حل شدن مساله جنسیت
حل شدن مساله جنسیت! _اسمی که خودم اختراع کردم برای این ماجرا_ یعنی نگاه کردن به آدم ها از زاویه انسان بودنِ آن ها. نه از این زاویه که زن هستند یا مرد. از این زاویه که انسان هستند! وقتی مخاطبت یک روح، یک تفکر، یک تشخص باشه، دیگه فرقی نداره که اون انسان مرد باشه یا زن.
ولی زمانی که به یک انسان نگاه میکنی و روحش رو نادیده میگیری و به جنسیت اون توجه میکنی _ خوشت میاد یا بدت میاد_ یعنی هنوز مساله جنسیت برات حل نشده.
لازمه حل شدن این مساله هم متاهل بودن یا مجرد بودن نیست ولی قطعا حل شدن این مساله برای متاهل ها راحت تره. برای همین روایت داریم که با ازدواج نیمی از ایمان فرد حفظ می شود. چون ایمان یعنی یومنون بالغیب و کنده شدن از حجاب دنیا و مادیات. پس جسم انسان ها که محل ظهور جنسیت اون هاست بعد از یک ازدواج خوب، از بند یک سری از نیازهاش آزاد میشه و راحت تر میتونه به غیب بپردازه.
و در روح انسان ها، فقط تفاوت میان ظهور یک سری از صفات خداوند هست. در زن ها تجلی صفات جمالی خداوند بیشتر هست و در مرد ها صفات جلالی ولی باز هم تفاوت چشمگیری در رسیدن به کمال نیست.
من گاهی از دست بعضی از متدینین حرص میخورم چون احساس میکنم هنوز بدجوری درگیر مسائل جنسیتی هستند. مثلا من ممکنه پیش شوهرم از یک رفتارِ یک نامحرم تمجید کنم، صد البته ممکنه نقد هم بکنم، صد البته به لحنم و نوع بیانم هم توجه میکنم و صد البته که شوهرم میدونه منظورِ من چیه! اما اگر یکی از همین جانماز آبکش ها ببینند که من پیش شوهرم اینو گفتم، دیوانه ام میکنند با حرف ها و نصیحت هایشان. همین افراد بعضا قربان و صدقه رهبر می روند! خب چرا اینجا به خودشان نمیگویند: خجالت نمی کشی؟ قربان و صدقه یک مرد نامحرم میروی؟ نمیگی شوهرت حسادت میکنه! ... چرا این حرف ها رو نمی زنند؟ چون در این موردِ خاص مساله جنسیت برای آن ها حل شده. نه به خاطر این که رهبر یک پیرمرد است. بلکه چون عاشق یک روح وارسته هستند... حالا اگر در مثل مناقشه میکنید، قربان و صدقه های حزب اللهی ها را به جانِ بعضی از شهدا چه می گویید؟
بگذریم. اساسا بحث خسته کننده می شود وقتی میخواهی خشک مغزها را مجاب کنی...
ولی حل شدن مساله جنسیت به این معنی نیست که جلوی نامحرم با عشوه حرف بزنی و لباس ناجور بپوشی یا نگاهِ بد به نامحرم بیاندازی و با او شوخی کنی. دقیقا با دیدن این آدم ها میتوانید یقین کنید که مساله جنسیت برای آن ها حل نشده. چون همانطور که گفتم، این ها هنوز در بندِ حجابِ جسم اند. این آدم ها روحی نمی بینند؛ هرچه هست جسم است و جسم است و جسم.
برای همین حجابِ و پوشاندن جسم برای زن و مرد و کنترل نگاه، باعث می شود که چشم دل باز شود و روح آزادانه هرچه میخواهد بکند. مثل روزه گرفتن است. نمی خوری و نمی آشامی تا از بندِ حجابِ مادیات و جسم خارج شوی و روح مجالِ تنفس پیدا کند... تا به خدا نزدیک تر شوی...
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.