صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

استغفار می‌کنم

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۳۷ ب.ظ

استغفار می‌کنم اگر توی این‌ وبلاگ دارم در مورد بچه صحبت می‌کنم، و دلِ کسی لرزیده و دلیلِ ناراحتیش حرفام بوده. چون هنوز ازدواج نکرده و یا هنوز بچه‌دار نشده.😔

دغدغه‌ی این روزهای من همین موضوع شده پس ببخشید اگر مایه آزار شما شده. کاری هم از دستم برنمیاد. گاهی انسان ناتوانیش رو این‌جور جاها حس می‌کنه. 😔


دلم می‌خواد با خودم صادق باشم مثل آینه...

وبلاگ رو هم برای همین نوشتم.

بعدا فکر کردم که چه خوبه که آدم اینجا می‌تونه با دیگران تعامل داشته باشه.

الان فهمیدم که آدم اینجا فقط می‌تونه با خودش صادق باشه.

چون هر چقدر پست‌های اینستاگرام، غالبا غیرصادقانه است، ولی کامنت‌هاش خیلی صادقانه است...

اینجا همه با هم مهربونند ظاهرا! 

یعنی هیچ کس از دست من ناراحت نیست؟

اگر خواستید هم ناشناس بگید. اولین مطلبی که جواب کامنت هاش رو بدم همینه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۱۷
صالحه

نظرات  (۱۶)

کاش همه همچین دیدگاهی داشتن

پاسخ:
:)

همه چی با معذرت خواهی حل نمیشه.خوبه خدا قبله اینکه نعمتی بده اول جنبشو بده .بچه دار شدن برا یه عده شده مایه فخر ک اگه کسی بچه نداشت رو تحقیر کنند.اولا بچه هاتون مبارک خودتون درثانی چقدر اعتماد ب نفس دارید که فکر میکنید بچه هاتون زیباترین بچه ی دنیان ک بادیدن کسی چشم میخورند.خدا هرکیو با یه چیز امتحان میکنه دیگه شمام هم بت بچه ی زیاد امیدوارم از این امتحان موفق بیرون بیاید.

پاسخ:
عزیزم اینکه من عکس بچه هام رو تار کردم بیشتر به خاطر حق و حقوق اونا بود. چون فکر می کنم اونا هم حق دارند به من بعدا بگن که چرا عکسشون رو تو فضای مجازی منتشر کردم. برای همین عکس ها هم آدم دست و دلش می لرزه/
۱۷ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۳ پیـــچـ ـک

سلام

چرا باید دل کسی بلرزه؟

مگه هرچی دیگران دارن ما که مادر شدیم داریم؟

مگه برای لرزوندن دل کسی نوشتی؟

آدما اول خودشون مسئول دل خودشونن. 

در واقع اگر قرار باشه دل کسی بلرزه، دل ماهاست که خونه داری و بریدن از اون همه زرق و برق جامعه رو انتخاب کردیم. دل ماها ست که مادری کردن رو انتخاب کردیم، نه خواب راحت داریم نه خوراک راحت داریم نه تمرکز داریم که بتونیم حتی مطلب کوتاه رو با دقت بخونیم. نه خونه تمیز میتونیم داشته باشیم راحت و نه حتی همیشه لباس تمیز. باید برای قضای حاجت بچه هامون توی هر وضعیتی هستیم بدوئیم در حالی که خودمون حتی قضای حاجت راحتی نداریم.

اونی که دلش با دو تا پست تو در مورد تصمیم به بچه دار شدن یا نشدن اونم برای سومی میلرزه، این چیزا رو میبینه؟! میتونه تحمل کنه هیچ لحظه ای از عمرش، به مدت حداقل هشت نه سال اصلا برای خودش نباشه؟ زمانی که حتی ممکنه شوهرش هم اینو درک نکنه و توقع پیدا کنه و رنجیده بشه؟

 

اونی که زیبایی این مسیر و و این جایگاه رو ببینه اما سختیش رو نبینه، به نظر من سختی جایگاه خودش رو میبینه اما زیباییش رو نه.

 

وقتی میان دخترا در مورد محیط کارشون یا متلکای پسرای همکارشون یا کوه رفتنشون یا مدارج علمیشون حرف میزنن حواسشون هست که من مادر خونه دار هم استعداد و توانایی داشتم و به خاطر زندگی و خانواده اون توانایی ها رو خفه کردم و ممکنه دلم بسوزه؟!

