صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

حکایت شگفتِ طلاق یک زوجِ مذهبی

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۴، ۱۱:۲۶ ب.ظ

مصطفای من هر چند وقت یک بار، یه حکایت شگفت انگیز تو چنته داره.
امروز تعریف کرد یکی از دوستانش که دو تا پسر داره (یکی‌شون یازده سالشه)، چند وقتی هست که از همسرش جدا شده. اما هنوز با همدیگه توی یک خونه زندگی می‌کنند! (باورش برام سخت بود.)
هیچ کس از خانواده‌هاشون نمی‌دونه اینا جدا شدند. فقط خواهرِ خانم می‌دونه.(این قسمتش عجیب‌تر بود.)
شب‌ها آقا میاد خونه و خانم با حجاب میاد شام میاره و بعدش هم میره توی اتاق برای خودش کارهاش رو می‌کنه و گاهی هم با بچه‌هاش میره خونه خواهرش!
این‌ها حداقل دوازده سالی هست که با هم ازدواج کرده بودند و الان چند ماهی هست جدا شدند. خانم از همون سال‌های اول ازدواج، در اوج ایام ناداری و فقر زمزمه جدایی به زبون می‌آورده ولی ادامه دادند تا سال‌های اخیر که زندگی‌شون رونق اقتصادی گرفته‌‌‌... خانم گفته مهرم رو می‌بخشم و طلاق. مرد هم بعد از کلی این‌در اون‌در زدن و مشاوره رفتن و مشاوره فرستادن خانم، بالاخره به جدایی رضایت میده.
بعدم یک میلیارد به خانم میده و ایشونم یک ماشین با این پول می‌خره. اما آقا دلش نمیاد زن رو سریع بی‌سرپناه کنه. هنوزم ماهی ۳۰ میلیون اجاره خونه میده. البته کم‌کم داره به تجدید فراش فکر می‌کنه.
در مورد علت جدایی، به همسرم گفته بود نپرس.
مصطفی میگه من یه لحظه استرس گرفتم که نکنه اوضاع مالی ما هم خوب بشه، کار ما هم به اینجا بکشه.
بهش گفتم: مطمئن باش دلیل خاصی داشته!

این مطلب رو به بهانه همایش دو روزه رابطه همسران که استارتاپ تربیَپ حمید کثیری و حسین دارابی راه انداختند، نوشتم. خیلی از زوج‌ها کارشون ناگهان به طلاق می‌کشه. بی‌صدا و خاموش... که امیدواریم این دانش‌اندوزی و زحمت کشیدن برای رابطه همسران، در خانواده ایرانی فرهنگ‌سازی بشه.
و یه فیلم قشنگ هم با همسر دیدیم که فارغ از پوسته‌ی لوسِ فیلم؛ فیلم نجیبی بود: ایتالیا ایتالیا. تلاقی زمانی دیدن این فیلم با مواجهه همسر با زندگی عجیب این دوستش هم برامون جالب بود.
در ایتالیا ایتالیا، مرد داستان، در درجه اول برای امرار معاش، و بعد هم خیلی برای ارتباط با همسرش زحمت کشید، رنج برد، زخم‌هاش رو تاب آورد، ولی تسلیم نشد. من خیلی مرد قصه رو دوست داشتم و درکش کردم. ریتم فیلم البته کند بود. من خودم گاهی چند ثانیه می‌زدم جلو. یا میشه روی دور ۱ و نیم دید.


زندگی‌هاتون شیرین :)

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۴/۰۶/۰۶
نـــرگــــس

نظرات  (۱۰)

چند ماه یعنی چند ماه؟ چون اگه اشتباه نکنم واسه طلاق رجعی و تو دوران عده چنین چیزی میشه. ولی غیر اون خیلی عجیبه! مگه امکان داره دوتا زن و مرد به راحتی بیان و برن و همینطور ادامه بدن!

قطعا دلیل دیگه داشته، خصوصا که میگید از ابتدا زمزمه‌شو داشتن. خدا کمک‌شون کنه.

