صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

۱۴۰۰، خاطره‌ها، مشغله‌ها و اندکی از خرج و برج‌ها

پنجشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۳۵ ب.ظ

نیمه اول سال ۱۴۰۰ رو اگر بخوام در یک کلمه توصیف کنم میگم: رخوت
و در ادامه بخوام چیزی بگم میگم: و یک عهد جدی که فقط روزی نیم ساعت برای کنکور ارشد مطالعه کنم.
و چون رشته‌م مرتبط بود، به لطف خدا همون یه ذره برکت کرد و با تک رقمی دانشگاه تهران قبول شدم واگر نه بارداری و رطوبت مغز و سردیِ خون و گردش خونِ ضعیف، امانم رو بریده بود.
نیمه دوم سال ۱۴۰۰ رو اگر بخوام در یک کلمه توصیف کنم میگم: شلوغ
در هم برهم... به دنیا اومدنِ لیلا، پیش دبستانی فاطمه‌زهرا و کلاس‌های دوبله سوبله تو هفته و تحقیق‌های دانشگاه... این وسط برای اولین بار موهای فاطمه‌زهرا شپش گرفت و سه ماه درگیرش بودم و کلی انرژی ازم گرفت و قوز بالاقوز بود.
همه این‌ها بعلاوه کمکی نداشتن و درک نشدن از طرف مادرم...
یه هفته از دختر همسایه‌مون خواستم به ازای ساعتی n تومن بیاد کمکم. دو روز اومد و دیگه نیومد. شاید چون واقعا نداشتم بیشتر بهش بدم و انگار راضی نبود و دوست نداشت. حسابی برنامه‌هام به هم ریخت چون روی قولش حساب کرده بودم و طول کشید بفهمم بنا نداره بیاد و داره بهونه میاره. خیلی روزا که صبح و بعد از ظهر کلاس داشتم، مجبور بودم غذای آماده بخریم. بچه‌ی کوچیک داشتن همینجوریش هم سخته... دیگه درس خوندن با بچه‌های ۵ و ۲ونیم‌ساله و زیر شش‌ماه واقعا چیز عجیبی بود. چیزی که حدس میزنم دیگه هیچ وقت در عمرم تکرار نشه.
طبیعیه در این شرایط من وقت خیلی کارها رو نداشتم و همینطور همسرم. گاهی میگفت بیا بریم خرید ولی اصلا تمرکز خرید نداشتم. یه بار قبل از به دنیا اومدنِ لیلا رفتیم بازار که مثلا من لباس بخرم ولی یه چادر مشکی خریدم و بی‌خیال لباس شدم.
محرم که اومد پارچه مشکی خریدیم دادیم خیاط که برای من و دخترا لباس مشکی بدوزه. قبلش هم البته یکی دوتا پارچه دیگه هم بهش داده بودم اما دستش برکت نکرد و لباس‌های من رو که دوخت دیدم اصلا به دردم نمیخوره... به جز همون لباس مشکی عزاداری. لباس‌های بچه‌ها هم خیلی خوب نشد ولی قابل قبول بود.
نمیدونم کی بود که دیگه کفشام اذیتم کرد و رفتیم یه صندل خریدیم. همون‌موقع هم بنداش بسته نمیشد اما بهتر از کتونی بود.
نیمه اول سال، دیگه جز برای دخترا و نی‌نیِ توی راه خرید نکردیم.
نیمه دوم سال یه عبای مشکی خریدم برای وقتی که خونه مادرشوهرم میرم مجبور نباشم چادر دور خودم بپیچم.
و یه شلوار بافتنی برای خودم و جوراب بوکله برای هممون. چون خونه‌مون خیلی سرد بود.
تولدم از شوهرم یک ماگ در دارِ فلاسکی هدیه گرفتم.
و همین... امسال هیچ پولی برامون نموند. هدیه‌های تولدِ لیلا خرجِ اجاره‌خونمون شد (بابام یه سکه تمام بهار بهم داد که تازه همسرجان موتورش رو هم فروخت و گذاشت روی اون پول تا تونستیم اجاره‌های عقب افتاده‌مون رو بدیم) و بخشی‌ش هم خرجِ خریدِ کتاب‌های دانشگاهم و بخشی هم برای خرید یک اسباب بازی خلاق برای بچه‌ها.
امسال چون احتمال باز شدن دانشگاه‌ها بود، به عنوان خرید عید، یه مانتو مناسب دانشگاه و خیلی ساده و قیمت مناسب و دوتا روسری ساده به همین منظور خریدم. تا ببینیم خدا چی میخواد.
نمیدونم الان اینا رو میخونید با خودتون چی میگید. ولی برام جالبه که خیلی پول میاد و میره و قشنگ دارم میفهمم که دلیلش اینه که خانواده‌مون بزرگ شده و رزق بچه‌ها قاطی رزق ما شده. این حجم از پوشک‌هایی که خریدیم امسال، این حجم از خرج و برج‌ها... اینا رو خدا مدیریت میکنه، نه ما.
تولد قمریم هم که ۱۷ شعبان بود، روزِ سال تحویل. اتفاق جالبی بود. دوست داشتم بنویسم. همسر بهم مقداری پول هدیه داد. تنها قشنگی پول‌دادنش این بود که اسکناس‌هایِ نوِ ۱۰۰ هزاری داد.
امسال خیلی تولدبازی نکردیم. فقط تولد فاطمه‌زهرا مفصل شد. به جاش روز مادر و روز پدر هدیه‌های خوبی برای والدینمون خریدیم. خدا رو شکر. برای روز پدر چون خیلی نزدیک تولد بابا بود و تازه کادو خریده بودم، تو تعطیلات بین دو ترم، یه دستمال برای بابا گلدوزی کردم. نمیدونم بابا خوشش اومد یا نه ولی گذاشته‌ش تو کتابخونه‌ش، کنار وسایل شخصیش‌.
یه تولد بامزه دیگه هم اتفاق افتاد. اون رو در پست بعد مینویسم :)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۰۱/۰۴
صالحه

نظرات  (۱)

صالحه عزیز. 

چه خوب که بدون افکت زندگی رو مینویسید.

خیلی زندگی ها سخت شده ولی شما نشان دادید میشه شاد بود

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">