کادوهای من
چند روز پیش یک مانتوی خیلی خوشگل دیدم که خیلی خوشگل بود و هرچی بگم چقدر خوشگل بود، کم گفتم. از اونجایی که از اول هفته یه مقدار با همسرجان رابطهام شکرآب شده و تقصیر خودش هم هست، چون ترجیح میده حتی یک ساعت از شبانه روزش رو هم در کنار ما تلف نکنه و کار کنه و کار کنه تا روز افتتاحیه تمام بشه... با وجود اینها انقدر اون مانتو قشنگ بود که بهش زنگ زدم و خودم رو لوس کردم و گفتم پول واریز کن میخوام مانتوی عیدم رو بخرم. از اون روز تا الان چهار_پنج بار گفته میریزم و آخرش بعد از سه_چهار روز زنگ زد و گفت شماره حساب بفرست. بهش میگم بعد از ده سال زندگی مشترک هنوز شماره حساب من رو نداری؟ :/
خلاصه که دستش درد نکنه بلاخره یه مقدار پول برام واریز کرد هرچند اگر دو تا شاخه گل برام از اون گل فروشی پایین دفتر کارش می خرید و 5 دقیقه رانندگی می کرد و میاومد بهم گل میداد برام شیرینتر بود تا این پولی که نمیدونم باید چیکارش کنم تا طعم گسش تبدیل به شیرینی بشه. البته قرار شد که این فقط کادوی روز مادر باشه و کادوی تولدم که هفته بعد هست یه چیز دیگه باشه. اما زرنگ خان میدونید چی فرمودند؟ گفتند که ثواب تمام کارهای اخیرشون رو به جای کادوی تولد تقدیمم می کنند :)))))) منم قبول کردم. اولا از اون ماگ فلاسکی که پارسال بهم هدیه داد خیلی بهتره. تنها مشکلش اینه که معلوم نیست خدا ازش قبول کرده و درصد خلوصش چقدر بوده. بنابراین تو این یه فقره مجبورم بهش اعتماد کنم. ضمنا میگن دندون اسب پیشکشی رو نمی شمرن. اتفاقا بعضی از کارهاش به شدت از نظر من ارزشمند بود. اما این کار از جهاتی برای خودش خیلی بهتر بود چون اینطوری دیگه آه من نمیگیردش.
از خرید مانتو هم پشیمون شدم. یه جورایی دلم می خواد یه سفر برم مشهد و یه دل سبک کنم. شاید چند ماه دیگه که لیلا خانم رو از شیر گرفتم، بلیط رفت و برگشت یک روزه بگیرم و تنهایی برم و برگردم. فعلا برنامهام اینه که این پلن و پول رو شبیه پرِ سیمرغ نگهش دارم تا وقتی که خیلی به مشکل برخوردم آتشش بزنم.
تنهایی خاستی بری مشهد منم هستم
دمت گرم
خدا هدایتشون کنه شوهر تو و برادرای منو
منم یه کادوی ارزشمند گرفتم
دخترم کتابی که نوشته شهیدحوثی یمن بود برام خریده با صحیفه سجادیه و پول خریدشم رفته برای کمک به یمن
بهترین هدیه
ممنونم مادر