صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

آسمان بنفش

سه شنبه, ۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۲:۴۸ ق.ظ

از شبِ اول مهر ما خونه مامانم‌اینا اومدیم چون کارهامون خیلی به هم پیچیده شده بود. دو شب بعدش هم مصطفی یا خیلی دیر برگشت یا مثل امشب رفته سفر کاری. منم کمی سرما خوردم و بدنم کوفته است. اینه که از اون موقع همین‌جاییم.
امشب رفتیم توی حیاط پشتی بلوک بابا‌اینا شام خوردیم. روی سکویی که بابا خودش درست کرده. همه‌مون سرمون تو گوشی بود ولی خوش گذشت.
به مامان و بابا گفتم: چند سال دیگه دلمون برای همین شب‌ها تنگ میشه.
یادش به خیر. در چهار سالی که در کشور مغرب بودیم، چهارتا خونه عوض کردیم. هر سال، یکی.
سال دوم که مهدی به دنیا اومد، من ۱۰ سالم بود‌، رضا ۹ سالش. خونه‌مون در یک مجتمع بزرگ آپارتمانی بود. یه محوطه پیاده‌روی بزرگ داشت. هر شب می‌رفتیم پیاده‌روی و من و رضا دوچرخه‌سواری. آسمون به خاطر نزدیکی به دریا معمولا بنفش بود، با ابرهای متراکم.
امشب هم آسمون کمی بنفش بود. زینب کوچولو قهقهه می‌زد. یادِ آخرین خونه‌مون در مغرب افتادم. ویلایی و دوبلکس بود. صبح ها که از خواب بیدار می‌شدم، از پلکان مارپیچش می‌خواستم پایین بیام، اول جیغ می‌کشیدم، انقدر که شاد بودم...
امشب مامانم سرش توی گوشی بود. مشغول گرفتن ختم صلوات برای حل شدن مشکلات ما.‌ عجیبه. از وقتی ازدواج کردم و از سال‌ها پیش، یاد ندارم مامانم برای من ختم گرفته باشه. برای داداشام چرا.
امشب همه‌مون دلمون برای برادرزاده‌ام تنگ بود. نشسته بودیم. در بلوک باز شد. یک آقای جوان، بچه به بغل با خانومش اومد بیرون. بابا بلند گفت: به به، ... جان! بابا عینکش رو نزده بود. تو تاریکی فکر کرده بود رضا داداشم و خانمش و برادرزاده‌ام هستند.
امشب دلم از یه اشتیاق خالی شد. حس کردم چقدر دلبسته برادرانم هستم. دلم نمی‌خواد ناراحت باشند. همین.

موافقین ۴ مخالفین ۳ ۰۳/۰۷/۰۳
نـــرگــــس

نظرات  (۴)

۰۳ مهر ۰۳ ، ۰۱:۱۵ پلڪــــ شیشـہ اے

حس گرمی خانواده و غم

دلم گرفت

الحمدلله بابت سالهای شادمانه ای که داشتید

ان شاالله خدا دلهاتون رو بهم گره کور محبتی بزنه😍♥❤😘 بمونید برای هم

خدا گره از کارتون باز کنه ان شاالله

پاسخ:
ممنونم زهرا جون. ان شاءالله مشکلات همه‌ی جوونا حل بشه 💕
۰۳ مهر ۰۳ ، ۰۱:۲۳ هیپنو تیک

کشور مغرب چه کشوریه؟

پاسخ:
تو اول بگو چرا با وبلاگت این کارا رو می‌کنی ؟ من جواب کامنت قبلیم تو وبلاگت رو اصلا نخوندم چون صفحه وبلاگت اصلا باز نمیشد.
مغرب همون کشورِ مراکش هست. اما مراکش یکی از شهرهای مغرب هست و اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها از قدیم به این کشور می‌گفتند: Morocco یا مراکش.
گوگل کن ببین.
۰۴ مهر ۰۳ ، ۰۱:۰۲ پلڪــــ شیشـہ اے

آمین

۰۴ مهر ۰۳ ، ۱۱:۴۲ تا خاتم عشق

یه غمی توی پستت بود. 

الهی بسلامتی برگردن همسرت

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">