صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

اندکی درباره اِلی

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۳۹ ق.ظ

اینجا در این وبلاگ، بیشتر از نسیم نوشتم. رفیقِ فابریکم. آبجی‌ام. آبجی نسیمم. کسی که اگر باشگاه تعطیل باشه و دو روز در هفته نبینمش، حتما بهش میگم پاشو بیا خونه‌مون‌، حتی اگر ۶ تا دختربچه دیوونه‌مون کنند. کسی که شاید خیلی با هم تفاوت داشته باشیم از نظر روحیه، اما از نظر داشتن علایق مشترک مطالعاتی، از نظر هدف‌هایی که در آینده داریم، چالش‌هایی که در برنامه‌ریزی‌هامون داریم و از نظر تعداد و جنسیت بچه‌ها و حسن معاشرت‌ها خیلی با هم شباهت داریم. کسی که می‌تونم باهاش سفر دور دنیا برم و اذیت که نشم هیچ، از بودن باهاش سیر نشم. 

اما یه رفیق دیگه هم دارم که اینجا تا به حال ازش ننوشتم. چون رشته‌ اون مربوط به دنیای ریاضیات هست و من دنیای علوم انسانی و اسلامی. بچه‌های اون از بچه‌های من کوچیکترند؛ یه پسر و یه دختر. ظاهرمون هم با هم تفاوت داره بگی نگی. چادر ساده می‌پوشه و من لبنانی. اون خانواده همسرش فوق العاده مذهبی‌اند و خانواده خودش برعکس. من خانواده و فامیل خودم مذهبی‌تر از خانواده و فامیل همسرم هستند. یعنی می‌خوام بگم چالش‌های زندگی‌مون خیلی باهم فرق داره اما من با این دوستم که اسمش رو میگذارم اِلی، خیلی راحتم. خیلی دوستش دارم و همیشه از مصاحبت باهاش لذت بردم انقدر که در فضای انقلاب اسلامی نفس می‌کشه.

اِلی داره برنامه‌نویسی و C++ و پایتون یاد می‌گیره و کلاس‌های دکتراش تموم شده، من در مورد کنش‌های و تعاملات انسانی و فرهنگ و انقلاب اسلامی و ... مطالعه می‌کنم ولی خیلی قشنگ در یک نقطه‌هایی به هم می‌رسیم. اونجایی که من از انگیزه‌ و فکر و ایده‌هام برای پیشبرد انقلاب و پیشرفت میگم و اونم همونجوری فکر می‌کنه. حتی این اشتراکات رو در این حد، من با نسیم ندارم و عجیبه.

امشب تو خیابون بهجت مشهد سوار تاکسی شدیم. داشتیم در مورد حجاب حرف می‌زدیم. اِلی گفت که به نظر من، حجاب زن مسلمان باید جوری باشه که معنویت و انسانیت رو بر مادیت و مادیگرایی غلبه بده.

چقدر احسنت گفتم. واقعا همینه...

هردو ما متفق بودیم که مهم نیست من چادر لبنانی می‌پوشم یا او چادر ساده، یک سری چیزهای دیگر هست که اگر رعایت نشه؛ با همین چادرها، چه ساده و چه لبنانی، ما تبرج‌های ریزی می‌کنیم که وجه مادیت رو در زن؛ غلبه میده بر جنبه‌های انسانی و الهی وجودش. مثلا خانمی که چادر ساده پوشیده اما از ساعتش یک دستبند نازک آویزان کرده که دیده بشه، یا خانمی که کتانی سفید پوشیده با چادر و یک ته آرایشی هم داره. یا اون خانم‌هایی که صورتشون رو دستکاری می‌کنند و بعد نمی‌پوشونند و ...

آخه امشب ما حرم بودیم و دو تا از مداح‌های مشهور رو هم دیدیم‌. اولی که اومد عدل نشست کنار جایی که ما نشسته بودیم‌. دومی با خانومش و بچه‌شون کمی جلوتر نشسته بودند. انگاری همسر فردا یک جلسه‌ای میره که همه‌ی مداح‌های معروف هم دعوتند. یعنی خیلی چیز خاصی نبود برای امشب دو تا مداح دیدن. خیلی از مداح‌ها الان مشهدند. خلاصه داشتم به اِلی می‌گفتم که خانم اون آقای مداح کتونی سفید پوشیده بود :) با ته آرایش :)

