امر به معروف و نهی از منکر
خیلی ساده میخوام بنویسم. مطلب الان من با یه دغدغه شروع میشه. اینکه جامعه به شدت ملتهب داره میشه و یه عده حزباللهی بیتوجه به این التهاب، همچنان دارن راه حل خروج از وضعیت موجود رو، امر به معروف و نهی از منکر عنوان میکنند ولی اون چیزی که اونها از امر به معروف اراده کردند، اساسا کار رو درست که نمیکنه هیچ، خرابتر هم میکنه.
قبلش چند تا نکته بگم. اول اینکه مخاطب این پست، فراتر از حزباللهیهای بلاگستان هست و احتمالا با تغییراتی در جای دیگری منتشرش میکنم چون اساسا من اینجا بازدید کمی دارم و بیرون از اینجا، گاهی که مطالبم میچرخه، بیشتر از هزار نفر بازدید دارم. دوم اینکه شاید از پستهای من معلوم نشه دقیقا چهجوری هستم. من هم خودم رو حزباللهی میدونم. افتخارم هم هست اما بلاخره طیف وسیعی از حزب اللهیها وجود دارند. من خیلی مقید به حجاب شرعی هستم و ملاکهای اصلی حجاب برام خیلی مهمه. در عین حال، خیلی بیادعا هستم تو این قضیه. من حتی با حجابم هم حاضر نیستم به نظر خیلی حزباللهی به نظر بیام. از این قضیه دوری میکنم شخصا. به نظرم برای سلامت روانم لازم هست. شاید بعدا در موردش نوشتم. اما وبلاگم هم همینطوریه. اینجا رو که میخونید، انگار مطالب خاله زنک طوری از یک زن جوان خانهدار میخونید که هیچ ابایی نداره از مشکلاتش هم بنویسه. اینم جزو اصول منه. از روتوش بدم میاد و دلیل هم داره اینجور نوشتم. حالا بعضیها بدشون میاد که من اینقدر بیپروا مینویسم. مادامی که حدود اخلاقی و دینی رعایت بشه، سلیقه است! اما من هم حزباللهی هستم و این یک نقد درون گفتمانی هست. سوم اینکه فکر نکنید من اهل امر به معروف و نهی از منکر نیستم. الحمدلله هستم. امر به معروف و نهی از منکر در زمینه حجاب هم میکنم. در مسائل دیگه هم همینطور. طوری هستیم که الحمدلله وقتی بحث مثلا فرزندآوری میشه، تو اقوام و همسایه و آشنا و حتی دوستان، ما رو مثل میزنند. این رو هم عرض کردم که تصور نکنید من با امر به معروف و نهی از منکر مخالفم. نقد من، نقد دقیقی هست. امیدوارم ارتباط میان بندها خوب منتقل بشه.
یک. به گمانم اواخر سال ۱۴۰۰ بود که به یکی از اساتیدم که هیئت علمی دانشگاه تهران هستند و روی بحث حجاب کار کرده بودند، عرض کردم که به نظرم بدحجابی کم کم داره به یک نماد مخالفت با نظام تبدیل میشه. با این حال، نظر من مقبول ایشون نیافتاد. شاید چون من باید از لفظ کشف حجاب به جای بدحجابی استفاده می کردم اما حدود ۶ ماه بعد دیدیم که چی شد. اما پیمایشهای غیر رسمی تکاندهنده است. فقط نیمی از کشف حجابها بعد از قضیه مهسا امینی اتفاق افتاده! این یعنی نشانهها موجود بوده، اما بهشون بی توجهی شده.
دو. بیایید باور کنیم الان بیشتر از چهل سال هست که داریم امر به معروفِ حجاب میکنیم. من یه سری شواهد بر این مطلب توی کانالم در ایتا گذاشته بودم. متاسفانه به خاطر پایاننامه رهاش کردم و به نتیجهگیری نرسید. اما مطالعات و مشاهدات من نشون میده که ما مذهبیها، متاسفانه کاری کردیم که امر به معروف و نهی از منکر، تقریبا مساوی با امر به معروف و نهی از منکرِ حجاب تلقی بشه. یعنی امر به معروف و نهی از منکر خلاصه بشه در حجاب.
