نامهای به یک نامحرم
دیدم بیان یه ذره خلوت شده، خب امیدوارم که همهتون در جمع خانواده باشید. الحمدلله اهالی بیان همه اهل خانوادهاند. ولی اومدم بگم: دوستان فکر نکنید من مطلب نمینویسمها!
درجریان باشید از دیشب تا الان سه تا مطلب نوشتم ولی نتونستم اینجا منتشرشون کنم.
چرا؟ چون یه نامحرم اینجا رو میخونه که خیلی ازش دلگیرم. مدتهای مدیدی هست که اینجا رو میخونه و به روی خودش نمیاره. نمیدونم چی فکر کرده با خودش. یعنی تصور میکنه من از اینکه اینجا رو میخونه غافلم؟
کاش با فضولی کردن خودش میجنگید. هم از لحاظ شخصیتی قوی میشد، هم به خودش ظلم نمیکرد با خوندن اینجا. هم به من آسیب نمیزد.
بارها خواستم بیام اینجا باهاش حرف بزنم. اما نشد. نه رو در رو... نه اینجا. نه اینکه شجاعتش رو ندارم. اتفاقا از اینکه رو در رو بگم ابایی نداشتم جز اینکه میدونستم کمکی به حلش نمیکنه.
در واقع رابطه ما خرابه. ارتباط خراب هم شاخ و دم نداره. یعنی از یکی ناراحتی، ولی وقتی ازت میپرسه: ناراحتی؟ میگی: نه یا بالعکس.
ولی از اینجا خواستم بهش بگم: بخشیدن هیچکس تو زندگیم اندازه تو برام سخت نبوده. چون صادق نیستی. و معاشرت باهات برام خسته کننده است.
از همه وبلاگدوستان عذر میخوام که کامتون رو تلخ کردم. ارادتمندم.

از کسی که لپ تاپ رو لب تاب مینویسه توقع نمیره که پست رمزدار بلد باشه بنویسه