واقعیت و فانتزی در امر سیاسی
فردای اون شبی این اتفاق افتاد که بخش خبری بیست و سی شبکه دو، در مورد فضای سرد و بیروح انتخابات و نیز گزینههای محتمل برای ریاست جمهوری در هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا از نظر چند روزنامهنگار کهنهکار گزارش رفت و از نظر اون فعالین رسانه، محمدجواد ظریف یکی از گزینههای مهم اصلاحطلبها بود. اما واقعا چه کسی فکرش رو میکرد که اون گزارش اگر پخش نمیشد، فردا شب دیگه تاریخ انقضاش سر رسیده بود.
اینطور نبوده و نیست که ما آقای ظریف رو از اون فایل صوتی بخواهیم بشناسیم! آقای ظریف اونحرفها رو زده و مطمئنم اگر تریبون به ایشون بدن و قرار باشه کسی ازشون انتقاد نکنه، خیلی بیشتر از این حرفها خیالبافی میکنند و نشون میدن که دارن توی فانتزی زندگی میکنند.
مثال واضح: در دنیای آقای ظریف، آمریکا میتونه با یک بمب، دخل ایران رو در بیاره اما در واقعیت این ایرانه که میتونه با موشکهاش پایگاههای آمریکا و اسرائیل رو بزنه. اما آقای ظریف و دوستان مذاکرهکنندهاش هیچ وقت عینیت و واقعیتها رو ندیدند و شاید انقدر سادهلوح و خیالباف بودند که فکر میکردند با دست خالی هم میشه مذاکره کرد و تنها کاری که بلد بودند امتیاز دادن بود ولی نمیفهمیدند امتیازها در داخل کشور با خونِ دلِ دانشمندها و جهادگران عرصههای علم و فناوری داره به دست میاد.
آقای ظریف حتی بلد نبود وزارتخونهی زیر دستش رو اداره کنه. این رو دخترِ یک وزارتخارجهای میگه که در طول مدت این ۸ سالِ آزگار، پدرش شاهدِ تعطیل شدن روابط دیپلماتیک ایران و بسیاری از کشورهای منطقه، کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی بوده. دردناکه که بدونیم در بعضی از این کشورها سفارت ایران کاملا بسته شده و روابط قطع شده و در بعضی دیگر از این کشورها ظرفیتهای مبادلات تجاری و اقتصادی بالکل معطل فانتزی برجام مونده در حالی که چه کسی در وزارت خارجه هست که ندونه نقش این وزارتخانه در تسهیل روابط اقتصادی بین دو کشور چقدر کلیدی و مهمه.
اما همهی اینها، برای آقای وزیرِ برجام چه اهمیتی داشت؟ حداقل منی که دختر یک کارمند وزارتخارجه هستم، میدونم که سفر به اروپا و حق ماموریتها چقدر برای آقایون مذاکره کننده شیرین و دلچسبه و اگر مذاکره هیچ فایدهای برای مردم ایران نداشته باشه، اما برای جیب و مزاج آقایون بسیار مفیدِ فایده است. #برای_خدا_و_مردم
پدر میگه که جامه ریاست جمهوری برای ظریف بدجوری گشاده. من اما باز هم میترسیدم تا اینکه این اتفاق من رو امیدوار کرد که اعتماد به نفس کاذب این مرد کمی از بین بره.
اتفاق هم اتفاق خوبی نبود. آبرو برای کشور نذاشت و نفوذی این فایل را منتشر کرده یا کسانی از داخل نظام به دلایل متعدد، فرقی نداره، قطعا خسارتهایی به دنبال داره که در آستانهی انتخابات شاید اصلا به نفع نظام نباشه. #جریان_تحریف
دیروز که توئیت زینب سلیمانی رو خوندم، به نظرم اومد که در سه بند؛ تمام حرفها رو زده. در قلهی بصیرت و کیاست. الحق که حاج قاسم زینب رو زینبی تربیت کرده بود. هزینه میدان برای دیپلماسی یعنی زندگی کردن در واقعیت... نه فانتزی. این توئیت و توئیت زهرا رکنآبادی و اشک و ناراحتی خانواده شهدا دل آدم رو آتش میزنه. چطور میخوان جواب این خانوادهها رو در دنیا و جواب شهدا رو در آخرت بدن، نمیدونم!! شاید بهتر باشه در این آب و خاک نباشند تا کمتر چشمِ چشم و چراغهای این کشور رو تر کنند.
پ.ن: امیدوارم مردم ما متوجه تفاوتهای میان مسئولینی که در واقعیت و میدان زندگی میکنند با مسئولینی که در فانتزی زندگی میکنند، بشوند. این ۸ سال برای همهی ما خیلی سخت گذشت. ۲۵ خرداد که بیاد هشتمین سالگرد عروسی من و مصطفی است. در حد خودمون تلاش کردیم که ۸ بشه ۴ اما نشد. حالا فقط ۸ ساله که منتظریم این دوران تموم بشه. امیدوارم ۸ سال نشه ۱۲ سال...
من در مورد آقای ظریف و مسائلی که درست شد نظری ندارم ... چون نه سیاستمدارم و نه توی این مسائل بودم و نمیتونم درکش کنم و نظر درستی بدم.
ولی واقعا مسخره هست و برام سواله که چطور کسانی که یک رسانه جمعی مثل توییتر رو فیلتر میکنن ... ازش استفاده میکنن و توی رسانه ملی در موردش حرف میزنن ...
واقعا این تناقض مسخره هست ... ما باید برای گذر از این محدودیت داخلی ... دادههای شخصیمون رو از تونلهای ناامن و از جاهایی عبور بدیم که نمیدونیم کی هستن و چی هستن ... ولی در عین حال همین آقای ظریف و خانم سلیمانی از این رسانهها برای ابراز نظراتشون استفاده میکنن ...
واقعا توی این کشور آدم نمیدونه کجا بره، به چه کسی و چه سازمانی و چطور اعتراض کنه و دردش رو بگه ... و انتظار پیگیری و پاسخ داشته باشه.