سه. اینکه ما مذهبیها کاری کردیم که در روایت حجاب و حیا و عفت، حجاب، مساوی با چادر معرفی بشه. میدونم که خیلی از شما که الان این رو میخونید با خودتون میگید که نه! ما این رو نمیخواستیم. اما واقعیت اینه که چهل ساله که این مسیر رو رفتیم و روشنفکران مسلمانی نظیر شهید بهشتی میخواستند با این انحراف مبارزه کنند که دشمن از ما باهوشتر بود و نقطهزنی کرد. حالا فقط برای تقریب به ذهن و برای اینکه گزاره جناب شاگرد بنا به این قضیه ضریب دادند رو اثبات کنم، از وبلاگ ایشون مثال میزنم. وقتی که ایشون در خصوص حجاب همسرشون در روز عقد، میگن که مانتو شلوار سفید و ساق دست سفید و چادر سفید و ... تا اونجایی که اگر دوخت جلوی چادر ساده نباشه، حجاب کامل نیست. یا مثلا شرح میدن که من برای دخترم حاضر نبودم عبا بخرم مگر اینکه فقط در خونه بپوشه... حالا اینجا یه پرانتز باز کنید. من بعدا بهش برمیگردم. چون کار ایشون رو مطلقا زیر سوال نمی برم. فقط یک {اما} بهش میخوام اضافه کنم. اما الان ببینید چطور حجاب توسط یک حزب اللهی مساوی با چادر معرفی شد! بازم توی پرانتز بگم که این قضیه خیلی آسیب داره و از شرحش میگذرم چون الان بیربط با موضوع هست.
چهار. امر به معروف و نهی از منکر مگه جزو فروع دینه آخه؟ امر به معروف و نهی از منکر خودِ دینِ اسلامه! امام حسین علیه السلام فرمودند: "من فقط و فقط برای اصلاح امت جدم به پا خواستم، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم." حالا امر به معروف و نهی از منکر رو ما خلاصه کردیم در امر به معروف و نهی از منکرِ حجاب و حجاب رو خلاصه کردیم در چادر. فاجعه اندر فاجعه.
پنج. باور کنیم این امر مدل به معروف و نهی از منکری که ما در دستورِ کار قرار دادیم، یک پروژه شکست خورده است. حالا ما مذهبیها انقدر روی این پروژه شکست خورده مانور میدیم که احتمالا تمام فرصتهای آینده رو هم میسوزونیم.
شش. توجه کنیم، وقتی بعد از ماجرای مهسا امینی، حجاب و روسری رسماً تبدیل به نماد مخالفت با نظام مقدس جمهوری اسلامی شد، یعنی اینکه دفاع از کیان جمهوری اسلامی باید بشه حضرات! نه اینکه بازم امر به معروفِ حجاب کنیم. دیگه اینکه وقتی روسری نماد مخالفت با نظام شد، نظام باید تدبیر سیاسی، امنیتی و قضایی کنه. لایحه و قانون و ... لازم داره. نه اینکه هی شروع کنیم به کارهای سلیقهای در فضای امر به معروف و نهی از منکر. یعنی دشمن شناسی و شناخت صحنه و ... صفر!
هفت. حالا بازم بیایید بگید خانمها، آقایون، بیایید امر به معروف و نهی از منکرِ حجاب کنیم. خب کی باید امر به معروف و نهی از منکر کنه؟ مردم. کی رو باید امر به معروف و نهی از منکر کنه؟ مردم رو. این یعنی آرایش جنگی مردم علیه مردم در زمینی که دشمن مهیا کرده و مساله هم اصل نظام هست اما اون دستهای که امر به معروف و نهی از منکر میکنند و میشن، توهم دارند که دعوا سرِ حجابه. البته که خیلی از مکشوفهها، خیلی خوب میدونند که قضیه حجاب نیست. قضیه اصلِ نظام هست و بدبختانه از اون جماعت احساستکلیفکننده و مذهبی ای که میرن امر به معروف میکنند، کمتر کسی بلده نقطهزنی کنه و یه جوری مواجهه داشته باشه که اثر مثبت بگیره. طرف میره امر به معروف میکنه، کتک میخوره و فیلمش وایرال میشه و بدتر احساس ناامنی توی جامعه پمپاژ میشه. فقط اخیرا ببینید چند تا ماجرای درگیری زنِ آمر به معروف و ناهی از منکر و هتک حرمت و دعوا و درگیری وایرال شده. این یعنی همون چیزی که دشمن میخواد. حالا شما بیایید بحث کنید و استدلال کنید که بلاخره امر به معروف و نهی از منکر اثر داره یا نداره!
