پر انرژی ترین روز سال ۹۶ من
به تاریخ ۱۵ اسفند که روز درختکاری بود، کارهای من هیچ ربطی به درختکاری نداشت. حتی قراری که صبح با دوستم داشتم، مربوط بود به قطع درختان، یعنی خرید کتاب. البته چند روز دیگه با جمعی از دوستان میریم باغ یکی دیگر از دوستان و حدود دویست تا درخت رو دسته جمعی میکاریم. بگذریم که ۱۵ اسفند به من خیلی خوش گذشت. وقتی با یکی از قدیمی ترین دوستات قرار داشته باشی و بری باهاش خیابان انقلاب تا کلی درمورد کتاب های خوب باهم گپ بزنید. حساب کرده بودم از ابتدای سال ۹۶، نزدیک ۲۵ روز صبح تا ظهر یا کمتر، به خاطر کارهای خودم بچه رو تنها گذاشتم پیش مامانم یا شوهرم و جایی رفتم که از ۲۵ روز فقط ۵ روز ربطی به کارهای درسی نداشت و بیشتر برای دل خودم رفتم. یک روز برای دفاع منیژه، یک روز برای خرید وسایل منزل مادرم، یک روز برای رفتن به پارک آبی و شاید یک روز برای استخر و یک روز هم امروز. بعضی از خاطره ها هیچ وقت پاک نمیشن
بعضی ها هیچ وقت قابل توصیف نیستند، حتی با عکس
بعضی وقت ها حرف هایی که با دوستت میزنی اونقدر به دلت میشینه که دلت نمیاد ثبتشون کنی
بعضی وقت ها فقط از اون خاطره چند تا تصویر قشنگ ثبت میکنی توی ذهنت و سعی میکنی اونا رو نگه داری.
عجیب نیست اینکه برای من سخته نوشتن مکالمات. حس توی اون حرفا رو هیچ وقت نمیتونم روی کاغذ بیارم.
گاهی دلت میخواد یه روزی برات خیلی طولانی بشه
مثل اون روز برای من.
گرچه شب شیرینی هم داشت و طولانی.
این بار یکی از دوستات رو نه! چند تا از دوستات رو یه جا ببینی و پس نیفتی عجیبه!
مثل کسی که میره توی یه باغ که چند تا گل نمونه داره و از این گل میره دیگری رو بو میکنه و از دیگری به دیگری و مست میشه از بوی خوش اون ها.
میخندید و انقدر فضای دوستانهی شما گرم و پر از عشق و صفا و خداست که حس میکنی پیش اونا خیلی خوشبختی.
دلتنگی ها رو از پنجره میندازید بیرون و بعد غم ها رو برای یک شب مقدس فراموش میکنی.
بین الاحباب تسقط الآداب یعنی ما. با چندین سال اختلاف سنی ای که با هم داریم ولی همدیگه رو اذیت میکنیم و به هم میخندیم و همه اش هم توی آشپزخونه داریم کار میکنیم ولی خسته نمیشیم.
زندگی امروز روی خوشش رو بهم نشون داد. سال ۹۶ داره تموم میشه و خدا دلش خواست بهم بگه حواسم به دلت هست دختر.
خدایا خیلی ممنونتم.
خدایا دعاهام رو سریع تر از چیزی که تصور میکنم استجابت میکنی
از دعای پست قبلی گرفته تا دعایی که کردم تا امتحاناتم رو خوب بدم و الان توی این ترم جدید دارم میفهمم چقدر همه چیز رو برام فراهم کردی و سختی ها رو چند برابر کردی ولی به من یاد دادی...
از دعاهای تو قنوتم تا این مساله که چند سال پیش توی فضای مجازی چه اسمی روی خودم گذاشته بودم و دلم میخواست توی راه بیافتم.
تو یادت نمیره.
اسمهای تو بهم آرامش میده، ای خدا!
دلم تنگه برای رجبت، شعبانت، رمضانت.
دلم میخواد یه روزی بیاد که لحظه به لحظه اشتیاقم به تو باشه، نه به غیر از تو.
شکر! خدا.
ممنون که من همه چیزم با تو معنا میگیره.
اگه تو رو فراموش کنم زندگیم پوچ میشه، اگر تو منو فراموش کنی، من عدم میشم.
شکر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.