منم پوستر استارتاپ‌شون رو دیدم و دوست داشتم با همسرم شرکت کنم ولی حضوری بود متاسفانه. از طرفی کاش میشد هر موضوع رو جدا یه کلاس ترتیب میدادن چون ممکنه یه زوج لزوما به همه‌شون نیاز نداشته باشه.

 

پاسخ:
عجیبیش به این هست که توی یک خونه بودنشون هیچ ربطی به عده نداره :|
واقعا دلِ آدم می‌سوزه... چطوری دو تا بچه‌ی طفلک فرزند طلاق شدند ... هیعی.

منم شرکت نکردم... چون فردا و پس‌فرداست که من پسون فردا و پس‌پسون فرداش امتحان دارم :(
تو امتحاناتت کِی هست هومورو جون؟ :))

واقعا بچه‌ها این وسط خیلی آسیب می‌بینن :(

امتحانام؛ اولیش دوازدهمه. اکثرا می‌بینم یا امتحاناشونو دادن تموم شده یا آخراشه. ما هنوز شروع نکردیم. انقد زیاد عقب انداختن که میگیم از اینور باز نیفته تو جنگ!

پاسخ:
یک سال و نیمه که جدا شدند...
امشب البته شوهرم اسم این دوستش رو گفت... یعنی تا مدتی تو شوک بودم.

باور کن دوباره جنگ میشه. همین شهریور...
۰۷ شهریور ۰۴ ، ۰۲:۵۹ پلڪــــ شیشـہ اے

لابد نمیخواستن کسی چیزی بفهمه. 

نمیدونم چرا نسبت به خیلی چیزا یه حال بی حسی پیدا کردم. انگار دیگه هیچی برام عجیب نیست. 

زندگی های این دوره خیلی عجیب غریبن... 

پاسخ:
شوهرم امشب بالاخره گفت کدوم دوستش بوده.
میام میگم بیشتر ازشون. تا یه حدی برای خودم حل شد قضیه...

فکر میکنم نباید از طلاق مذهبی ها تعجب کرد، چون زندگی رو لزوما مذهب نگه نمیداره، اول عشق و محبت و بعد کفویت دو طرف و خانواده هاشون نگه میداره... 

و البته خیلی وقتها دلیل طلاق دخالت اطرافیان و تاثیرشون در زندگی زوج هست. بعضی وقتها ممکنه دو طرف خیلی هم همدیگر رو دوست داشته باشند اما یک جایی دیگه نتونن جراحات عمیقی که به خاطر دخالت اطرافیان براشون ایجاد میشه رو تحمل کنن... 

 

 

ایتالیا ایتالیا رو من هم دیدم! واقعا در کلیت، احساسی که فیلم به آدم منتقل می‌کنه جالبه... و واقعا شخصیت مرد که صبوره و همسرش رو درک می‌کنه خیلی خوبه :) 

پاسخ:
میدونی من از خودِ جدایی ناراحت شدم. متعجب نشدم.
از اینکه یک سال و نیمه هنوز بعضی روزهای هفته توی یک خونه هستند متعجب شدم...
این خانم، انگار خودش فرزند طلاق هست.‌ دخالت اطرافیان اونچنان اثر نداشته الا همین انگاره‌ی عادی شدن طلاق برای این خانم... متاسفانه.

من هیچ وقت فکر نمی‌کردم یه فیلم ایرانی، صبوری یک مرد رو انقدر قشنگ نشون داده باشه. صحنه آخر فیلم که دختره داره میگه می‌خوام جدا شم و فلان، مرده توی ذهنش کلی بد و بیراه به زنش میگه ولی بازم تسلیم نمیشه... خیلی دوست داشتنی بود :)

من منتظر بودم تهش دوباره بهم برگردند. یه چیزی رو خیلی وقت پیش از یک مشاور زوجین شنیدم که طبق آمار میگفت اگر زوج‌ها بعد از طلاق همچنان پیش هم باشند تا عده خیلیاشون برمی‌گردند.(نقل به مضمون دیگه. خیلی وقته گذشته و گرنه ایشون آمار و دلایل خوبی برای اثبات حرفش داشت)

