صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۲ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

شکرانه ۵

شنبه, ۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۱:۲۵ ق.ظ

خدای مهربونم، تو این دنیا رو جوری آفریدی که نمیشه دغدغه داشت و تعهد نداشت.
و نمیشه تعهد داشت و معنویت نداشت.
و نمیشه معنویت داشت و خانواده نداشت.
و نمیشه خانواده داشت و بهش بی‌توجه بود.
و نمیشه به خانواده بی‌توجه باشی، در قبالش کم‌کاری کنی و انتظار داشته باشی همه بارش رو همسرت به دوش بکشه.
اما خدای مهربونم، تو من رو جوری آفریدی که دوام بیارم.
من ازت ممنونم. با تمام قلبم.
تا قبل از ۷ اکتبر، مصطفی ازم عذرخواهی می‌کرد، وقتی دیر می‌اومد. که کم نبود روزهایی که دیر می‌اومد یا حتی نمی‌اومد.
اما بعد از ۷ اکتبر، دیگه عذرخواهی نکرد. گفت جنگه.
اما خدایا، من به کارش ایمان ندارم. من نگران از دست رفتن دخترام هستم. دخترایی که یک روز در میان؛ کمتر از یکی دو ساعت باباشون رو می‌بینند. گاهی همون یکی دو ساعت هم مفید نیست.
خدایا، بچه‌هام رو به خودت می‌سپرم. هر روز که در قنوت نمازهام می‌خونم: ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرّه اعین...
این شب‌ها بچه‌ها رو از ساعت ۷ تا ۱۰ شب، می‌بردیم موکب مقاومت، همون موکبی که همسر من و نسیم و همسرش و دوستای مسجد؛ گوشه چهارراه اصلی منطقه زدن. نیت کردیم بچه‌هامون با آرمان فلسطین آشنا بشن. انس بگیرن.
ولی من به این کارها خیلی ایمان ندارم.
وقتی چهره خسته نسیم رو می‌بینم، نسیمی که کمر درد شدید داره، اما یه تنه، غرفه کودک موکب رو می‌گردونه. دلم کبابه براش. وسط اثاث‌کشی هست و خونه جدیدش هنوز آماده نیست. اما جان به کفه. به اخلاصش غبطه می‌خورم. اگه یه چیزی باشه که به خاطرش بخوام موکب برم، اینه که برم قهوه فروشی اونور بزرگراه، برای نسیم جانم قهوه با طعم کارامل بخرم. خستگی‌اش در بره.
خدایا دیگه خیلی چیزا تو زندگی برام رنگ نداره. شاید بخوام داشته باشم‌شون، اما کمرنگ شدند. خاکستری شدند. می‌دونم زندگی با وسایل آسایش بیشتر، راحت‌تر میشه، اما شیرین‌تر هرگز.
خدای زیبای مطلق، من همون مصطفای مهربون قبلی رو می‌خوام و بعد چیزای خوبِ دیگه رو.
خدایا، من رو ببخش که اینقدر به دنیای بدونِ مصطفی فکر می‌کنم. از بس دوستش دارم. از بس بهش وابسته‌ام، شکننده شدم. وقتی خُلقش جا به جا میشه؛ بهم فشار وارد می‌کنه؛ بعد بدون حل کردن اختلاف، از در خونه میره بیرون. من از خودم می‌پرسم چرا باید تحمل کنم؟ چه گناهی کردم؟ عدالت در این زندگی کجاست؟ چرا محکومم؟
خدای خوب و مهربون، این پنج‌شنبه و جمعه، تو دیدی همه‌ی بدو بدوهای من رو توی خونه و بیرون از خونه. پاهای خسته از کلاج ترمز گرفتن و کت و کول خسته از ساعت‌ها کار خانه کردن. تنهای تنها.
خدایا شکرت که هم من رو قوی کردی، هم بهم یاد دادی سکوت نکنم.
شکرت که یاد دادی هر کاری لازمه بکنم اما کوتاه نیام.
غلط رو فریاد بزنم: غلطه...
با سکوت فریاد بزنم.
با استدلال فریاد بزنم.
با مهربانی فریاد بزنم که دلم نرم و نازکه.
خدایا شکرت.
من امروز فهمیدم هر چقدر هم اوضاع من سخت باشه؛ پنج‌شنبه و جمعه هم مصطفی نباشه، این یک تونل تاریکه. این راهِ منه. تو به من یاد دادی چراغ روشن کنم و اون چراغ، عقلِ منه. شاید این تونل تاریک هیچ وقت تمام نشه، اما من رو به مقصد می‌رسونه. خدایا ازت ممنونم. با تمام قلبم. با تمام وجودم.

