شکرانه ۲
خدای مهربونم، ازت ممنونم.
ممنونم که تو پاییزت آفتاب دیرتر درمیاد تا من نمازم قضا نشه.
خدایا ممنونم که فرشتههات به من انگیزه بیدار شدن از خواب میدن. ممنونم که بهم اجازه میدی برای یکی از فرشتههای روی زمینت، صبحها تغذیه آماده کنم. ممنونم که فرشتهات بهم انگیزه خوردن میده و من میتونم باهاش صبحانه بخورم.
خدایا ممنونم که ما توی خونهمون دمبل یک کیلویی داشتیم تا مجبور نشم برم بخرم.
خدایا ممنونم که امروز تونستم برم باشگاه و ورزش کنم.
ممنونم که آدمها توی باشگاه انرژی مثبت بهم میدن و از ظاهرم تعریف میکنند.
خدایا ممنونم که امروز بعد از باشگاه، همسرم رو دیدم. خوشحال بود از دیدن تلاشِ من.
خدایا ممنونم که قدرت کنشگریم رو روز به روز بیشتر میکنی. جسارت و جرات درست رو، درونم زیاد میکنی.
خدایا ممنونم که امروز بعد از باشگاه، دخترام خواب بودند و من به کارهام رسیدم.
خدایا ممنونم که امروز زینب خودش خودکار، شروع کرد به جمع کردن رختخوابهای خودش و خواهراش.
خدایا ممنونم که دیگه میتونم لباس جلو بسته بپوشم و میتونم با لباسهای قدیمیم انرژی بگیرم.
ممنونم که دخترام خوب غذا میخورند. سر سفره مینشینند و غذاشون رو تموم میکنند.
ممنونم که وقت دارم کشوم رو مرتب کنم.
ممنونم که امروز موفق شدم ظرفها رو بشورم. سینک رو خالی کنم. لباسها رو بشورم.
ممنونم که زینب اینقدر داره باهوش میشه و اعتماد به نفسش بالا رفته.
ممنونم که لیلا اینقدر مستقل و ملوس هست و کارهای سختش، پوشک عوض کردن و لباس پوشیدنه.
ممنونم که فاطمهزهرا برای نوشتن درسهاش داره خودکفا میشه و شاگرد اول کلاسش هست. وقتی میاد خونه خودش بعد از ناهار میره استراحت میکنه.
ممنونم که مامان رُقی هست که باهاش درد و دل کنم.
ممنونم که رفتیم خرید و مایحتاج خونه رو خریدیم.
ممنونم که با اصرار من، بلاخره همسر وقت باز کرد تا آخر شب بهش بگم که چرا اینقدر ناراحتم. و ممنونم که بهم یادآوری کردی که نکات مثبت شوهرم رو هم بهش بگم تا اون بدونه که من خوبیهاش و تلاشهاش رو میبینم.
خدایا به خاطر این گرفتگی عضلانی بعد از باشگاه هم شکر.
کار قشنگیه :)