 

ایتالیا ایتالیا رو منم دیدم و دوست داشتم. کلا به نظرم زوج حامد کمیلی و سارا بهرامی خوبن

پاسخ:
شاید هم برگشتند. دعا کنیم براشون :')

چند صد تا فیلم بازی کردند این دو تا بازیگر؟؟؟ :)))

سلام عزیزم 

 

متأسفانه ما هم ، هر از گاهی با این اخبار تلخ، متعجب میشیم و تا مدتی فکرمون درگیر اون زوج میشه... مذهبی اگه ایمانش رو زندگی نکنه، اگه رو اصول درست همسرداری پیش نره، چه فرقی با غیرمذهبی داره؟ ضمن اینکه بعضی مشکلات اصلا شخصیتیه. 

 

منم بارها شده بود از اون تعجبی که داشتم خواستم بیام بنویسم، اما ترسیدم در تحلیل و نوشته‌ام دچار قضاوت بشم. چون واقعا تا ۲۴ ساعت با یک زوجی نباشی نمی‌تونی بفهمی علت اصلی اختلافشون چی بوده یا کی مقصره

فقط یه چیزهایی رو از بیرون میشه دید و تحلیل کرد. وگرنه هریک از طرفین، ماجرا رو به روایت خودش تعریف می‌کنه. ممکنه یه چیزی بشنوی به خانم حق بدی. ولی ندونی همون رفتار آقا، از یه رفتار دیگه ی خانم ناشی شده و برعکس. 

 

تدا عاقبت هممون رو بخیر کنه

واقعا اینجور وقتا بیشتر آدم دلش برای بچه‌های بی‌گناه می‌سوزه

پاسخ:
سلام مروه جان.
میدونی، اینا هنوز ایمان خودشون رو دارند. وگرنه خانومه با حجاب توی خونه‌ای که شوهر سابقش هست، زندگی نمی‌کرد.
عقل لازم هست که عقل نیست.

من در این مطلب قضاوت نکردم ولی شاید مطلب بعدی‌‌ای بنویسم و قضاوت هم بکنم. مثل همین چند جمله بالا که نوشتم عقل لازمه... اینم قضاوت بود دیگه!

الهی آمین. خداوند واقعا به همه‌مون کمک کنه...‌شوهرِ من بعد از این جریان خیلی خدا خدا می‌کرد... یه لحظه از خودمون غافل شیم، یه عمرمون رو به باد می‌دیم.

سلام، از دور امید برگشتن و دعای ازدواج مجدد با رضایت و حسن معاشرت براشون دارم. 

اونوقت دلشون زنده میشه،

بچه‌هاشون دوباره نفس تازه می‌کنن، 

صدای عربده‌ی شیطان بلند میشه،

خواهر‍ِ خانم نادیده می‌گیره، نه خانی اومده نه خانی رفته،

قوم و خویش هم بی‌خبر، زندگیشون رو میکنن.

 

الهی آمین🤲🏻

پاسخ:
سلام بانو...
الهی آمین. 
خدا کنه...

من درباره این زوج به خصوص نگفتم عزیزم

میگم مذهبی هم اگه رو اصول زندگی نکنه فرقی با غیرمذهبی نداره

وگرنه ما نمیدونیم مشکل این زوج چی بوده که الان حاضرن اینجوری به زندگی شون ادامه بدن. با حجاب و ... شاید بخاطر بچه ها، شاید مشکلشون انقدر بزرگ بوده که واقعا نمی‌تونستن دیگه ادامه بدن ..

پاسخ:
مروه جان من متوجه منظورت شدم.
من میگم روی اصول زندگی کردن کافی نیست. باید مشکلات درونی رو هم حل کرد. باید گره‌های شخصی اعتقادی و روانی و عقلی رو هم باز کرد.
وگرنه می‌بینی ظاهر طرف اوکی هست ولی یهو یه عقده سر باز کرده و کار رو خراب کرده.
در مورد این کیس، مشکل اصلی از خانم بود. همسرش مشکل حادی نداشت که یه زن عادی نتونه باهاش زندگی کنه. اگر اون خانم زخم‌ها و عقده‌هاش رو درمان می‌کرد، شاید اینطوری نمیشد.

