صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۲ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

برای مادران و پدران

چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۳۰ ب.ظ

در جواب این‌که چرا نمی‌توانیم به فرزندمان بگوییم: چنین باش...

بخوانید: اینجا و اینجا

+ اگر جواب میخواهید، متن را سرسری نخوانید.

+ این سوال، برای به تبدیل شدن به یک پست مجزا، از مسیرِ متن و کامنت‌های دو پست قبلی عبور کرده‌است.

+ برای بحث و بسط و معرفی کتاب‌های بیشتر، کامنت بدهید :)

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۱۷
نـــرگــــس

نظرات  (۸)

ببین 
متن کتاب خیلی خوب بود 
اما متن پست مخصوصا جمله معرفی (خط اول پست) اصلا خوب نیست 
آدم فکر می کنه میخوای بگی ای پدر و مادر در تربیت نباید به بچه ات بگی چنین باش علتش را هم در این دو تصویر بخونید!
پاسخ:
یه عنوان پیشنهاد بده تا عنوان رو عوض کنم
۱۸ مرداد ۹۷ ، ۰۸:۳۰ آقای مُرَّدَد
سلام یک دیدگاه بلند و بالا نوشتم که چون خودمُ در این جایگاه ندیدم حذفش کردم. خلاصه ش این میشه: فرزند شما در خانه نزد شما تربیت میشود تا اینکه پا به مدرسه میگذارد. یک اجتماعی مملو از آدمهایی متفاوت با دیدگاه شما.معصومین و قرآن
پاسخ:
سلام
فرض کنید مدرسه با ما همسو هست
جامعه، رسانه و محیط چی؟ 
این سه مورد قبل از ورود بچه به مدرسه هم تاثیرگذار هستند
فعلا که به عنوان کاری ندارم 
به این جمله نقد دارم: 
در جواب این‌که چرا نمی‌توانیم به فرزندمان بگوییم: چنین باش...

کلا پست واسه همه است نه فقط پدر ها و مادرها 
پاسخ:
:)

حرفت رو قبول دارم ولی چیزی به ذهنم نمیاد
قبول کن نامگذاری این پست سخت بوده

حالا پیشنهادی نداری؟
۱۸ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۰۱ آقای مُرَّدَد
منم منظورم همینه. بر خلاف چیزی که ادعا میکنیم، جامعه ی ما جامعه ی دینی و مبتنی بر احکام قرآن نیست.
همین رسانه که خیلی هم دغدغه ی شماست. نمونه ش همون تبلیغاتی که درموردش حرف زدیم در مطالب قبلیتون. شبکه پویا و داستانهای بی سر و ته و بی محتواش.
و محیط.
برای مثال یک سریالی که نشون میده به اسم"پدر" نحوه ی آشنایی دو شخصیت داستان در دانشگاه. (که خوب یک نویسنده ی جامعه شناس باید بیاد و معضلات رو  نشون بده) اما مشکل اینجاست که نتیجه ی خوبی هم حاصل میشه یعنی نوع رابطه ی دختر با پسر در دانشگاه، تهش منجر میشه به یک ازدواج موفق.  و یه عالمه مثال دیگه که اصلا حضور ذهن ندارم.
زندگی های اعیونی و آموزش صحیحِ اسراف کردن در تبلیغاتِ مواد غذایی.
متاسفانه نگاه مردمِ امروز ما به روحانیت، یک نگاه سیاسی و فرا مرزی شده. یعنی روحانیت رو یه چیزی به دور از آزادیِ بشر میدونن در حالیکه بحثِ اصلیه روحانیت، نشرِ مبانی و مبادیِ آزادی ایست که خدا در اختیار بنده هاش گذاشته. مردم ما از روی کور ذهنی (اول خودم) از پادزهری که از سمِ یک مار گزنده ی دیگری تهیه شده میترسند. از شربت تلخی که قراره درمانشون کنه بدشون میاد. از سرنگ نوک تیزی که سوزش لحظه ای داره و جهت درمانشون تجویز شده، فراری هستند. این جامعه  الان دچار زوالِ عقل شده. شاید عده فکر کنند به بلوغ فکری نرسیده، رسیده. اما دچارِ زوال عقل شده. و روحانیون متاسفانه زورشون نمیرسه . هرچقدر هم که زهر رو بشناسن، نمیتونن پادزهر باشن چون بیمار در حال مقاومت در برابرِ درمانه

