صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

آرامش داری وقتی که روزای خوبت نزدیکه

جمعه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۱:۴۵ ب.ظ

دو هفته است که بی‌دلیل خاصی ننوشتم. شاید چون غالبا یه روال ثابتی توی خونه در جریانه.
صبح‌ها که از خواب بیدار میشم، مقادیر زیادی "تا" در انتظارم هست. تا زدن پتوها که اغلب تارهای موهای دخترا رو باید اول ازشون جدا کنم :/ و تا زدن لباس‌های روی بند رخت. بعد بردنشون به اتاق‌های مربوطه. بعد باید صبحانه بچه‌ها رو داد. بعد مقدار زیادی ظرف در انتظارم هست. بعد مقدار زیادی آشغال و اسباب‌بازی کف خونه هست که باید جمع بشه ولی اغلب با توجه به انرژی‌ام و اینکه آیا ناهار داریم یا نه؛ باید تصمیم بگیرم کدوم رو انجام بدم.
چون آشپزخونه‌مون اپن نیست، به بچه‌ها دید ندارم. برای همین گاهی بعد از درست کردن ناهار، از آشپزخونه که میرم توی هال، می‌بینم دوباره زینب و لیلا توی خونه بمب ترکوندن. انواع و اقسام لباس‌های خودشون و من، دستمال آشپزخونه، عروسک، آجره‌ی خونه‌سازی، کتاب و دفتر و مداد و ... در گوشه گوشه خونه پهن شده. با یک نظم مبهم. گاهی ترتیب همین اجزا تا شب چند بار تغییر می‌کنه، چون بچه‌ها مدام در حال بازی هستند. تازه این با وجود این هست که تلویزیون از صبح تا غروب یکسره روشنه! یه مدت هم در اتاق خودمون رو قفل کردم که تاثیر خیلی مثبتی در کمتر به هم ریختگی خونه داشت و داره.
خلاصه همین کارها انرژی میگیره که دیگه به گردگیری و تمیز‌کردن سرویس‌ها و حتی جارو زدن هم نمی‌رسه. خونه بزرگه و معونه‌اش زیاد... هرکه بامش بیش؛ برفش بیش‌تر است.
خسته‌کننده است. ولی همینه که هست.
گاهی اتفاقات مختلف انقدر ازم انرژی می‌گیره که میگم صد رحمت به همینی که هست :)
تازه خیلی خدا رو شکر می‌کنم. همین که می‌تونم روزهای زوج برم باشگاه، فرصتی هست که خیلی‌ دخترای شبیه من ندارن. خیلی باید خدا رو شکر کنم.
اتفاقات زیادی هم البته افتاد.
حد نصاب آزمون زبان  utept رو گرفتم. یک چکیده برای یک همایش در دانشگاه تهران فرستادم. با بچه‌های دانشکده در مسابقات مناظره دانشجویی دانشگاه تهران شرکت کردیم و خیلی شیک باختیم. پایان‌نامه رو تحویل دانشگاه دادم و فقط چند مرحله کوچیک دیگه باقی مونده. پژو رو فروختیم و تیبا خریدیم. (بخشی از اون پول رو برای کاری می‌خواستیم.) پدرم بهم کادوی تولد پول داد و با اون پول و پس‌اندازهای قبلی‌ام و هدیه از طرف همسر، دوباره چند گرمی طلا خریدم. تا الان هم دوتا فیلم توی جشنواره فیلم فجر دیدم ولی اصلا بهم مزه نداد‌. سر اولی خیلی گریه کردم، سر دومی خیلی خندیدیم. احمد و تمساح خونی. حالا فرصت کنم شاید در مورد تمساح خونی نوشتم...
اما یه چیزی خیلی بهم چسبید. تاریخ فلسفه ویل دورانت رو خریدم و دوست دارم چند بار بخونمش.
البته کلا در این دو سه هفته اخیر؛ طعم زندگی برام کم شده چون مصطفی مزه‌ی زندگی منه که الان خیلی کم می‌بینمش. ولی نمیدونم چی تغییر کرده که من دیگه به ساعات کاری نسبتا طولانیش عادت کردم. خودش که اصلا این وضعیت رو دوست نداره. بهش گفتم سوره ذاریات و ق رو بخونه هر روز، بلکه شرایط بهتر بشه... اونم برای اولین بار با این قضیه حس گرفته. چون بهش گفتم تیبا رو دیگه به نام خودت بزن، در شان من نیست تیبا! (حجم خودشیفتگی رو دارید فقط؟) بعد آخرین روز وکالت، وقتی که وقت تعویض پلاک گرفته، یادش اومده که کدپستی به نام خودش ثبت نکرده و برای همین مجبور شدیم دوباره تیبا رو به نام من بزنیم. بهش گفتم دلیلش اینه که من هر روز ذاریات می‌خونم و تو نمی‌خونی. خدا می‌خواد بلاخره یه فرقی بین ما دو تا باشه! (آخه به من میگه کار دنیا رو می‌بینی؟ حتی یک پلاک هم به نام آقامصطفات ثبت نیست. :/ )
اما اینکه چطور من به این وضعیت نبودن همسر عادت کردم و چرا این‌قدر میگم وقت کم میارم، براتون عجیب نیست؟
بعضی‌ها فکر میکنند من مدام در حال کتاب خوندنم. نخیر! :(
من در حال یک کار بهترم. :) پروژه با نسیم رو که یادتونه؟
پروژه با نسیم که الان چند ماهه تنها دارم ادامه‌اش میدم، همون چیزیه که از آبان ماه دارم جدی‌تر براش وقت می‌گذارم: حفظ قرآن.
از اول سال ۱۴۰۲ شروع کردم و الان رسیدم نیمه جز ۸. برنامه‌ام این بود که پایان سال، جز ده رو تموم کنم اما نمی‌تونم. احتمالا تا نیمه ۹ یا نهایتا کل ۹ جز اول موفق به حفظ بشم. برآورد اولیه‌ام این بود که تا مهرماه ۱۴۰۳، دو سوم قرآن رو تموم کنم ولی احتمال خیلی زیاد، موفق نمیشم. چون من ۷ جز اول رو تقریبا ده سال پیش یک حفظ ضعیف کرده بودم که الان با این سرعت جلو رفتم که البته درست کردن اون حفظ ضعیف هم کار چندان ساده‌ای نبود. الان هم کیفیت حفظم عالی نیست ولی این کار رو خیلی دوست دارم و حس رضایت عمیقی بهم میده. برای همین هم نوشتن مقاله و ... رو این روزا خیلی جدی نمی‌گیرم.
بعد از نماز ظهر و یک ساعت قبل از مغرب معمولا برای حفظ و دوره و ... وقت می‌گذارم و برای همین، ترجیحم شده توی خونه بودن.
با این همه، ایده‌های قشنگی برای بلندمدت توی ذهنمه که احتمالا از همین تاریخ فلسفه ویل دورانت شروع میشه... ولی فعلا نمی‌نویسم در موردش. شاید چند وقت دیگه...

