استرسهای خوب
پست قبلی رو یک ماه پیش نوشتم... و به همین راحتی یک ماه گذشت! بدون اینکه بتونم چیز مناسبی بنویسم :(
بهم حق بدید. درسام سنگینه و زیاااااد. هرچند اکثر دروسم رو واقعا دوست دارم. اما امتحانات نزدیکه...
کسایی که این وب رو از بهار امسال دنبال کردند میدونند که من چقدر در فصل امتحانات، گیج و درگیرم. نمیتونم بنویسم.
نمیتونم بنویسم...
حتی از این سفر مشهدی که رفتیم و شب یلدایی که اونجا بودیم... بهترین سفرم در طول زندگی مشترک!
حتی از مصاحبه علمیای که اخیرا دادم و ذهنم هنوز هم درگیرش هست...
حتی از ایدهای که به سرم زده تا بعد از تموم شدن لیسانس، کلیدش رو بزنم!
حتی از اینکه چققققدر سالاد شیرازی با خورشت قیمه رو دوست دارم و یقین دارم هیچکس به خوبی من این دوتا رو درست نمیکنه!!! :)))
من میگم: استرس شب امتحان چیز دلچسبیه. میدونی که به زودی تموم میشه و هرچقدر قبلش تلاش کنی، ثمرهش رو میبینی.
استرس شب امتحان خوبه. چون میدونی تموم میشه.
ولی امان از اون استرسهایی که نمیدونی کی تموم میشه... دندونها رو خراب میکنه و معدهها رو درد میاره و سردردها رو زیاد میکنه...
الهی همیشه به استرسهای خوب :)))