صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

شطرنج برای آشتی

جمعه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ۰۳:۲۷ ب.ظ

من فکر می‌کردم فقط حالِ خودم بده! نگو مصطفی هم حالش خیلی بد بود. اینکه چطور آشتی کردیم رو در پی‌نوشت نوشتم.
اما اینکه چطور با قهر و آشتی کردن، باخت ندادم و تازه بُرد هم کردم، می‌خوام در موردش بنویسم. اولش مجبورم یه ذره تئوری قضیه رو توضیح بدم و ممکنه خسته بشید اما صبور باشید. چون اینا، اکتشافات مهم من و حاصل یه قهر سه روزه است...

حتما میدونید که... یه سری رویکردها در تنظیم روابط همسران وجود داره که میگه، زن‌ها به هیچ‌وجه نباید قهر کنند. باید خواسته‌هاشون رو با زبان نرم و لیّن به همسرشون بگن. توی ناراحتی‌هاشون هم باید سرشون رو روی شونه همسرشون بذارن و اشک بریزن و این چیزا. کلا باید نشون بدن که تو زندگی، اولویتشون، همسرشونه.

من این مدل طرح بحث رو قبول ندارم. به نظرم اولویت باید خانواده باشه. (خانواده‌ای که تحقق بخشِ طاعت‌الله هست) پس نصب العین باید خودِ خانواده باشه. به خاطر خانواده، زن همسرش رو تکریم می‌کنه، شوهر همسرش رو تکریم می‌کنه و الخ. و اینکه ظرافت رفتاری خانم‌ها رو زیر سوال نمی‌برم. نههه! اما معتقدم الان خانواده‌ها خیلی پیچیده‌تر از گذشته شدن و اقتضائات روابط زوجین ممکنه متفاوت شده باشه. مثلا؛ قدیم؛ زن‌ها هم درس نمیخوندند، هم بچه‌داری کنند. هم خانه‌دار نبودند؛ هم شاغل. علاوه بر اینکه، تغییر معماری خانه‌ها، وارد شدن اقتضائات زندگی مدرن و سرمایه‌داری مصرف‌گرایانه و تغییر الگوی مصرف در همه چیز، همه‌ی انتخاب‌های افراد اثر گذاشته...

بنابراین
ما اول باید فرم و شکل خانواده مشخص کنیم. این چیزی بود که من خودم بهش توجه نداشتم. چرا؟ چون همیشه با تلقیِ سنتی از جایگاه زن و نقش اون مواجه میشدم و به تبع اون، باید در حوزه خصوصی خانواده، یک زن کاملا سنتی می‌بودم، در حالی‌که من اصلا یک زن کاملا سنتی نبودم. زمانی که با هم ازدواج کردیم؛ منی رو پسندید که حاضر نبود بشینه تو خونه و ۲۴ ساعته خانه‌داری و بچه‌داری کنه. ایشون هم اینو می‌دونست ولی این روزها هم توجهش کم شده بود و هم به خاطر وضعیت گردنش، فشار زیادی از جهت کار خونه به من می‌اومد.
حالا معمولا پسرها موقع انتخاب همسر، از انتخاب زن‌های فعال اجتماعی دوری می‌کنند اما بدجوری ضرر می‌کنند. چرا؟ زنی که انتخابش بیشتر خونه است، و زنی که انتخابش هر دوی خانه و جامعه است، اینا فقط با هم فرق دارن. هیچ‌کدوم لزوما و یقینا و قطعا بهتر از دیگری نیست.

کافیه بدونیم فرقِ این دو شکل از خانواده با زن‌هایی با انتخاب متفاوت چیه؟
هر کدوم یک سری فرصت‌ها دارند، یک سری تهدیدها. ولی در نهایت، خیلی فرقی ندارند به جز از این لحاظ که زن در الگوی دوم (هم خانه هم جامعه) نقش‌آفرینی اجتماعی موثرتر و مستقیم‌تری داره.

