طلب نیکو در روزِ نیکو
امروز تولدمه و داره از آسمون داره برف میاد. فاطمهزهرا خوشحاله و رفته پایین برفبازی با دوستاش. منم خوشحالم چون دیگه نیازی به برف شادی نداریم. بیشتر کشور برفی شده و من این رو به فال نیک میگیرم.
میگن روز تولد، آرزو کنی، برآورده میشه. البته من نیازی به آرزوی روز تولدم ندارم چون بعد از هر نماز یه دعای مستجاب دارم اما حالا که یکی از دوستان خواب دیده ما بچه سوممون هم به دنیا اومده ... من این رو هم به فال نیک میگیرم و دوست دارم بعد از نماز دعا کنم سال آینده یا سال بعدش، دختر سومم هم به دنیا بیاد... اگر صلاح خداست و اگر بد ویار نمیشم و اگر ورزش کردنم قطع نمیشه. انشاءالله که با تدبیر و نگاه لطف خدا هیچکدوم اتفاق نمیافته.
پارسال همین موقع اصلا نتونستم حتی توی دلم برای خودم جشن بگیرم، از بس که درس داشتم و کار داشتم و استرس رهام نمیکرد. تازه دارم مزه زندگی رو زیر زبونم حس میکنم: شیرینه!
الحمدلله.
۲۴ سالگیِ من قرین شد با چهلسالگی انقلاب، اردوجهادیها، ازدواجِ پسرخالهها، به دنیا اومدنِ دومین هدیه خدا به ما، فارغ التحصیلیم از دوره کارشناسی، عروسیِ برادر، هجرت به تهران، دوره طرح کلی، آشنایی با دوستانِ خوب و جدید، آشتیِ من با ورزش، برکات شهادت حاج قاسم برای امت و آشنایی با کانونفرهنگی راه روشن و نماز جمعه حضرت آقا و کلی چیز دیگه که ثمرهش رشد بوده و هست انشاءالله.
یه ذره اگر بندهتر شده باشم، خوبه...
یه ذره ولایتمدارتر شده باشم، خوبه...
یه ذره زندگیم توحیدیتر شده باشه، خوبه...
یه ذره اگر به شهادت نزدیکتر شده باشم، خوبه...
من همینا رو میخوام خدایا.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.