هفته سوم شهریور ۹۷
شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۱ ق.ظ
+ امروز بلاخره بعد از سه چهار ماه، DJ بهمون وقت داده که بریم پیشش! خیر سرمون پارتی هم داشتیم. فاطمه از اینور، سیدرضا از اونور. با اینکه دیر شد ولی بلاخره میریم پیشِ DJ عزیزم! همسرِ عزیزترم نگران هست که نکنه بریم پیش DJ و... DJ میدید ما داریم میمیریم ولی بازم تعلل کرد. حالا بازم من مطمئنم DJ ما رو از این رو به اون رو می کنه. احتمال خیلی زیاد هم میگه که wi-fi رو کلا تعطیل کنیم... دیگه باید سیمِ Lan بخریم...
+ میخواستم همین جا، یعنی فضای مجازی _ که دوستانِ واقعیم هیچ وقت بهش سر نمیزنند _ از چند تا از دوستانِ جیگرطلام تشکر کنم. چون وقتی پیش اونا هستم خیلی خل میشم و خیلی خوش میگذره: نسیمه سادات، سعیده سادات، هما، فاطمه J... (چهار شگفت انگیزِ زندگی من) زهرا و زینبانِ تهران، یسرا و بهاره، فاطمه S، زینب سادات، منیژه، الهام و ریحانه... شدیدا حالم پیش شما خوبه و خوشبختم :)
و یه تشکر زورکی از جاریم: مریم دوستت دارم :))
زن داداش: فعلا تشکری در کار نیست :|
+ طبقِ محاسبات، امسال باید برای ارشد بخونم. چون بلاخره بعد از ۸ سال دست و پا زدن، من در تابستانِ ۱۳۹۸ لیسانسم رو میگیرم ان شاء الله! گوشِ شیطون کر! یعنی حتی اگر از آسمون سنگ بباره و حتی اگر بمیرم هم بلاخره تمومش میکنم!
+ امروز انتخاب واحده و دیگه درس خوندن رو باید شروع کنم و کمتر بیام اینجا! هرچند اصلا خرخون نیستم و حتی درسخون هم نیستم. معدلم 18 هست و اصلا پز دادن نداره وقتی نسیم و سعیده معدلشون نوزده به بالاست :| من همون بهتر بشینم کتاب بخونم... اصلا درسخون بودن تو مرامم نیست :|
+ "خیلیها" به آینده علمی ام امیدوارم کردند. بیشتر از همه هم شوهرم، که به قول نسیم: یه دّونه است... یه دّونه! و همیشه حمایتم میکنه. حتی اگر دانشگاه تهران قبول بشم و نریم تهران هم؛ بازهم حمایتم می کنه :))) "خیلیها" یعنی همین! :|
+ میخواستم همین جا، یعنی فضای مجازی _ که دوستانِ واقعیم هیچ وقت بهش سر نمیزنند _ از چند تا از دوستانِ جیگرطلام تشکر کنم. چون وقتی پیش اونا هستم خیلی خل میشم و خیلی خوش میگذره: نسیمه سادات، سعیده سادات، هما، فاطمه J... (چهار شگفت انگیزِ زندگی من) زهرا و زینبانِ تهران، یسرا و بهاره، فاطمه S، زینب سادات، منیژه، الهام و ریحانه... شدیدا حالم پیش شما خوبه و خوشبختم :)
و یه تشکر زورکی از جاریم: مریم دوستت دارم :))
زن داداش: فعلا تشکری در کار نیست :|
+ طبقِ محاسبات، امسال باید برای ارشد بخونم. چون بلاخره بعد از ۸ سال دست و پا زدن، من در تابستانِ ۱۳۹۸ لیسانسم رو میگیرم ان شاء الله! گوشِ شیطون کر! یعنی حتی اگر از آسمون سنگ بباره و حتی اگر بمیرم هم بلاخره تمومش میکنم!
+ امروز انتخاب واحده و دیگه درس خوندن رو باید شروع کنم و کمتر بیام اینجا! هرچند اصلا خرخون نیستم و حتی درسخون هم نیستم. معدلم 18 هست و اصلا پز دادن نداره وقتی نسیم و سعیده معدلشون نوزده به بالاست :| من همون بهتر بشینم کتاب بخونم... اصلا درسخون بودن تو مرامم نیست :|
+ "خیلیها" به آینده علمی ام امیدوارم کردند. بیشتر از همه هم شوهرم، که به قول نسیم: یه دّونه است... یه دّونه! و همیشه حمایتم میکنه. حتی اگر دانشگاه تهران قبول بشم و نریم تهران هم؛ بازهم حمایتم می کنه :))) "خیلیها" یعنی همین! :|
+ یه اتفاقاتی افتاده... بعد از سفر مامان اینا به مشهد و دیدن خانم N اینا! خیلی دلم می خواد در موردش بنویسم... فکر نکنم بشه... ولی یقینا جزو مهم ترین اتفاقات زندگیم هست...
۹۷/۰۶/۲۴