صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

کلید اینجاست: ❤

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۴۲ ب.ظ

نمی‌دونم چرا دارم دو تا مطلب پشت هم امروز می‌ذارم. تازه هول هستم که مطلب بعدی رو هم سریع بذارم. در این مطلب می‌خوام یه استدلال ساده کنم. این مطلب رو دقیق بخونید. نخونید هم پشیمون میشید. ولی دقیق بخونید! [خودنوشته‌شیفته‌طور!]


بعضی‌ها هستند که وقتی با زندگی آدم‌های دیگه مواجه میشن،
دست می‌ذارن روی جنبه‌هایی از زندگی اونا که در زندگیِ خودشون یا مغفول هست و مفقود، یا کمرنگ و حاشیه‌ای.
بعد به اون آدم میگن: خوش به حالت.
تو تونستی به فلان چیزا برسی، چون شرایط و زمینه‌هاش برات مهیا بوده.

کاری به استثناء ندارم... غالبا اینطور هست که آدم اگر قصد و نیت کاری رو محکم و جدی داشته باشه، بهش میرسه.
صدالبته اگر آرزوی دور و درازی نباشه که رسیدن به هدف نهایی؛ در گروِ رسیدن به سلسله و زنجیرِ درازی از هدف‌های مقدماتی باشه.

یعنی چی اگر اراده و عزم کنی، بهش می‌رسی؟
مثلا یکی هست یدونه بچه داره و همیشه ناله می‌کنه از وضع اقتصادی و به اونایی که چهارتا بچه دارن میگه: خوش به حالتون، شماها نفس‌تون از جای گرم بلند میشه حتما.
ولی اگر عزمش تعلق می‌گرفت، اوضاع بد اقتصادی مانعش نمیشد قطعا. و حتی مشکلات سخت‌تر!
یا مثلا خیلی‌ها زندگی‌ رو با صرفه‌جویی شدید به خودشون سخت میگیرن و خرد خرد طلا میخرن که حالا قراره یکی دو سال زودتر خونه‌دار بشن‌. بعد به اونایی که تو جوانی‌شون بیشتر خوش می‌گذرونند، میگن خوش به حال‌تون و ...
در حالی که اونا هم می‌تونند اولویت‌هاشون رو تغییر بدن.

ماجرا؛ انتخاب هست.
ولی نه شبیهِ تئوریِ انتخاب ویلیام گلاسر.
تغییرِ انتخاب‌ها، اصلا کارِ ساده و دمِ دستی‌ای نیست.

چون انتخاب‌ها و اولویت‌ها از جهت‌گیری قلب انسان‌ها بر میان.
جهت‌گیریِ قلب که تغییر کنه،
انتخاب‌ها و اولویت‌ها خود به خود عوض میشن.
و بعد، حالِ انسان و احوالاتش، به تبع اونا عوض میشن.

احوال انسان، معلولِ انتخاب‌های قلب هستند.
و تفاوت ما در اینجاست با تئوری انتخاب.
تئوری انتخاب میگه تو افسردگی رو انتخاب می‌کنی.
ولی ما میگیم باید بررسی کنی که قلب چه جهتی داشته و داره که محصولش شده این احوال. و تو اختیار داری که جهت قلب رو تغییرش بدی‌. چون احوالات معلول هست. بعد علت رو دریابید.

و سنت این عالم اینه:
نمیشه آدم توی این دنیا...
جهت‌گیری‌اش همسو با نظام ولایت الله باشه...
بعد رشد نکنه!

چرا؟ چون نظام عالم به سمت حق و حقیقت حرکت می‌کنه.
و وقتی پا می‌ذاری به راهی که قلبت طلب می‌کنه، چون با نظام ولایت الهی، همسو هستی... دیگه سرعت‌گیر جلوت نمی‌ذارن.
راکد نمیشی.
مرداب نمیشی.
چشمه میشی.
رود میشی.
این سنت خداست.
و اگر این سنت نبود، دنیا جایی بود که تلاش در اون، در ناعادلانه‌ترین شکل خودش بود.
یعنی هرچقدر تلاش می‌کردی هم، بازم به کمال نمی‌رسیدی.
:)

یادمون باشه، قلبی که همسو با نظام ولایت الله قرار بگیره، تو دنیا دست و پا نمی‌زنه.
مثلا نمیگه من الان یه پراید مدل ۹۰ دارم، خدا بهم سمند بده تا به خلق‌الله خدمت کنم.
بلکه فقط می‌خواد به خلق‌الله برای خدا خدمت کنه و بعد هزاران اسباب و وسیله براش جور میشه یا خودش جور می‌کنه با تلاش و پیگیری. ممکنه سمند جزوش باشه و ممکنه هیچ‌وقت هم نباشه...

یوم لاینفع مال و لا بنون
الا من اتی الله بقلب سلیم.
کل امتحانِ دنیا؛ امتحان این قضیه قلبه...
و قلب و جهتش رو باید اصلاح کرد.
چون سرِ آخر، قلب قراره آبروداری کنه.
همین و بس.

