صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

خلق و روایت یک قصه‌ی جدید

سه شنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۳:۵۳ ب.ظ

این مطلب رو من ننوشتم اما خیلی نور و روشنی داره برای زندگی ما بچه‌دارها. یه قصه‌ی جدید وسط زندگی‌ و جهانِ امروزِ ماست. دلم می‌خواست اینجا ثبتش کنم:


زمانی که مثل خیلی از خانم‌ها خیلی خسته و کوفته از کارهای خونه بودم و بدتر از همه این که کارهای خونه رو بیهوده و آب در هاون کوبیدن می دیدم و تکراری و .....

از طرفی احساس عقب افتادن از دوست‌هام می کردم که اکثرا استاد شدن و محقق و .....

یک شب خواب دیدم رفتم منزل دوستم و دیدم فرش‌های قرمز رنگ منزلشون رو عوض کرده و سبز یک دست انداخته. برام اهمیتی نداشت و خیلی معمولی از کنارش گذشتم. شب قسمت شدم رفتم جمکران. قسمت بالا پر شده بود و درب مسجد پایین رو تازه باز کرده بودند. نفرات اولی بودیم که وارد مسجد شدیم. به محض دیدن فرش‌های سبز مسجد به یاد خوابم افتادم و گفتم: خونه‌ای که دیدم، همین بود! همین فرش‌ها بود!

همین باعث شد که خوابم رو برای دوستم تعریف کنم.

اول از من قول گرفت که برای دوستانی که می شناسندش تعریف نکنم.

بعد گفت: من خیلی اهل درس و بحث و مطالعه و کلاس و ..... بودم. دو تا بچه پشت سر هم باعث شد که از همه چیز فاصله بگیرم. فقط دستشویی بودم و آشپزخونه.

یک روز با خودم حرف زدم که:

تو موکب‌ها چکار می کنن؟ مگه غیر از این هست که فقط پخت و پز می کنند و تمیزکاری و مردم میان می خورند و می خوابند و میروند و دوباره این‌ها از اول تمیز می کنند و میروند و .....

اصلا هم نمیگن کی هستی که میای داخل و حتی جوراب هاشون رو هم می‌شورند و نه تنها خم به ابرو نمیارند بلکه لذت می‌برند و همیشه به این کار افتخار می‌کنند و با همین کارها شادِ شاد هستند.

منم همون موقع تصمیم گرفتم موکب حضرت مهدی بزنم و فرزندانم رو سربازهای حضرت بدونم و از جون و دل خدمت کنم. بعد از اون الان شما هشتمین نفر هستی که برام پیام اوردی!

یکی گفته دیدم رفتی ساکن مسجد جمکران شدی.

یکی گفته خونه تون مسجد جمکران شده بود.

و.....

اما روشم این جوری بوده که:

به هیچ کدوم از افراد خانواده هیچی نگفتم و فقط در دلم چنین نیتی کردم.

ثانیا پیش خودم مرتبا نیتم رو برای هر کاری تکرار می‌کردم. مثلا زیر کتری رو که می خواستم روشن کنم، می‌گفتم: برای موکب حضرت مهدی روشن می کنم و ...

موافقین ۱۵ مخالفین ۱ ۰۱/۱۱/۱۸
صالحه

نظرات  (۲)

لینک شد :```) 

دلم میخواد همیشه یادم بمونه این پست....

پاسخ:
:)

انتخاب ایشون ارزشمنده ولی هدف، ساخت جامعه‌ایه که زن مجبور نباشه بین علاقه‌ش به مادری و رشد فردی یکی رو انتخاب کنه.

پاسخ:
موافقم. به نظرم اون روز میاد که مجبور نباشیم انتخاب کنیم اما این دوران اگر برای کسی پیش بیاد، به نظرم این انتخاب و این نیت خیلی زیباست و حتی اگر این شرایط رو نداشته باشیم هم میشه این نیت رو کرد.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">