در آتش
تو چه ارادهای داشتی حاج قاسم!
همهچیز را، برنامهریزی کرده بودی، حتی پس از شهادتت را....
این را از همان زمان فهمیدم که محاسبه کردم چهلم شهادتت میشود ۲۲ بهمن.
برای همین من، حاجت قلبم را به تو سپردم...
امروز، سالگرد شهادتت شدهاست میلاد مادر سلام الله علیها.
من فکر میکنم پیامی برای ما داری:
دوران سروری اسلام فرا رسیده است...
آه! مرگ خونین من!
عزیز من!
زیبای من!
کجایی؟
مشتاق دیدارت هستم...
وقتی بوسه انفجار تو،
تمام وجود مرا در خود محو میکند،
دود میکند و میسوزاند.
چقدر این لحظه را دوست دارم.
آه... چقدر این منظره زیباست.
چقدر این لحظه را دوست دارم.
در راه عشق جان دادن خیلی زیباست...
خدایا! ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم.
برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتادهام.
زخمها برداشتهام، واسطهها فرستادهام.
چقدر این منظره زیباست.
من نه تنها برای خودم، بلکه برای نسلی از خودم، آرزوی این مرگ خونین را دارم...
لحظه لحظه باید اینگونه زیست: در آتش.
انگار مرگ آدما دست خودشونه که میگی برنامه ریخته فلان روز از دنیا بره تا چهلمش بیفته فلان تاریخ!
یه چی نگید که خدا هم متعجب بشه از این خلقت عجیب و غریبش!