خدایا، شکرت که وقتی رانندگی می‌کنم، دخترا صندلی عقب می‌شینن.
خدایا شکرت که وقتی دخترا تو ماشین خوابشون می‌بره، وقتی ماشین وایمیسته، بعد از مدت کوتاهی بیدار میشن و خودشون راه میان.
خدایا شکرت که ما تو خونه‌مون بچه کوچیک داریم و نیازی به نگهداری از حیوان خونگی احساس نمی‌کنیم. گربه دخترخاله انقدر پشم‌ریزون داشت که واقعا زندگی رو براش سخت کرده. خدایا خودت دخترخاله‌ام رو از دست اون گربه نجات بده.
خدایا شکرت که همسر من سیگاری نیست و منم بیماری جدی ریه ندارم که شوهرم پشت سرِ هم تو خونه سیگار بکشه و من هم کپسول لازم بشم. مثل همسایه پایینی، خدایا، خودت بهش رحم کن.
خدایا شکرت که کلاس زبانم شروع شده و من هر هفته منتظرم ببینم چطور اوضاع من برای حضور در کلاس، جفت و جور میشه. هدیه‌ای از جانبِ تو.
خدایا ممنونم که جولیا پطرس وین الملائین رو یه طوری حماسی و با شکوه خونده؛ که رو دستش پیدا نمی‌شه :)) خدایا به هنرمندای ما شعوری بده که توی آهنگ‌ها و کلیپ‌هاشون نگن: "اخرجوا من فلسطیننا" تا آدم تهوع بگیره :)))
خدایا ممنونم ازت به خاطر شیر و علی‌کافه و شکر، ساندویچ نون تست و عسل و کره بادام زمینی و موز، بعد از روزهای طولانی، تنهایی در سکوت خانه.
خدایا ممنونم به خاطر این سادگی و یک‌رویی خانواده همسرم. هیچ‌وقت نمی‌تونن فیلم بازی کنن.
خدایا ممنونم به خاطر ماه و خورشید و فرشته‌ات. لیلایی که سفید پوشیده، زینبی که زرد پوشیده و فاطمه‌زهرای مهربانم.
خدایا حتی ممنونم به خاطر این آخر هفته بدون همسر. این روزها گاهی که هست؛ میگم ای‌کاش نبود. متاسفانه بودنش هم تلخ شده. خدایا شیرینش کن. ممنونم.

موافقین ۵ مخالفین ۴ ۰۲/۰۸/۰۶
نـــرگــــس

نظرات  (۲)

دووم بیارید صالحه خانم...

دوم بیارید...

چیز بیشتری نمیتونم بگم 

واقعا هم جنگه کل زندگی. جنگ‌های عجیب غریب. جنگ‌هایی که ازش سر در نمیارم گاها 

براتون دعا میکنم :`)

پاسخ:
یه ذره که نه، این ایمانه، خیلی می لنگه.
ایمان به غیب، ایمان به سنت های عالم.
ایمان به لقد خلقنا الانسان فی کبد...
ممنونم که برام دعا می کنی میخک جانِ مهربانم. یه آینه جلوی دعاهات هست که همه ش به خودت بر میگرده. :*

حقیقتا که عجب بی چشم و رویی هستی. از ایران دغدغه ی فلسطین داری، پدرت فلسطینی بوده یا مادرت؟ بعد ما که هفت جدمون ایرانی هستن از غربت دغدغه ی ایران داشته باشیم مسخره ی توییم؟ که اینجا و اونجا میشینی پشت سرمون حرف میزنی که کاسه داغ تر از آشیم؟ :))

همه زمین ارث بابای توئه فقط ما اضافه ایم گویا. عجب رویی داری حقیقتا. عجب رویی. عجــــب رویــــی. :)

پاسخ:

اولا بی‌چشم و رو خودِ خودتی که دوره افتادی که من از نظرم برگردم. 

