چگونه خود را مساله دار کنیم؟
بعد از اینکه در پست قبل توضیحاتی در مورد حس مساله داری دادم، حالا نوبت میرسد به اینکه خود را مساله دار کنیم!
سوالاتی که ما را مسالهدار میکنند، بسیار ساده اند. کافیست از چیزهایی که به ظاهر بسیار بدیهی هستند سوال کنید. اینجا نمونه هایی از سوالاتی که خودم پرسیده ام و جوابی فراتر از انتظار داشته اند؛ با شما به اشتراک میگذارم.
۱- چرا وقتی پول ندارم، برای حرف مردم باید کمد و تخت سیسمونی بخرم؟
۲- چرا باید تخت دو نفره بخرم وقتی خانه ام کوچک است؟
۳- چرا خوردن فست فود و نوشابه و سوسیس و کالباس را متوقف نمی کنم؟
۴- چرا فکر میکنم با خوردن یک یا چند نوع قرص و شربت، سلامتی ام را باز مییابم؟
۵- چرا باید حتما در شهرهای بزرگ زندگی کنم؟ آیا روستا بهتر از شهر نیست؟
۶- چرا فکر میکنم در انتخابات باید کسی را انتخاب کنم که رای میآورد؟
۷- چرا باید آشپزخانه ام open باشد و بعد وقتی مهمان میآید در هنگام کار معذب شوم؟
۸- چرا فکر میکنم بیمه میتواند جلوی حوادث را بگیرد؟ چرا صدقه نمیدهم؟
۹- چرا بیمنطق هستم؟ چرا چهار واحد منطق پاس نکردهام که اینقدر غیرقابل تحمل نباشم؟
۱۰- چرا فکر میکنم فرزند کمتر یعنی زندگی بهتر؟ چرا فقط در صورتی خودم را ملزم به فرزندآوری میکنم که جنسم جور نشدهباشد؟
۱۱- چرا فکر میکنم که خداوند رزق و روزی بچههایم را نمیرساند؟
۱۲- چرا فکر میکنم از پس تربیت دوتا بچه برمیآیم ولی از پس چهارتا نه؟
۱۳- چرا خودم را در آلودگی هوای شهرهای بزرگ محصور کردهام؟
۱۴- چرا همیشه باید مصرف کننده باشم؟ چرا تولید نمیکنم؟
۱۵- چرا فکر میکنم بازیافت راهحل این همه زباله است؟
۱۶- چرا کتاب نمیخوانم؟ چرا کتاب نمیخرم یا از دوستانم قرض نمیگیرم؟
خب. حالا به همین ها فکر کن. تا بعد.
مگه با فرزند بیشتر کسی مسأله دار میشه ؟ من عاشق بچه زیاد هستم نه چهارتا ها سه تا
باید پست قبلی تونو سر فرصت بخونم
موفق باشید