فرصت خانواده سنتی اینه که توانِ فرزندآوری به خاطر فراغت و تمرکز زن در خانه، در درازمدت بالاتره. تهدیدش اینه که زن‌ها ظرفیت‌های کمی از خودشون رو آزاد کنند و این باعث بشه توی همون یکی دوتا بچه هم بمونند. فرصت دیگه اینه که زن‌ها از همسرشون با انجام دادن همون کارهای خونه، از شوهر حمایت اقتصادی قوی‌ای می‌کنند و مسیر صاحب‌خونه شدن و پیشرفت اقتصادی خانواده، اینطوری هموار میشه. اما تهدیدش اینه که زن‌ها تنوع زندگی و هدف از زندگی رو همین جنبه‌های اقتصادی فهم کنند و این از یه جایی به بعد، آسیب‌های خودش رو نشون میده. البته این مدل، مزیت های زیاد دیگری هم داره. مثلا خانم ها توان رسیدگی های بیشتری به همسر و بچه ها و خواسته هاشون دارند و این از ایجاد حس ناکامی در بچه ها در سنین پایین جلوگیری می کنه و خیلی خوبه.

اما در الگوی دوم، گرچه توان فرزندآوری و فرزندپروری پایین میاد اما با مدیریت در درازمدت، میشه یه بازه زمانی خاصی رو برای فرزندآوری اختصاص داد و یا اینکه کار رو با تدابیر و حمایت گرفتن موازی پیش برد. خیلی سخت‌تره اما زنِ الگوی دوم، برای این فشارها باید هدف مهمی رو دنبال کنه و اون هدف نباید پول باشه. اگر صرفا پول و کسب استقلال مالی باشه، دوام نمیاره. و بعد از مدتی می‌بینه با یک آنلاین‌شاپ هم با کسب درآمد می‌رسه. پس چرا ادامه تحصیل بده؟ چرا شغلِ معلمی رو انتخاب کنه؟ اما اگر نقش‌آفرینی اجتماعی به مثابه یک امر مقدس براش هدف شد، اون‌وقت اصلا تلاش کردن سخت نیست و تازه به خاطر تقدس این تلاش، امیدِ بسیار بزرگی رو در قلب خودش حس می‌کنه. ضمن اینکه رسیدن به کفایت اقتصادی در الگوی دومِ خانواده، می‌تونه خیلی راحت باشه، به شرطِ همراهی و همدلی زن و مرد و عبور از منیّت‌ها و خودمحوری‌ها.

حرف در مورد این دو مدل خیلی زیاده و هر دو هم مثل چاقوی دو لبه هستند. اینا رو اجمالا گفتم چون اگر می‌خواستم به بحثِ تمرکز و برنامه‌ریزی وارد بشم، باید اینا رو می‌گفتم. ضمن اینکه به خانواده هایی که رویکردهای فمینیستی و فرهنگ غربی پررنگ هست هم خیلی وارد نشدم.

خلاصه که ما با همسر بحث کردیم و یک دور اهداف خانوادگی و شکل خانواده‌مون رو مرور کردیم و به همدلی و همراهی ذهنی رسیدیم.
توی پرانتز: من اصلا برای آشتی کردن از تکنیک‌ها و فنون زنانه و دلبری استفاده نکردم. مشکل من با اون رویکردها اینه که ذهن مرد و زن رو از هم دور نگه میداره و گرچه این اتفاق لازمه اون رویکردها نیست، اما زن و مرد رو در موقعیت نابرابر قرار میده و تحقق الگوی دوم رو خیلی سخت می‌کنه یا دچار چالش می‌کنه.
برای همین، من پیشنهادم اینه که زن و شوهرها، با هم شطرنج بازی کنند! چون اونا رو در موقعیت برابر قرار میده :)


پ.ن: 

یک شنبه شب، (من) قهر کردم، چهارشنبه شب نشده، آشتی (ما) آشتی کردیم.
سه شنبه شب، رفته بود قم.
فاطمه‌زهرا ایموجیِ ابراز احساساتِ مثبت برای باباش پیامک کرده بود.
ایشون هم پاسخ داده بود. من بچه‌ها رو که خوابوندم، رگباری پیامک دادم که من این پیام رو نفرستادم و یه سری ناراحتی‌هام رو نوشتم براش. و بعد کمی گفتگو کردیم. اما قرار بود حضوری صحبت کنیم که بازم وقتی فردا صبحش اومد، سرِ بحث و گفتگو رو باز نکرد و چون افطاری مجردی دعوت بود، رفت و بازم حرف نزدیم و کلا همینا باعث می‌شد آشتی کردن خیلی سخت باشه برام.
ولی وقتی برگشت، پیشنهاد داد که بریم بیرون. منم دیدم خودش پیشنهاد داده، قبول کردم ولی قبلش نمیدونم چی شد که یه دست شطرنج زدیم و دیگه آشتی کردیم! 

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۳/۱۲/۲۴
نـــرگــــس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">