ثانیا تو هیچ وقت دغدغه ایران رو نداشتی.
اول همین مطلب نوشتم: نمیشه دغدغه داشت و تعهد نداشت. مهاجرت کردی که تعهد و مسئولیتی به کشورت نداشته باشی. یا شاید از تعهد و مسئولیت فقط ورّاجی یادت دادن!
اصلا بگیم تو دغدغه جمهوری اسلامی رو نداری، قبول و واسه همین مهاجرت کردی. مشکلت اینه تو حتی دغدغه‌ی ایران رو هم نداری!!! که اگر داشتی، شهادت سربازِ وطن رو به سخره نمی‌گرفتی. سردار این مملکت نه تنها ایران رو، بلکه یک دنیا رو از شرّ داعش نجات داد و تو شهادتش رو به هیچ گرفتی. تو دهنت کثیفت رو ببند وقتی میگی دغدغه‌ی وطن داری.
وقتی برای مرگِ امینی و امثالهم گریبان چاک میدی و هشتگ اعدام نکنیدت برای قاتلین آرمان علی‌وردی، زینال زاده، رضازاده، عجمیان و... است، خفه‌خون بگیر، مخصوصا تو وبلاگ من.
به تو چه من چی می‌نویسم!
اینجا چه غلطی می‌کنی؟
برو تو وبلاگ خودت چرندیات مهوّع خودت رو استفراغ کن.
نمی‌دونم چرا حق آزادی بیانِ بیان، نه تنها به تو مجوز عوضی بودن داده، بلکه مجوز بی‌شرف بودن رو هم داده.
مگه باید پدر و مادرم فلسطینی باشند که دلم برای فلسطینی ها بسوزه؟ عدالت و انسانیت رو باید بشناسی و شرف داشته باشی که تو اینا رو نداری.
عدالت و انسانیت کجا یک حکومت آپارتاید رو تاب میاره؟ کجا نسل کشی و کشته شدن ۳۴۵۷ کودک در غزه رو تاب میاره؟
لابد از نظر مغز مریض جولیک، همه‌ی ۳۴۵۷ کودک کشته شده در غزه، سرجمع از مهسا امینی و انگشت‌شمار دخترایی که تو براشون گریبان چاک میدی توی ایران پست‌تر و حقیرترند؟! یا این‌که رژیم جمهوری اسلامی از رژیم جعلی و منحوسِ اسرائیل، ظالم‌تره؟
تو خودت مسخره‌ی خودتی! تو معلوم نیست چه جور موجودی هستی! لایقِ وصفِ کاسه داغ‌تر از آش نیستی. خیلی‌وقتا کاسه‌های داغ‌تر از آش، شرف دارند، تو شرف نداری.
کاسه‌های داغ‌تر از آش :) لندن و ده‌ها شهر تو آمریکا و تورنتو و برلین و پاریس و ... دارن free free palestine سر میدن و دانشجوهای دانشگاه‌های مختلف تو دنیا اسرائیل رو محکوم کردند.
مردم غیر مسلمون و مسلمون از همه‌جای دنیا با چالش سلام یا مهدی تیک‌تاک، ماسک با پرچم فلسطین و سربند free Palestine، دارن اشک می‌ریزن.
یهودی و مسیحی از کارهای اسرائیل برائت جستن و کار هنری می‌کنند. همون یان تیرسن که موسیقی آملی رو ساخته :) برای فلسطین کار هنری کرده...
همه این آدما مادر پدرشون فلسطینی اند؟
نه! فرق‌شون با تو اینه که اونا شرف دارن و تو نداری.
حقیقتا بی‌چشم و رویی...

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">