سفر به زمان و مکانی دیگر، کوران انقلاب: پیروزی یا شکست
در آخرین ساعتهای روز ۱۱ بهمن، با نوای "بوی گل سوسن و یاسمن آید" بلند شدم و توی خانه شادی کردم و دخترها از شادی من میخندیدند. باید حافظه تاریخی آنها را پر کنم. چه قدر این روزها را دوست دارم خدایا... چه خاطرهها... چه حسرتها و شوقها...
بعد هم سعی کردم به تندی آخرین بخشهای ۸۰۰ صفحه اولِ "جانِ شیفته" را تمام کنم. راستش تصمیم دارم در این ده روزِ پیشِ رو، در این ایامالله شادی و سرور و افتخار، "ارتداد" را بخوانم و سفر کنم به زمان و مکانی که این انقلاب شکست خورده. رنج و عذاب آن را بر جانم پذیرا شوم بلکه اندکی قدر این انقلاب را بهتر بدانم. همسفر هم لازم دارم. هر کس بیاید، بر برکت سفر میافزاید. اگر آمدید، خبرم کنید.
و پیش از راهی شدن، باید برویم و سر در خانهها و کوچههامان را با پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران آذین ببندیم.
دانستن ارزش این خاک و آب، از کسی بر میآید که بداند نبودش یعنی چه و این مساله، سفر لازم دارد. یا رنج غربت باید کشید یا به یک سفر داستانی رفت. برای من که هر دو را تجربه کردم، نمیدانم کدام ضروریتر است اما لذت این سفرهای داستانی را نباید از دست داد. تمام هم نمیشوند و در دسترسترند. بعد از "ارتداد" هم میتوانیم "سالهای بنفش" را بخوانیم و هایهای گریه کنیم، "رسول مولتان" را بخوانیم و بغض کنیم و گلویمان را فشار دهیم... خلاصه قدر کشورمان را باز هم بیشتر بدانیم. به خداوند قسم، هیچکجای این کره خاکی اینقدر دامنش، مادرانه پهن نیست. هیچکشوری هم مثل ایران، مادر نیست. به قول آقای ساربان، خانم جمهوری اسلامی، الهی قربانش بروم...
بیایید برویم به سفر، به زمان و مکانی دیگر. هل من همسفر؟ :)
سلام و نور
عیدتون مبارک باشه 💚🤍❤️🇮🇷😍
من ارتداد و رسول مولتان رو خوندم☹️ امیدوارم بتونم به «سالهای بنفش» برسم😊