی رشد. زن و شوهر ما ازدواج می کنن انگار یه دفعه خدا میشن! نه آموزش نیاز دارن نه هیچی! صرفا اگه به مشکل خوردن، حالا میرن روانشناس بهشون میگه دماغتونو کج بگیرید رو به بالا بلکه حل بشه مثلا! این شده رشد :/ یعنی مشکل رو حل کردن شده رشد... خب این یه ضرورته. میگید فضاش نیست؟! من قبول می کنم. ولی اینکه کلا بی خیالش باشیم و به امان خدا رها کنیم اذیتم میکنه... 

کسی که دغدغه داره خب حالا نتونست یه مسجد بگیره، یه کار دیگه میکنه... نمی کنه؟! ما دغدغه هامون هم داره از بین میره گاهی... و این خوب نیست دیگه... 

تهش کویر میشه... شما میگید مشکلات؟! میگم بله و البته یکیش هم عدم باور به انجام همچین کاریه... همون مشکلی که توی آقایون هم تا حدودی هست... 

پاسخ:
من هنوزم برام حل نشده است اینکه مدام کویر کویر رو تکرار می‌کنید :)
یه نفر آقای دیگه بررسی میدانی انجام داده و گفته کویره...
بعد ما کلی خانم داریم میگیم کویر نیست. بله! جنگل آمازون هم نیست ولی یه باغ قشنگ و متنوع و نوپاست، به عمر جوانِ انقلاب اسلامی.

خب وقتی حرفِ ما چند تا خانم براتون ذره‌ای تشکیک ایجاد نمی‌کنه، در اون بیان برادرِ بزرگواری که برای شما یقین به ارمغان آورده...
پس چه توقعی دارید که کار برای خانم‌ها در ساختارهای مردانه با مدیریت مردان، خوب و مرتب جلو بره، با همون سرعتِ کارهای آقایون؟؟؟ :))

اگه گفته بودم یه خانم این حرف رو زده مشکل حل بود؟! 

 

باغ :) خوبه؟! 

 

خدا خیرتون بده... به قول خودتون دعوایی نیست... 

پاسخ:
اون‌موقع خودمون با اون خانم وارد گفتگو می‌شدیم :)

سلام.

پاسخ:
سلام علیکم

درسته قصد جدل ندارم که نهایتا بگم من فقط درست کیگم.

من از دید خودم روایت قطعا ناقصی ارائه دادم شما هم همینطور از سمت خودتون روایتی دارید که لزوما ناقض حرف بنده نیست.

شاید حتی بی عملی خودم رو هم به جنسیت دارم نسبت میدم تا شاید عامل بیرونی عذاب وجدانم رو کمتر بکنه.

 

بخاطر حرف خانم صالحه این دو روز مثل نهنگ نفس تازه میکنم رو خوندم که بفهمم چی شد و چی گفتن

توصیه میکنم خانمهای مجرد و آقایون متولی امر فرهنگی هم بخونن

با رویکرد نویسنده لزوما موافق نبودم و زن بودن و فعال بودن رو در سبک زندگی کتاب ایشون دنبال نمیکنم ولی تصویر تقریبا خوبی از نوع کار خانمها داشت.

تازه این نمونه ای که معرفی کردن اون نمونه خوبی بود که در بوم خودش هویت و شخصیت داشت و به قولی تا کمر براش خم میشدن.

در حالت معمولی، هیچ تا کمر خم شدنی نیست، همه حرفهای پدر مستوره، حرفهای مسئول و مدیر و همکار و خانم متاهل و دوست و اطرافیانه که تا آخر میشنوی و اگه ان‌شاءالله دوام بیاری

چون نه یک بار نه یک جا و نه از دهن یک نفر وقتی یه جمله خیلی محترمانه اما بی معنی رو بارها بشنوی دیگه فکر نکردن به جنسیتت راحت نیست

اینکه بشنوی: کاش مرد بودین، کاش پسر بودین، اگه مرد بودین که حل بود، حیف خانمین این موقعیت آقا میطلبه، و و و و 

که فکر نمیکنم یک بار هم شما شنیده باشید...

 

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">