از تصور تا واقعیت
روحم بهم میگه من خیلی زود بچهی بعدی رو میخوام...
جسمم مدام بهم آلارم داره میده که دیگه نمیکشم؛ من ضعیف شدم...
روانِ طفلکم میگه چقدر بحث میکنید؟ خسته شدم!
روحم بهم میگه من خیلی زود بچهی بعدی رو میخوام...
جسمم مدام بهم آلارم داره میده که دیگه نمیکشم؛ من ضعیف شدم...
روانِ طفلکم میگه چقدر بحث میکنید؟ خسته شدم!
نمیخواستم دیدگاه تحمیل برانگیز بنویسم
خدا ان شاالله این رنج ها رو تبدیل به احسن کنه...
راستش اگر تبدیل به احسن نشن خیییلی شکست بزرگیه...
در مورد این مشوق های فرزند آوری هم یاد اون حرف های حاج مهدی رسولی افتادم که از قول رهبری میگفتن آقا وقتی این طرح جوانی جمعیت رو دیدن فرمودن کار از این حرفها دیگه گذشته... دیگه باید زنانی به میدان بیان که برای رضای خدا فرزند بیارن و بزرگشون کنن...
امروز به خانمم گفتم:
راستی بابت اون مشوق های دو فرزندی و سه فرزندی، که در قانون اومده بوده ، دولت نهایت هوشمندی رو بکار برده و اون مشوق ها به خانواده هایی تعلق میگیره که فرزندشون آبان یا آذر به بعد بدنیا اومدن
یعنی خدا رو شکر دامن ما به منت این دولت هم آلوده نشده...
و از این دولت هم جز تمسخر یه عده سرزنش کننده و ... چیزی به ما نرسیده...
الحمدلله که اینطور شده...
خدا ان شاالله سختی هاتون رو تبدیل به احسن کنه و به زندگی شما و همسرتون برکت بده
از همون چیزی که نگرانی داشتیم به سرمون اومده...
رئیسی تشکیلات نداشت... آدم های خودش رو نداشت...
و داره توی زمین اصولگراها بازی میکنه...
حالا میفهمم چرا اصولگراها به رئیسی بیش از جلیلی تمایل داشتن...
چون بیشتر بهش امید داشتن...
رئیسی فکر ها و نیت های بزرگی داره اما به اندازه فکرهاش توانمند نیست...
این برداشت فعلی منه...
ما روزی که برای فرزند سوم اقدام کردیم نه خبری از طرح جوانی جمعیت بود و نه اوضاع اقتصادی کشور اوضاع مناسبی بود...
دانسته وارد این کارزار شدیم... بعد از این هم اگر خدا توفیق بده گامهای دیگه ای برمیداریم...
همین الان هم با تمام مشکلات اقتصادی و آوارگی ای که داریم...
آدمی نیستیم که فقط برای خودمون جمع کنیم... بخش قابل توجه درآمدمون رو داریم در مسیر کمک به کسانی که آسیب دیدن هزینه میکنیم...
یکی دیگه باید هوای ما رو داشته باشه...
فقط امیدوارم رئیسی جوری مشی نکنه که بچه های پاک انقلاب ازش دلشکسته بشن...
ان شا الله...
سلام
تبریک میگم بهتون
واقعا آیا خود سازی و زندگی با لذت و هیجان و زنده، چیزی جز تن به این سختی ها دادن هم هست؟
چیزی جز تنظیم کردن خود و زندگی خود با فرمان ولی هست؟
اگر این لذت ها و هیجانها در دل این سختی ها لذته، مابقی لذتها واقعا کاریکاتوری از لذته...