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۲۰
صالحه

نظرات  (۶)

۲۰ بهمن ۰۲ ، ۱۸:۲۹ امین پدرامی

انرژی گرفتم.

خوش به حال خانومها

پاسخ:
جدی؟ :)
دقیقا به چه علت؟

سلام، چرا سوره‌ی ق و ذاریات؟

پاسخ:
سلام. خیلی وقت پیش خواص این سوره ها رو خوندم. اما سوره ق برای ایجاد اقتدار شخصیتی و احتمالا به تبع اون، موقعیت اجتماعی خوب پیدا کردن و سوره ذاریات برای رزق و روزی مادّی توصیه شده. 
باشد که ایمان آورید :)

ممنون از پاسخ‌تون🌱

پاسخ:
خواهش می‌کنم. ان شاء الله اگر دوست داشتید و خوندید، حداقل چهل روز مستمر ادامه بدید. البته من خودم اولین باری که از سوره ذاریات شگفتی دیدم، بعد از ۵۰ روز بود. 
و حسرت می‌خورم چرا همه‌ی عمرم نخوندم.
ضمنا سوره ذاریات رو بهتره بین الطلوعین بخونید ولی اگر نشد، در طول روز و اگر باز هم یادتون رفت تا آخر شب هم به نیت قضا بخونید باز هم خوبه

سوره ق ختم خاصی هم داره ولی به صورت کلی اگر همون صبح زود بعد از نماز صبح خونده بشه بهتره.
۲۱ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۰۸ امین پدرامی

یه جورایی به معصومیت کودکی نزدیکترین شما خانومها

پاسخ:
نه دقیقا همه خانوما.
میگن خانومایی که بچه کوچیک دارن، فرصت گناه کردن پیدا نمی‌کنند.
البته بعضی‌ها هم هستند که به هر زوری هست این فرصت رو به دست میارن.

سلام

چقدر سوره ی ذاریات جلالی هست!!!!

جلالی بودنش و خواصش خیلی منو به فکر فرو برد

کنجکاو شدم شان نزولش رو هم بدونم...

 

 

پاسخ:
سلام علیکم. احتمالا چون سوره مکی هست. اما کلا من محتوای این سوره رو خیلی دوست دارم. 
تو اینترنت خوندم که سید قطب گفته محور موضوعی این سوره، پیوند قلب انسان با عالم غیب و رسیدن به بندگی خالصانه است. و واقعا من همین باور رو دارم. مخصوصا اونجا که می‌فرماید: و فی‌السماء رزقکم و ما توعدون.
۲۳ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۱۸ پلڪــــ شیشـہ اے

سلام صالحه جان

چه قدر ذوق کردم.

ان شاالله که حال دلت عالی باشه. 

ممنون که این چیزای خوب و ناب و باهامون به اشتراک میگذاری.

پاسخ:
سلام زهرا خانم. قربونت. خوبی از خودته آخه! 💓💞
ان شاءالله حال و احوال تو هم عالی باشه و روز به روزت بهتر از دیروز بشه :)
و یه ماه شعبان و رمضان پربار و پربرکت در انتظارت باشه :)

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">