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۴/۰۶/۲۳
نـــرگــــس

نظرات  (۴)

۲۳ شهریور ۰۴ ، ۱۵:۱۴ سارا سماواتی منفرد

کاملا موافقم تک تک این جملات به نظرم زنده اند و قابل لمس و جای حرفی نمی ماند 🥰🥰🥰🙏🍀

پاسخ:
ممنونم سارا خانم جان :)

سلام، البته خود قلب هم تابع عقله. قلب چیزی رو دوست داره و می‌پذیره که عقل به اون گرایش داره. عقل ولایی، قلب ولایی می‌سازه.

 

جای در شرح این حدیث شنیدم: 

مِنْ کِتَابِ اَلْمَحَاسِنِ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا أَنْ خَلَقَ اَللَّهُ اَلْعَقْلَ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی مَا خَلَقْتُ خَلْقا أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْکَ بِکَ آخُذُ وَ بِکَ أُعْطِی وَ عَلَیْکَ أُثِیبُ.

امام صادق علیه السّلام فرمود:چون خداوند عقل را آفرید به او فرمود:جلو بیا،جلو آمد،سپس فرمود:عقب برو،عقب رفت،بعد فرمود:به عزّت و جلالم سوگند،خلقى را محبوبتر از تو نیافریدم،به وسیلۀ تو مؤاخذه مى کنم و به وسیلۀ تو مى بخشم و بر تو پاداش مى دهم.

پاسخ:
سلام ثمین خانم

روایت زیبایی هست...
ولی من فکر می کنم، قلب در آیه مبارکه، دلالت بر وجود و درون و ذات انسان داره.
عقل چراغ هدایت هست و یک راهنما. عقل رو هر چقدر پروار و غنی کنیم، از اون ذات انسان جدایی نداره. با ذات (یا همون قلب) یگانگی پیدا می کنه.
و البته عقل، شانی از شئون وجود و ذات انسان هست. 

اما قلب انسان، با جهت گیری های حبّی و بغضی انسان شکل می گیره و لزوما همیشه از عقل تاثیر نمی پذیره.  هل الدین الا الحب و البغض
گاهی قلب انسان رو هوا و هوس و شیطان جهت میده.
همینطور قلب رو عمل صالح انسان هم صیقل میده و جلا میده یا عمل فاسد به قهقرا می بره: الیه یعصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه.

بنابراین، همیشه قلب تابع عقل نیست متاسفانه که اگر بود، چه خوب میشد.
۲۴ شهریور ۰۴ ، ۰۱:۰۱ پلڪــــ شیشـہ اے

شگفت بود. ممنون. 

پاسخ:
زهرا کجایی دختر؟ پر انرژی باش...
انرژیت نیافته یه وقت! :)

سلام

به نظرم رسید یه نکته ای رو که در دل همین مطلب مستتر هست رو برجسته کنم چون یک مفهوم خیلی کلیدی هست...

شما فرمودید قلبی که همسو با نظام ولایی بشه، رضایتمندیش از زندگی می‌ره بالا، پازلها جوری چیده میشه که میشه گفت این فرد به دو مولفه دست پیدا می‌کنه که گمشده ی جوانهای امروزه:

۱_ شادی و رضایتمندی

۲_ موفقیت

 

به نظر من مهمتر از مفهوم قلب، محتوای این مطلب هست که باید بهش پرداخته بشه...

همسویی با نظام ولایت، با یک روش و با یک تکنیک خاصی منجر به اون گشایش ها میشه...

من می‌خوام اون روش رو برجسته کنم...

اون روش هست که همون قلب رو هم صیقلی می‌کنه...

منیت رو کم می‌کنه...

اون روش رو باید در موردش حرف بزنیم...

اون چیه؟

«جهاد»

تماااام زیبایی مسیر ولایت به جهادش هست...

جاذبه ی جهاد، فووووق العاده هست...

روح ولایت در جهاد خفته شده...

جهاد می‌تونه یک بی دین کامل که فقط پلهای پشت سرش خراب نشده باشه رو بیاره پای کار ولی...

جهاد ، زیباترین منشور ولایته...

جذاب ترین روش زندگیه...

احیا کننده ترین روش هست برای جامعه...

 

جهاد کردن، ترس هم داره... اما ترسش هم جذابه...

یک مدل زندگی فوق العاده زیباست که پتانسیل اینو داره که بسیییار نافذ کنه انسان رو...

به نظرم میشه متن های در مورد زندگی جهاد گونه در مسیر ولایت نوشت...

خیلی نفوذش روی جوانها بالاست...

 

پاسخ:
سلام علیکم
ننوشتم من... شما اون خواننده‌ای هستید که بیشتر از متن، خودتون بلدید :) 

جهاد، اون مفهوم و حقیقتی هست که راه برون رفت از خیلی از بن‌بست‌های پارادایم سکولار هست.
واقعا زیباست.
و شما چقدر دقیق گفتید ترس هم داره.
فکر کنم من در این وبلاگ، ترس از جهاد رو زیست کردم و مکتوب کردم :)

واقعا کامنت جذابی بود. دلم می‌خواد بیشتر بهش فکر کنم ولی مطالب در حیطه سبک زندگی، عجیب سهل ممتنع هستند 
گاهی حتی نمیشه زیاد بهشون فکر کرد

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">