تصمیمهای جدیدِ من
محرم امسال رو چقدر دوست دارم. کرونا هم با تمام عیبهاش خیلی با ما بد تا نکرد. یه کاری کرد که جوانهای هیئتی دیگه تو هیئتها کیپ تا کیپ هم، عرق کرده و از خود بیخود شده سینه نزنند. یه ذره بشینند یه گوشه، با یه ذره فاصله از بقیه، توی خلوت به خودشون و عیبهاشون نگاه کنند، گوش کنند، فکر کنند، توبه کنند، تصمیمهای جدید بگیرند...
محرم امسال، یه وبلاگ دیگه هم زدم که توش خودم باشم و خودم و تصمیمهای جدیدم رو اونجا بنویسم. آخه انگار تصمیمهای جدیدم خیلی با عقل مصلحت اندیش جور در نمیاد...
انگار از وقتی کلاس نظم شرکت کردم، ذهنم عادت کرده هرچی رو گوش دادم، پشت بندش یه تصمیم هم بگیرم. پشت بندش یه تجربه هم یادگاری بذارم...
اینجا تجربههام رو مینویسم اما تو اون وبلاگ تصمیمهام رو. بهتر هم هست. آدم وقتی تصمیم میگیره، هزارتا حرف میشنوه:
_ حرفای گنده تر از دهنت نزن.
_ حالا نمیخواد از الان اینطوری بگی.
_ طمع نکن. به همینی که هستی قانع باش.
_ خخخخ از کجا مطمئنی بشه؟ یه جوری میگی انگار حتما اتفاق می افته.
_ یعنی میخوای بزنی روی دست من؟ غلطِ اضافی...!!!
_ لطفا تصمیمهات رو نگو. بذار هرکسی هرجور میخواد راهش رو انتخاب کنه. به افکار بقیه جهت نده.
_ حالا بچسب به زندگیت. تو جوانی، برای تو زوده.
و ...
محرم امسال توی هیئتها جا برای دویدن و تفریح بچهها زیاد شده ولی متاسفانه ترس از کرونا همین یه ذره دلخوشی رو هم از بچهها میگیره. کاش یه ذره برنامه برای این طفلکها میذاشتن یا لااقل میذاشتن تو قسمتهایی که خیلی جا زیاده، بازی کنند. نمیدونم حاج آقا پناهیان این همه میگه: ترس، ترس، ترس، پس چرا نمیگه: ترس از کرونا هم بده؟ شاید منتظره خودمون یه تصمیمهای جدیدی بگیریم.
خیلی خوبه. تصمیما و برنامه های اینده رو به هیچ کسی نباید گفت