صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

روز دختر، از حظی که می‌بریم

سه شنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۳۵ ق.ظ

هفته پیش یک کارت پستالِ دیجیتالِ ناز و ملوس به دستم رسید که من و سه دخترم را دعوت کرده بودند به یک هیئت دخترانه، به مناسب میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها.

فکر نمی کردم رفتنی شویم اما رفتیم و چقدر خوش گذشت...

گرچه من در آن جمع، فقط میزبان را میشناختم اما کتابخانه‌ای غنی از ادبیات داستانی داشتند که من را شیفته‌ی خودش کرد.

برای بچه‌ها خانه حتی از این هم غنی‌تر بود. ریسه‌های رنگی به سقف زده بودند، بادکنک‌ها روی سقف و روی استند و زمین، همه‌جا بودند. بادکنک‌های ریز را با بار الکتریکی روی دیوار زده بودند. بچه‌ها انگشت به دهان بودند! اتاق بازی کوچک بود اما پر از اسباب بازی و مهم‌تر از آن: هم‌بازی! قصه خواندند. نمایش اجرا کردند. سرود خواندند. قرآن از بر خواندند. بچه‌ها با مادرها بازی گروهی کردند. بپربپر کردند و چند بازی دیگر. بعد به عنوان هدیه، گل‌ سرهایی صورتی به دخترها دادند. یک خاله‌لاکی هم بود که مسئول لاک زدن برای دخترها بود. آخرش هم میزبانِ عزیز، تاج گل‌های زیبایی به دخترها دادند. بعد هم برای کمک به هیئت می‌توانستیم عروسک‌های کوچک و جوراب بخریم :) شیرینی و نقل و نبات هم که همه‌جا بود... فردای آن روز، دختر بزرگم که خیلی سخت‌پسند است، گفت: دیروز عالیییی بود!

خودم هم معاشرت‌های جذابی با خانم‌ها داشتم اما در میان همه‌ی اتفاقات خوب و لحظه‌های قشنگ آن هیئت صمیمی دخترانه، یک حس بدیع را برای اولین تجربه کردم...

من سرم توی یک کتاب بود و دخترانم جلوی من نشسته بودند. بعد ناگهان دو دختر بزرگترم برگشتند و دستم را گرفتند و چند بار بوسه باران کردند! مداد از دستم رها شد. لبخند شیرین بود که به صورتم نشست. بازی اینطور بود که با فرمانِ خاله‌ای که مشغول اجرای برنامه‌ بود، بچه‌ها باید زود مادرشان را می‌بوسیدند. یک‌بار دست، یک بار صورت، یک‌ بار بین دو ابرو :)

دختر یک سال و نیمه‌ام هم با هیجان جاری در هیئت، با لبخند به سمتم آمد...

دختران! این جان‌های لطیف و مهربان... 

سه رحمت خدا من را در بر گرفته بودند و من خوشبخت‌ترین بودم...


پ.ن: این فونت وبلاگ رو هر کار می‌کنم یه نفر اعتراض می‌کنه... تو رو خدا با من این کار رو نکنید :(
موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۰۲
صالحه

نظرات  (۳)

جالب بود :)

پاسخ:
روز خوبی بود...
البته جالبی‌های زیادی داشت. ننوشتم‌شون دیگه :)
۰۲ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۵۸ پلڪــــ شیشـہ اے

الحمدلله

نعمت مغتنم و کمیابی ست این روزها.

😍❤️🍒

خدا حفظشون کنه

پاسخ:
چرا آخه باید کمیاب بشه 😭
خدایا وفور نعمت و رحمتت رو برسون.
۲۰ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۳۵ پلڪــــ شیشـہ اے

آاااااامین

پاسخ:
💗

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">