در مورد این زوج چیزایی که تو نظرات توضیح دادید خواندم

نکته ای به ذهنم رسید شاید به کار بیاد، برای همین می‌نویسم...

با مثال شروع میکنم

اگر کودکی در خانواده ای دچار اختلالی باشه و اون اختلال موجب آسیب های برای خانواده بشه، همه از پدر و مادر توقع دارند اون بچه رو مدیریت کنه... و توقع بجایی هست...

در عوالم بالا، از شخصی در خانواده که سعه ی بیشتری داره یا حتی قابلیت بیشتری داره توقع دارن اختلالات بقیه اعضا که سعه ی کمتری دارن رو جبران کنه...

 

در این خانواده مذکور شما، ممکنه وقتی بریم با آقای خونه صحبت کنیم که ما این خانم و تعادل این خانم شما رو از شما می‌خوایم... ایشون به شما سپرده شده، چرا پسش آوردی؟!!!

بگه من هر کاری در توانم بود کردم... نشد...

این حرف این آقا کافی نیست....

احتمالا در عالم بالا، بهش میگن چرا توانت رو افزایش ندادی؟!!

ایشون ممکنه بگه، آخه برای اختلال خانم، چرا من باید تغییر کنم؟!!!

 

و اگر حرف آخر آقا همین باشه، از عالم بالا، سقوط آقا بیش از سقوط خانم محتمله...

به آقا بگید با خودش بیشتر خلوت کنه...

شاید راه برون رفت رو پیدا کنه...

 

ببخشید من از کلیتی که از این مطلب برداشت کردم، به ذهنم رسید این نکته رو بگم

قطعا من از خیلی جزئیات خبر ندارم و ممکنه نظرم بیهوده باشه...

پاسخ:
حق با شماست. خیلی هم زیاد.
راستش من خیلی دلم می‌خواست با بعضی از دوستای شوهرم مثل همین ایشون مثلا می‌تونستم شخصا صحبت کنم. حتی با خانومشون.
سال‌ها پیش ما چند بار همدیگه رو دیدیم... بار اول رفتیم خونه‌شون.
ولی خانومش می‌دونید چه شکلی بود؟ اصلا اهل تعامل نبود. در عوض تا دلتون بخواد مشغول خاله‌بازی بود. مثلا اون زمان مایع ظرفشویی پریل تازه اومده بود و مدام تبلیغش میشد. این دختر که تازه جهاز برده بود با کلی ظرف کریستال و آشپزخونه‌ی مرتتتبببب! یعنی هیچ چیزی روی اپن‌ آشپزخونه‌ سفیدش نبود. هیچچچی. ولی یه مایع ظرفشویی بزرگ آبی رنگ پریل رو گذاشته بود کنار سینک.
بعد عجیب این بود که هیچ حرف خاصی نمی‌زد.
دو بار بعدی هم همین طور بود.

تو همون برهه من با نسیم آشنا شدم. 
شوهرِ نسیم هم مثل شوهرِ این خانم، از دوستتی نزدیک شوهرم بودند.
اما همون بار اولی که من نسیم رو دیدم، از شب تا صبح با هم حرف زدیم.

حالا دوازده سال هم گذشته از اون روزها.
یعنی اون خانم چقدر عوض شده. من شک دارم کمک خاصی بشه بهش کرد.

ان شاالله خدا کمکشون کنه

نمیدونم...

من که برداشت خوبی از جدایی شون ندارم...

 

 

پاسخ:
این پیام‌هاتون باعث شد با همسرم جدی صحبت کنم که باهاش جدی صحبت کنه و اوشون هم با همسرش جدی صحبت کنه اگر همسرش ذهن‌زده شده، کمکش کنیم...
توکل به خدا. تلاشمون رو بکنیم لااقل اون دنیا پشیمون نشیم

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">