سلام علی ابراهیم
دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۵۴ ق.ظ
میخواستم از اتفاقات خوب دهه کرامت بنویسم...
اما بعضی داغها ورق را بر میگرداند.
آخ...... جگرمون سوخت.
السلطان، یا اباالحسن، تا این حد قدر خادمت را ندانستیم؟
شام ولادت تو، غرق اضطراب و دست به دعا.
روز ولادت تو، اینقدر هوا بارانی است.
خون! خون! خون!
این خونها به دست هر کس ریخته شد...
خوب نگاه کنید که این خون پایمال نمیشود.
۰۳/۰۲/۳۱
تسلیت میگم