صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

کف می زنم، کل می کشم، غصه ها رو دک می کنم

پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۰۲ ق.ظ

میلاد پیامبر یکی یه دونه‌ و عزیز دلمون بود. هزار و پونصدمین سالروز ولادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.

شبِ میلاد، با همه غصه‌هام، رفتیم هیئت و مراسم جشن.

روزِ میلاد، حالم بهتر بود. دو تا مراسم رفتیم با دخترا. اولی خونه مامانم و دومی خونه همسایه مامان‌اینا.

دیدم زورم به غصه‌ام نمی‌رسه. فهمیدم باید برای خوشحالی اهل بیت هرچقدر می‌تونم کف بزنم، کل بکشم، غصه‌ها رو هم بسپرم به خودشون.

امروز به چهره مادرم بارها نگاه کردم. حتی اشک دورِ چشم‌هاش حلقه نمی‌زد. شک کردم نکنه بی‌خیال و بی‌تفاوته. ولی خودم می‌دونستم اینطور نیست. فرق هست بین کسی که با ایمانش داره صبر می‌کنه و کسی که خودش رو به خواب خرگوشی زده بوده، حالا بیدار شده و از ترس داره قالب تهی می‌کنه. مامان با من خیلی فرق داره.

من امشب به زندگی عادی برگشتم. در حالی که می‌دونم مشکلات سر جای خودشون هستند. در حالی که می‌دونم کلی وظیفه به دوشم هست.

باید همینقدر سریع ریکاوری کرد... چاره‌ای نیست. زمان نداریم.

امشب بعد از مدت‌ها زن‌عموم رو دیدم. دلم براش تنگ شده بود. داشتیم پای سینک ظرفشویی، ظرف می‌شستیم و حرف می‌زدیم. زن‌عموم مشاور هستند و فرهنگی. سال دیگه بازنشست میشن. می‌گفت هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم ازدواج کنی و توی زندگیت هم بتونی موفق باشی. هیچ نشونه‌ای از شوق به این چیزا نشون نمی‌دادی. همیشه بلندپروازی‌های خودت رو داشتی. میلِ به رشد شخصی زیادی داشتی. [عشقِ درس خوندن و ادامه تحصیل و یادگیری زبان و سفر به دور دنیا و این چیزا داشتم.] زن‌عمو می‌گفت نمی‌دونم چطور از پس مشکلات براومدی. آیا به خودت زیادی فشار آوردی؟ آیا به خودت پذیرش سختی‌ها رو تحمیل کردی؟

زن‌عموم خیلی روحیات من رو خوب می‌دونه. همیشه میگه که من از اونام که با جمع خیلی حال نمی‌کنم. راست هم میگه. من الا و لابد باید فضای شخصی داشته باشم. برای همین اردوجهادی و سفر اربعین برام سخته. این روزها که کمبود زمان و فضای شخصی داشتم، دلم فقط یه سفر مشهد تنهایی می‌خواست. از آقا رسول الله خواستم امروز...

برای زن‌عموی عزیزم تعریف کردم از مانیفست‌های زندگیم. شما هم آماده اید که بشنوید؟ اینا از اون مطالب هست که میشه باهاش کتاب های پرفروش خودیاری نوشت. آماده اید؟ بریم؟

مهم‌ترین اصل: کمالگرا باید بود ولی به شدت اقدام‌گرا و در عین حال، بعد از تلاش‌ها، فارغ از عذاب وجدان.

باید نمره بیست رو بخوای. براش تلاش کنی و شرایط و زمینه رو فراهم کنی. بعد هرچی شد و نشد، آخرش به خودت عذاب وجدان ندی. نگی اگه یه ذره بیشتر تلاش کرده بودم.... تماااام!

یکی از روانشناسان به نام در قم، موضوع رساله دکتریش، کمالگرایی بوده. :) من ننشستم پای درس و حرف‌هاش ولی باور کنید همینه که من میگم. ساده است...

و دومین اصل از مانیفستم: بلند مدت و افق‌های دور رو هم لحاظ کن. اگر الان بچه نمی‌خوای، شاید هفتاد سالگی دلت می‌خواست. اگر الان یه هنری رو یاد بگیری، شاید در دهه پنجاه زندگیت و خلوتی‌های زندگیت باهاش حال کنی. اگر الان ورزش نکنی، قطعا در آینده تازه می‌فهمی آسیب و درد یعنی چی.

سومین اصل از مانیفست: از شیفت کردن نترس. اگر دوره‌ای زندگی باید به بچه‌داری بگذره، بذار بگذره. خوش بگذره! بعدا فرصتش پیش میاد که کارهای دیگه هم بکنی. اگر الان داری درس می‌خونی، خانه‌دار هستی و هزار چیز دیگه و اصلا کشش نداری که ورزش کنی، خب نمی‌تونی دیگه! بعدا روزهایی میاد که انقدر کالری اضافه داری برای سوزوندن که بتونی ورزش کنی. اگر داشتی قرآن حفظ می‌کردی و یهو دکترا قبول میشی و می‌بینی نمی‌تونی ادامه بدی، عیبی نداره، فقط پرونده حفظ رو نبند. بذار کنار و حواست باشه که دوباره شروعش کنی.

این اصل سوم رو یک دهه طول کشید تا بهش رسیدم. خیلی سخت بود ولی بالاخره اینم از اقتضائات زندگی مادی هست و درکش کردم.

اینا چند موردی بود که امشب به زن عموم گفتم. ولی مهم ترین اصل و جدی ترین اصل، همونی هست که در بخش پیام های مطلب من ازدواجی بودم، مطرح شد. 

حالا شما به نظرتون چه مانیفست هایی مهمه؟ شما هم اگر دوست داشتید بنویسید :)

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴/۰۶/۲۱
نـــرگــــس

نظرات  (۲)

۲۱ شهریور ۰۴ ، ۱۶:۳۵ سارا سماواتی منفرد

سلام عالیه که تجربه زیستن خودت را در اختیار دیگران می گذاری و کاش زمان ما هم فضا مثل امروز برای این تبادل افکار وجود داشت . مانیفست هات را واقعاً قبول دارم و شاید خودم هم البته بعد از کلی سعی و خطا به شبهه مانیفست شما رسیده باشم 🙏🙏🥰

یک چیز که دوست دارم بگم هیچ وقت برای شروع دیر نیست و زمان را باید دریابیم که خیلی فرصت‌ها کوتاهند.

ان شالله غصه ها از خودت و خانواده ات دور باشند 🌷

سلام، ایام ولادت بر شما مبارک و غماتون کمرنگ و کمرنگتر شه الهی🌱

 

اول بگم که خیلی با هر سه مورد موافقم، بخصوص سومی. 

 

من هنوز به قطعیت نرسیدم و در حال چکش کاری‌ام، اما خب، چیزی که دائما اخیرا شفاهی تکرار میکنم و باور دارم اینه: " و عمر شیشه‌ی عطر است، پس نمی‌ماند." 

در سوگ عزیزی هستم و مرگ چندباری در همین مدت کم دور و بر اطرافیانم چرخید. چشم منو به کوتاه و حقیر بودن زندگی دنیا باز کرد. 

نتیجه: خط زدن آرزوهای دور و دراز (نه برنامه‌ریزی) و استفاده حداکثری از لحظات، انگار که این روز به شب نخواهد رسید و این شب شاید صبحی نداشته باشه.

(رخوت و افسردگی نیست البته)

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">