هشت. سوال اینجاست که حالا الان اگر بخواهیم امر به معروف کنیم و یک بچه مثبت شبیه خودمون از مخاطبمون بسازیم، باید چیکار کنیم؟ جواب اینه: باید بکوبیم از نو بسازیم. باید ماهواره و اینستا و تلگرام رو ازش بگیریم. بهش بگیم من بعد باید پیش خیاط بری تا برات لباس بدوزه و دیگه از بوتیک های فلان جا خرید نکنی. برای اینکه وسوسه نشی دیگه نباید بری توی اون آرایشگاهِ سمّیِ محلهتون، باید عادت کنی جوراب بپوشی حتی تو گرما. باید بلد بشی روسری ببندی و باید ارتباطاتت با فلان رفیقات رو کم و قطع کنی. باید کتابهای دیگهای بخونی، فیلم های دیگهای ببینی، باید دکور خونتون رو تغییر بدی. باید بچه ات رو فلان کلاسها بفرستی و اون کلاسها نفرستی و باید دیگه فلانجا مسافرت نری و اونجا بری و ... این فهرست طولانی یعنی چی؟ یعنی باید بکوبیم و از نو بسازیم. چرا؟ چون قضیه جنگ سبک زندگی هاست و تنها و تنها امر به معروف در همین زمین هست که به موفقیت واقعی منتهی میشه.
نه. گند زدیم توی این پروژه امر به معروف و نهی از منکرِ حجاب. یه طوری که اونی که تا قبل از سال ۱۴۰۱ هم بدحجاب بود، الان حاضر نیست به یه زنِ چادری نزدیک بشه. میترسه خرّش رو بگیره که چرا حجابت اِله و بِلِه. حتی از نگاه کردن توی چشمای یه مذهبی هم امتناع میکنه. یه چشمه از این خرابکاری، اردیبهشت امسال، در ایام نمایشگاه کتاب بود و اتوبوسهایی که پر از خانمهای چادری بودند که برن توی نمایشگاه پرسه بزنند و امر به معروف کنند. اینا انقدر تابلو بودند که قضیه رو خرابتر کرد و من به شخصه دیدم که یک خانمی، خانم دیگری رو امر به معروف کرد و اون زن چقدر با تشنج داد و بیداد کرد. یعنی داریم به جایی میرسیم که اگر اون زن مذهبی نخواد به اون زن بدحجاب گیر بده و فقط بخواد زندگی خودش رو روایت کنه، اون زن بدحجاب انگشتاش رو میکنه توی گوشش تا نشنوه. اینجاست که گسل اجتماعی فعال میشه و جامعه به سمت فروپاشی اجتماعی میره. جایی که دیگه حاضر نیستیم همدیگه رو بشنویم. حالا اینجا جای همون {اما} است که گفتم. کار زیبای وبلاگ شاگردبنّا روایت زندگی یک مذهبی هست. اما مشکل اینجاست که بعضاً خیلی آرمانی و دور از دسترس به نظر میاد و گاهی هم جلوه قشنگی نداره. یعنی متن روایت افراد رو از خودش طرد میکنه و میتارونه. خصوصیت روایت خوب اینه که یه شباهتها و قرابتهایی باهاش احساس کنیم که همذات پنداری مون فعال بشه.
