من از اون دسته خانمهایی هستم که... ۴
توی یه کانال عضوم که یه سری دستورالعمل برای تغییر زندگی به صورت قدم به قدم گذاشته. یکی از تکلیفها این بود که بنویسید چه القائات منفیای د طول روز آزارتون میده. اونو که نوشتم، تکلیف بعدی این بود که حالا بگو به خودت: "حالا که چی؟ میخوای چیکار کنی؟" من این دوتا تمرین رو انجام دادم. دومیه اینه:
در مورد تکلیف القائات منفی، من همونی بودم که گفتم دوست دارم برم دانشگاه؛ ورزش برم، کوه و جنگل برم، اما با وجود دوتا بچه نمیتونم. مادر و مادرشوهرم هم هرکدوم به دلایلی اهل کمک کردنم نیستند.
به خودم گفتم بلاخره که چی؟ میخوای چیکار کنی؟ میخوای قید جهاد فرزندآوریت رو بزنی؟ به دوتا بسنده کنی و دیگه بچه نیاری که بری درس بخونی، آخرش هم معلوم نیست ثمری بده این تحصیل بیبرکت با رها کردن فرمان رهبرت یا نده؟
یا میخوای بچههات رو بسپری دست مادربزرگهاشون که اندازه تو حوصله و صبر و عشق نگهداریشون رو ندارند؟ با کلی آسیبی که به خاطر تحمل فشارگذاشتن بچهها پیششون میبینی و حالِ بد اونا حقنه بشه توی دلت؟ آخرش هم معلوم نیست چطوری بار بیان و تو هم میمونی با همون تحصیل بی برکتت؟
یا میخوای بشینی بچه بیاری و همش غصه بخوری و حسرت که عمرت رو حروم کردی برای بچههات؟ هیچ وقت هم نتونی نیتت رو خالص کنی و خسر الدنیا و الاخره شی؟
تو همین گیر و دار بودم که هم برای شما القائات منفیم رو نوشتم و هم یک ویدئو دیدم از یک خانم دکتر با سه بچه. که با تلاش خودش و تلاش خودش و کمک مادرو مادرشوهرشون تونسته بودند دکتری و پسادکتریش رو بگذرونه.اما گفتند من خودم رو نخبه نمی دونم. من خیلی از فرصتهام رو از دست دادم.
یهو یه جرقه توی ذهنم خورد. نخبه کیه؟ "نخبه اونیه که فرصت سوزی نمیکنه".... به خودم گفتم پس من اگر نخبهام باید بتونم از فرصت های زندگی خودم استفاده کنم.
تصمیم گرفتم با اینکه "درس خوندن" بدون انگیزههای بیرونی خیلی سخته، اما فقط با انگیزههای درونی برم سراغ خوندن منابع تحصیلات تکمیلی و برای خودم ترم تحصیلی و واحد درسی معین کنم و بالای سر کار خودم زنانه و محکم بایستم. مثل بانو امین.
اگه خدا بخواد، اگر رزق فرزندانم، نور علمی باشه که خدا توی قلبم میریزه، دیگه همه چیز تمومه. بلاخره به یه دردی میخورم...
و اینجوری شده که از نظر ذهنی مشکل خودم رو حل کردم.
و از نظر عملیاتی هم واقعا از هر روزم استفاده کنم، از هر ساعت صبحم، از هر ساعت فراغتم، از هر لحظه ای که لازم نیست کنار خانواده باشم، هر موقعیتی که میشه دوتا کار رو با هم همزمان انجام داد، استفاده کنم، کتاب بخونم، قرآن بخونم، درسم رو بخونم، خلاصه نویسی کنم، فکر کنم و به خدا ایمان داشته باشم.
...
آخرشم از کانال خوبشون تشکر کردم. حس میکنم بلاخره ذهنم آزاد شده. حتی حس میکنم میتونم راحت بمیرم.
سلام صالحه جون... چقدر خوب
میشه این کانال رو به ما هم معرفی کنید؟
و میشه اگر براتون مقدور بود ما رو در جریان این مسیری که در پیش گرفتید بذارید؟ خصوصا این تحصیل بدون فشار بیرونی. فکر میکنید فایده ای هم داشته باشه تحصیل بدون مدرک؟
راستش من یکی از انگیزه هام مدرکه. شما چجوری این انگیزه ی مدرک رو از بین بردید؟ بدون مدرک از خیلی چیزا نمیشه استفاده کرد و به خیلی چیزا نمیشه رسید.
البته میدونم با توکل و توحید قوی میشه... اما اگر براتون مقدور بود ممنون میشم یکم توضیح بدید.
الهی که موفق باشید تو این مسیر.
خدا پشت و پناهتون و یاری امام زمان(عج) یاورتون