شکرانه ۳
خدای عزیز و مهربون، برای یک صبح دلانگیز دیگه ازت ممنونم.
ممنونم که امروز انرژی داشتم تا بعد از نماز صبح، تعقیبات بخونم.
ممنونم که کره بادام زمینی داریم برای خوردن با عسل.
ممنونم که سرویس فاطمهزهرا زودتر اومد تا بچهام مجبور نشه تو کوچه منتظر بمونه و من پشت پنجره.
ممنونم که بهم توان و انگیزه دادی بعد از رفتن فاطمهزهرا، سریع برم سراغ پایاننامهام و بلاخره فهرست و صفحه تقدیم و تشکر رو تنظیم کنم.
ممنونم که میتونم همسرم رو بدرقه کنم.
ممنونم که دو روزه میتونم نزدیک ظهر قیلوله بخوابم و بچهها کمابیش با من همراهی میکنند.
ممنونم که دو روزه ناهار و شام داشتیم و من لازم نبوده آشپزی کنم و گرچه ای خدای مهربونم برای روزهایی که بهم فرصت آشپزی میدی؛ خیلی متشکرم.
ممنونم که چند روزه دور ریز غذاهامون کم شده و من دارم یاد میگیرم بیشتر هوای یخچال رو داشته باشم.
ممنونم که برای نماز ظهرم، اجازه دادی اذان و اقامه بگم و بعد مشرف بشم به محضرت.
ممنونم که تونستم چند خط زبان بخونم.
ممنونم که زینب در جمع کردن آجرههای اتاقشون، با خوشحالی بهم کمک میکنه و من میتونم به خاطر این اجازه دادن، سرش منت بذارم :)
ممنونم که بعد از ظهر تونستم خونه رو جارو بکشم.
ممنونم که حالا که خرطوم جارو برقیمون خراب شده، ضمانتنامه داره. خودت کمک کن درست بشه.
ممنونم که میتونم با مخلوطکن برقی برای بچههام عصرانه درست کنم. با این کار ساده، مادرانگی من، طعم دیگری پیدا میکنه.
ممنونم که امشب فرصت خدمت به مادرم رو نصیبم کردی.
ممنونم که کارت عابربانکم که گم شده بود؛ پیدا شد و ممنونم که لازم نشد برای این قضیه بانک برم.
ممنونم که پول دارم برای خریدن وسایل ورزشی مورد نیازم.
ممنونم که خونه خودم رو برام راحتتر از خونهی مامانم قرار دادی. امشب با وجود نبودن مصطفی و خواب بودن زینب؛ باز هم رفتن برام سادهتر از موندن بود.
ممنونم که یه ماشین خوب بهم دادی تا خودم و بچههام توش راحت باشیم.
ممنونم که میتونم توی ماشینم رادیو انگلیسی گوش بدم و با کاربرد کلمات بیشتر آشنا بشم.
ممنونم که آخر شبها، در نبود مصطفی، اوضاع رو میتونم تحت کنترل داشته باشم. ممنونم که یک فرشته با گرفتن دست من آرامش میگیره و دیگری روی پاهای من. زندگیام رو قشنگ کردی خدای مهربونم. ازت ممنونم.
خوشحال هستم، برای این حال خوب....
چرا جواب های کامنت ها رو نمیدید؟!
کاش وقت بذارید برای خواننده های وبلاگتون... ممنون