ده. اینکه گفته شده کربلا در کربلا میماند اگر زینب سلام الله علیها نبود، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، قائم به روایت هست. و شما ببینید چقدر زیباست قرابت هایی که هر انسانی می تونه با داستان کربلا در زندگی خودش پیدا کنه... یه مادر که به بچه اش شیر میده، میتونه یه ذره به داستان علی اصغر نزدیک بشه. یه کسی که دختر کوچیک و شیرین زبون داره، میتونه به داستان رقیه نزدیک بشه. یه کسی که خواهر داره، برادر داره، زن داره، پسر داره، شوهر داره! واااای...
یازده. الان توپخانه دشمن به شدت آتشش رو گرفته روی خانواده. با تنگنای اقتصادی، اونی که ازدواج کرده رو یه جور آزار میده، اونی که ازدواج نکرده رو یه جور دیگه. با مواد مخدر، با فیلم های خانمان برانداز و با ترویج سبک زندگی سگ و گربه و حتی بازی های کامپیوتری و ... همه اینا خانواده رو داره نابود میکنه. گوشیهای موبایل و اینستاگرامی که آدمها رو فردگراتر از قبل میکنه و قدرت انتخاب و مسئولیت پذیری رو ازشون میگیره. باید در همه این زمینهها امر به معروف کنیم. خطای راهبردی ما تشخیص موضوع هست و به همین خاطر هم نمیتونیم روایتهای خوبی رو روانه جامعه کنیم. یکی از دغدغههای من برای ورود به فضای داستان و نویسندگی همین بوده. ما روایت حرفهای و درست میخواهیم. بدون روتوش ولی تمیز.
سلام
یه چیزی بگم؟
«کی باید امر به معروف و نهی از منکر کنه؟ مردم. کی رو باید امر به معروف و نهی از منکر کنه؟ مردم رو. این یعنی آرایش جنگی مردم علیه مردم»
این آرایش جنگی مردم علیه مردم من رو یاد عبارت حجاب اجباری انداخت. یه عبارت هدفمند سوگیرانه. قصدم توهین یا خدایی نکرده زیر سوال بردن شما نیست، فقط با این تیکه از متن کار دارم
کی گفته امر به معروف یعنی جنگ؟؟؟؟؟؟؟ امر به معروف ریشهاش محبته! عشقیه که انسانها بهم دارن و نمیخوان نابودی و گمراهی هم رو ببینن. قصد دست گرفته! راه و رسمش هم محبته!
اون پست اگه امر به معروف مردم برای مردم بود خودمم معترضش میشدم. اما اینجا مردمی نیست! اون مسئوله! اون پول بیت المال رو میگیره در قبالش رسما، حدود شرعی به کنار، به قوانین جمهوری اسلامی که حقوقش رو میده دهن کجی میکنه!
شما قطعا تجربه اتون از من بیشتر و تو جامعه مذهبیتری از من بودید. من اطراف خودم تا قبل ورود به دانشگاه امر به معروف ندیدم! خییییلیییی کم اگه دیده باشم! همیشه کار دیگران به خودشون ربط داشته و فضولی بقیه به ما چه! حتی برای فامیل! داری میبینی فامیل نزدیکت که اتفاقا مومن هم هست داره یه شخص بیدین و ایمون رو برای ازدواج انتخاب میکنه که نه خدا رو قبول داره نه امامها رو. هییییچکس حق نداره کوچکترین اظهار نظری بکنه که عزیزم مطمئنی کفیت اعتقادی دارید؟ چون زندگی شخصی خودشه و پس فردا طوری بشه یقه ما رو خواهند گرفت. تو هر محیطی که بودم فقط اه اه و پیف پیف درمورد پیرزن های فضولی که بینیاشون رو از چادر بیرون میدن و دنبال خراشیدن روح و روان مردمن بود. من خودم از این موردها دیدم؟ خیلی کم! ولی تو مدرسه و آموزشگاه و همه جا فقط و فقط صحبت درمورد همین امر به معروف های بیتدبیرانه و طلبکارانه و بدون محبت و زننده بود که اتفاقا خیلی از دخترهای همسن من خودشون ندیده بودن و تجربه نسل قبل رو شنیده بودن! پس این چیزی که شما میگید جواب نداده. من ندیدم عمل بشه که بخواد نتیجه بده یا نده. ولی تموم عمرم حرف از نتیجه ندادنش شنیدم