بعضی‌ها به این قضیه غلبه پیدا کردن مادیت در زنان میگن شی‌انگاری (objectification) راستش من خودم خیلی با این اصطلاح حس نگرفتم هیچ‌وقت. برای همین غلبه مادیت و مادی‌انگاری‌ای که اِلی گفت رو خیلی پسندیدم و حظ بردم. اِلی‌جان البته خیلی شیرین‌تر از این حرف‌ها صحبت میکنه. مثلا میگفت که چه ایرادی داره لباس‌مون تکراری باشه؛ یا حتی کهنه شده باشه اگر آراسته باشه و ... راستش انقدر اِلی اینا رو صریح گفت که دوباره به زیبایی این قضیه ایمان آوردم. و جالبه که اون روز داشتم فکر می‌کردم یه دو سه سال حداقل، فقط و فقط روسریِ کوفیه‌ام رو بپوشم :) در همبستگی با مقاومت فلسطین :) مخصوصا اینکه هربار یادِ دیدارِ رهبری می‌افتم که این روسری سرم بود و نماد تمام آرزوهام شده...

یه چیز دیگه هم که من و اِلی بر اون متفق بودیم اینه که حجاب نباید مانع از شناخته شدن‌های عرفی خانم‌ها بشه. یعنی حد پوشش اگر رعایت بشه، دیگه بیشتر از اون از نظر تمدنی مطلوب نیست. مگر اینکه نگاهِ گناه آلود مردی به همون حد وجه و کفین زن بیافته (و احتمالا انتشار عکس خانم‌ها در فجازی هم مصداق این قضیه هست و محل احتیاط مومنین و مومنات هست) یا خطر مورد آزار قرار گرفتن به تبعِ شناخته شدن باشه. مثل همون چیزی که خداوند در قرآن در سوره احزاب درمورد زنان پیامبر می‌فرماید و در مورد برخی از خانم‌ها که مثلا همسرشون جایگاه اجتماعی و سیاسی خاصی داره و ممکنه شرایط محدود کننده‌ای براشون ایجاد بشه که بهتره در صورت لزوم بیشتر چهره خودشون رو بپوشونند. در غیر این صورت، چه رو گرفتن زیاد و چه پوشیه زدن، از جهات مختلف مطلوبیت تمدنی نداره. من که در مورد کنش‌ها و تعاملات انسانی مطالعه می‌کنم، میگم قطعا چیزی که آدم‌ها (زن و مرد) رو از کنش‌گری موثر در جامعه برکنار نگه‌داره و اونا رو اتمیزه کنه، هیچ مطلوبیت تمدنی‌ای نداره. حالا حتی اگر ظاهرش دینی باشه. ممکنه با یک برداشت سطحی کسی بگه که خب اعتکاف هم آدم‌ها رو اتمیزه می‌کنه. خیر. اتفاقا از احکام اعتکاف هست که برای رفع حاجت یک مومن، فرد می‌تونه از مسجد بیرون بره و برگرده.

حالا وارد جزئیات نمیشم. صرفا برای کسانی که دوست دارند گوشه ذهنشون این مطلب باشه، ممکنه مقدمه فکر عمیق‌تری بشه.


عجیبه که هر چقدر می‌خواستم برم زیارت شهیدان حرم حضرت عبدالعظیم، فرصت نشد. اول طلبیده شدیم مشهد. زیارت سید شهدای خدمت، هزار کیلومتر دورتر، زودتر نصیب ما شد، تا شهدایی که از خونه‌مون تا حرم‌شون، یک ربع هم فاصله نیست. عجیبه... 
و جالبه که اولین زیارت حاج قاسم در کرمان رو با اِلی اینا رفتیم. اولین زیارت حاج آقا رئیسی در مشهد رو هم با اِلی اینا اومدیم.
سفر کاری همسر بود که از قبل از شهادت حاج‌آقا رئیسی هماهنگ شده بود اما شهادت این شهدا، برنامه‌های مشهد رو مقداری تغییر داد و کار همسر سبک شد. الان کارشون تموم شده اما هرچقدر همسر می‌خواست بلیت بگیره زودتر برگردیم، نشد که نشد. اینه که فردا و پس فردا هم ان شاءالله هستیم مگر اینکه برای مصطفی‌جان معجزه بشه. من که خوشحالم. تازه موتورم گرم شده :)
نایب الزیاره بیانی‌ها هستم :)
موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۳/۰۳/۱۱
صالحه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">