پاسخ:
حرفِ شما خیلی صحیحه... در واقع ما در دورانی هستیم که عقلِ متصل به وحی رو رها کردیم و  خردِ بشری هم دیگه جوابگو نیست.
اما راه درمان اصلا یک شبه و راحت نیست
مثل درمان با شیوه های طب سنتی هست... خیلی طول میکشه.
اود باید به وضعیت آگاه بشیم. بدونیم که کجای تاریخ هستیم. مدرنیته و فرهنگِ جدایی دین از سیاست (سکولاریسم ) قرن‌ها در دنیا درحالِ جولان دادن بوده و الان ما هم برای اینکه تمدن اسلامی مون رو به فعلیت برسونیم باید سال‌ها و سال‌ها تلاش کنیم... 
و من فکر میکنم ما تا اینجای کار هیچ تلاشی نکردیم که اینقدر پسرفت داشتیم.
وگرنه اوَضاع خیلی بهتر از این میشد
آره انصافا خیلی هم سخت بوده 
نه من کلا و اساسا چیزی به اسم خلاقیت ندارم 
پاسخ:
حالا خودم بازم فکر میکنم
شاید تغییرش دادم
ممنون که این تذکر رو دادی :)
۱۸ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۳۱ آقای مُرَّدَد
کاری به دورانی که رسانه ها به این شکل نبودند ندارم. اینکه تغییر و تحولات اجتماعی سیاسی و حتی فرهنگی و ورزشی و همه چیز به سختی از یه شهری به شهر دیگه میرسید، مورد حرفم نیست. اما در جریانِ انقلابِ اسلامی همونطور که شواهدِ امر میگن مردم خیلی بیشتر از پیش به دین و دین‌گرایی گرایش داشتند. امام(ره) با همین دین و احکام الهی ظلمُ متهم کرد و مردم هم چون اعتقاد داشتند، ایشونو به رهبری پذیرفتند و الی آخر.... انقلاب که شد وضع به همون منوال بود. حتی افرادی که با دین  هم مشکل داشتند یا خاموش شدند و یا به هر نحوی قاطیِ مردم شدند و جامعه ی یک دست و سالمی شکل دادند. شاید من و شما محصول اون جامعه باشیم. اما بیایم قبول کنیم  یه عده(شاید از روحانیون) با یک سری تعصباتِ غلط باعثِ لجبازیِ ملت شدند. مثل اینکه فاطمه زهرا لج کنه و نخواد شربتی که پزشک تجویز کرده بخوره. یعنی زمین و زمان و به هم بچسبونید نمیخوره. مگر با زور. دهانشو باز کنی و با قاشق بریزی تو دهانش. میخوره. به خوردش دادی. اما خیلی هم پیش اومده در چنین مواقعی با دستان کوچکشون مادر رو زدن. یا ناسزا گفتن.(میدونم که فاطمه زهرا ممکن نیست با این نوع حساسیت در تربیت یه همچین کاری بکنه ) ولی هستند کودکانی که به ناسزا و چنگ انداختن متوسل میشن. چرا؟ چون لج کردند. این لجبازی در یک دایره بزرگتر تبدیل به یک ناهنجاری شده. یک ناهنجاری ای که به قول شما درست کردنش، کار یک روز و دو روز نیست. خدا عاقبتمونو به خیر کنه
پاسخ:
ولی اینطور نیست که الان با سرعت گرفتن اطلاع رسانی، لزوما تبلیغ دین حق و معارف حقه هم سرعت گرفته باشه!
اصلا مشکل در همین کم کاری جریانِ حق بوده.
بعد از جنگ تحمیلی، عملا حزب اللهی ها از صحنه عمل کنار کشیدند و روحانیت به جای نقش آفرینی پررنگ تر در عرصه فرهنگ، عده‌ای به درس و بحث مشغول شدند و عده‌ای به سیاست.

ولی واقعا هیچ وقت جامعه ایران یک دست نشد. اگر میخواید یک مطالعه کوتاه در مورد جریانات فکری‌ ایران بکنید کتاب تکنوکراسی و اقتصاد نئولیبرال رو بخونید. در اواخر کتاب توضیحات خیلی جالبی در مورد کشمکش‌های فکریِ جریان غرب زده و جریان اسلام‌گراها داده شده. ۸۸ صفحه بیشتر نیست.
منم ممنونم از این پست واقعا خوبت :) 
پاسخ:
خواهش میکنم عزیزم :)
۱۸ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۴۱ آقای مُرَّدَد
من نوشتم اما برق رفت و رشته ی کلام از دستم پرید
بابت کتاب ممنونم. میدونم مطمئن بودید اگر 89 صفحه میبود نمیخوندمش.
میدونید چرا حزب اللهی ها از صحنه کنار کشیدند؟ نکشیدند. کشیده شدند. چون غرق در تجلیل و بزرگداشت و اکرام و غیره و ذلک شدن. وقتی به خودشون اومدن که دیگه نه حرفشون خریدار داشت و نه دستشون به جایی بند بود و نه از دستشون کاری بر میومد.
پاسخ:
چه نکته جالبی...
ولی این مساله چیزی از گناهشون رو کم نمیکنه. یعنی حزب الله اینقدر بصیرت نداشت که بتونه بفهمه اولویت کار در جمهوری اسلامی چیه؟
البته واقعا حزب اللهی ها در بعضی از صحنه‌ها خوب دارند عمل میکنند. یعنی حداقل یه ده سالی هست که مثلا در راه انداختن اردوهای جهادی خیلی فعال شدند...
ولی مشکل اینجاست که خلاء‌ زیاده. چاله چوله زیاده.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">