کلید اینجاست: ❤
نمیدونم چرا دارم دو تا مطلب پشت هم امروز میذارم. تازه هول هستم که مطلب بعدی رو هم سریع بذارم. در این مطلب میخوام یه استدلال ساده کنم. این مطلب رو دقیق بخونید. نخونید هم پشیمون میشید. ولی دقیق بخونید! [خودنوشتهشیفتهطور!]
بعضیها هستند که وقتی با زندگی آدمهای دیگه مواجه میشن،
دست میذارن روی جنبههایی از زندگی اونا که در زندگیِ خودشون یا مغفول هست و مفقود، یا کمرنگ و حاشیهای.
بعد به اون آدم میگن: خوش به حالت.
تو تونستی به فلان چیزا برسی، چون شرایط و زمینههاش برات مهیا بوده.
کاری به استثناء ندارم... غالبا اینطور هست که آدم اگر قصد و نیت کاری رو محکم و جدی داشته باشه، بهش میرسه.
صدالبته اگر آرزوی دور و درازی نباشه که رسیدن به هدف نهایی؛ در گروِ رسیدن به سلسله و زنجیرِ درازی از هدفهای مقدماتی باشه.
یعنی چی اگر اراده و عزم کنی، بهش میرسی؟
مثلا یکی هست یدونه بچه داره و همیشه ناله میکنه از وضع اقتصادی و به اونایی که چهارتا بچه دارن میگه: خوش به حالتون، شماها نفستون از جای گرم بلند میشه حتما.
ولی اگر عزمش تعلق میگرفت، اوضاع بد اقتصادی مانعش نمیشد قطعا. و حتی مشکلات سختتر!
یا مثلا خیلیها زندگی رو با صرفهجویی شدید به خودشون سخت میگیرن و خرد خرد طلا میخرن که حالا قراره یکی دو سال زودتر خونهدار بشن. بعد به اونایی که تو جوانیشون بیشتر خوش میگذرونند، میگن خوش به حالتون و ...
در حالی که اونا هم میتونند اولویتهاشون رو تغییر بدن.
ماجرا؛ انتخاب هست.
ولی نه شبیهِ تئوریِ انتخاب ویلیام گلاسر.
تغییرِ انتخابها، اصلا کارِ ساده و دمِ دستیای نیست.
چون انتخابها و اولویتها از جهتگیری قلب انسانها بر میان.
جهتگیریِ قلب که تغییر کنه،
انتخابها و اولویتها خود به خود عوض میشن.
و بعد، حالِ انسان و احوالاتش، به تبع اونا عوض میشن.
احوال انسان، معلولِ انتخابهای قلب هستند.
و تفاوت ما در اینجاست با تئوری انتخاب.
تئوری انتخاب میگه تو افسردگی رو انتخاب میکنی.
ولی ما میگیم باید بررسی کنی که قلب چه جهتی داشته و داره که محصولش شده این احوال. و تو اختیار داری که جهت قلب رو تغییرش بدی. چون احوالات معلول هست. بعد علت رو دریابید.
و سنت این عالم اینه:
نمیشه آدم توی این دنیا...
جهتگیریاش همسو با نظام ولایت الله باشه...
بعد رشد نکنه!
چرا؟ چون نظام عالم به سمت حق و حقیقت حرکت میکنه.
و وقتی پا میذاری به راهی که قلبت طلب میکنه، چون با نظام ولایت الهی، همسو هستی... دیگه سرعتگیر جلوت نمیذارن.
راکد نمیشی.
مرداب نمیشی.
چشمه میشی.
رود میشی.
این سنت خداست.
و اگر این سنت نبود، دنیا جایی بود که تلاش در اون، در ناعادلانهترین شکل خودش بود.
یعنی هرچقدر تلاش میکردی هم، بازم به کمال نمیرسیدی.
:)
یادمون باشه، قلبی که همسو با نظام ولایت الله قرار بگیره، تو دنیا دست و پا نمیزنه.
مثلا نمیگه من الان یه پراید مدل ۹۰ دارم، خدا بهم سمند بده تا به خلقالله خدمت کنم.
بلکه فقط میخواد به خلقالله برای خدا خدمت کنه و بعد هزاران اسباب و وسیله براش جور میشه یا خودش جور میکنه با تلاش و پیگیری. ممکنه سمند جزوش باشه و ممکنه هیچوقت هم نباشه...
یوم لاینفع مال و لا بنون
الا من اتی الله بقلب سلیم.
کل امتحانِ دنیا؛ امتحان این قضیه قلبه...
و قلب و جهتش رو باید اصلاح کرد.
چون سرِ آخر، قلب قراره آبروداری کنه.
همین و بس.
کاملا موافقم تک تک این جملات به نظرم زنده اند و قابل لمس و جای حرفی نمی ماند 🥰🥰🥰🙏🍀