الان باید بخوابم ولی نمیتونم
وقتی مثلا همسر آدم، پیشش نیست...
مامان آدم، نیست...
بابای آدم، نیست...
خواهر نداره، برادرش نیست...
رفیق جینگش نیست...
اهل تلفن هم نیست...
دل آدم که میگیره، با کی حرف بزنه؟
حوصلهاش که از مامان سه تا بچه بودن سر میره؛ چیکار کنه؟
هوم؟
به خیالم برای حل مشکل بالا، امروز دو تا سینمایی دیدم. یکیشون ۱۲ مرد خشمگین بود که خیلی چسبید، اونم در شرایطی که بعضیها رو میبینید که دم در خانههای همسایههای بیانی ما، خیلی بیمنطق حرف میزنند. ولی مجموعا، دیدن دو فیلم، مخصوصا اون یکی که درام بود، مغزم رو به هم ریخته. الان بازم هیچکس نیست که باهاش حرف بزنم، خالی بشم :(
پ.ن ساعت حدودا ۱۱ صبح: از پنجشنبه جمعههایی که مصطفی نیست متنفرم :(
سلام
مگه میشه آدم مادر 3 تا بچه باشه و حوصله اش سر بره ؟ :) همیشه فکر میکردم اگر آدم بچه داشته باشه، حوصلش سر نمیره بخصوص تا اون زمانی که به دوران جوانی برسن..
شما بگو اگر آدم تنها باشه، خیلی اهل صحبت با خانوادش نباشه، دوستی هم زیاد نداشته باشه یا اونطور که بتونه اعتماد کنه و هر حرفی رو بزنه، پیش مشاور هم بره ترس از قضاوت و یا باقی حرف ها، با کی میتونه درد و دل کنه و بگه که این روزا چقدر فکر و خیال میکنه و چقدر با خودش حرف میزنه تا آروم بشه.. :(