 

سفرای دست جمعیشون با دوستاشون

قرارای دوستانه شون

کارای هنری خوشگلشون

لباسای قشنگشون

کتابای جذاب و آموزنده شون

مادر و پدرشون( شاید به نظر همخونگی با پدر و مادر الکی بیاد. برای منم دیدن پدر و مادرم تا قبل از کرونا خیلی مهم نبود ولی من الان چهار ماهه پدر و مادرم رو ندیدم چون قلب پدرم مشکل داره و ما داریم پرهیز میکنیم. اون دخترا هرچند شاید شاید مراعات نکنن ولی متوجه نیستن هر لحظه که دلشون بخواد میتونن هم خون هایی رو که خیلیییی مهربونن ببینن. بغل و بوس و بو کردن پدر و مادرشون که بمانددد. حتی اگر کرونا هم نبود. ما زنا شوهر دار اینقدر راحت نمیتونیم کنار پدر و مادرمون باشیم.)

 

شاید بگن خودمون انتخاب کردیم ولی اونها هم خودشون انتخاب کردن. خیلی از ماهایی که ازدواج کردیم خواستگارامون صد درصد اونی که میخوایم نیستن. بعضیا با شوهراشون زمین تا آسمون تفاوت و اختلاف دارن. خب شما هم میتونستید یکی از همونا رو انتخاب کنید. 

ما تناسب صد در صد نداشتیم. شما هم تناسب کمی داشتید.

 دیگه اونایی که شوهر دارن و بچه ندارن که هیچ...حتی نیاز جنسیشون هم راحت تر از دخترا و زنایی دیگه رفع میشه. لذتای صنف دخترا رو هم دارن.


منظورم از این حرفا اوناییه که میتونستن و نخواستن و زمان رو از دست دادن. اونا دیگه نمیتونن ادعایی بکنن. و در صد اونایی که واقعا نمیتونستن به نظر من خیلیییی کمه.

 

من نمیفهمم حسرت در مورد مسائل دنیا از کجا میاد؟

شاید من جایی رو ندیده گرفتم و چیزی رو نمیفهمم...نمیدونم.

 

تنها پستت که منو به حسرت وادار کرد همون پستت در مورد خانوم وافی بود که وقتی دقت کردم دیدم چیزایی تو وجودم کمه که اون جایگاه بهم داده نشده.

 

 

 

پاسخ:
پیچک عزیزم سلام.
هیچکی ندونه تو خوب می دونی که بچه داری چقدر سخته. مخصوصا اگر بخواهی همیشه خوش اخلاق باشی و همیشه حق همسر و فرزندان رو درست به جا بیاری و از چیزی که از دستت بر میاد کم نذاری. 
ما انتخاب کردیم که چطور رنج بکشیم و این رنج شیرین برای ما طبعا گواراتر از رنجی هست که انتخاب نکردیم.
منتها ما انسان ها باید یاد بگیریم که اون رنج هایی که خودمون انتخابشون نکردیم رو هم با آغوش باز بپذیریم اونوقت میشه که زندگی طعم دیگه ای میگیره.
ممنون که برام نوشتی.

والا من که باخوشحالی مطالبت رو دنبال میکردم چون خودمم بچه های زیاد میدوستم*.* به هر حال ممکنه زاویه های دید همه یکسان نباشه...خدا ی ما خدای فراوونیه ...ونعمتهاش بی نهایته واین باور فقط با توجه به نعمتهای خودمون به دس نمیاد ...باید به اطراف هم نگاه کنیم که این همه خونه وخونواده ...این همه بچه ...وهزاران مورد دیگه ...اینا همه باید برای ما یادآور این باشه که خدای ما چقدر لطف وفضلش زیاده...وچقدر دست ودل بازه^.^

پاسخ:
سلام زهرا جان. چقدر این جملاتت درسته که خداوند، خدای فراوانی و وسعت و بی نهایتیِ نعمت ها و ثروت هاست.
ای کاش همینطور باشه که تو میگی :*

حسرت که نه بابا میتونیم نخونیم من خودم خیلی از پست هاتون رو فقط خط اولشو خوندم چون فهمیدم من رو به یاد ارزو ها وکمبود های زندگیم میندازه باعث میشه ذهنم درگیر بشه و ناخود اگاه بدون هیچ اراده ای اذیت بشم

اما با نطر خانم پیچک از یک جهت مخالفم چون اومدند سبک زندگی خودشون و شما رو با کسانی مقایسه کردند که سبک زندگی دیگه ای دارند

وهمینطور که شما انتخابتون این بوده اون ها هم انتخاب خاص خودشون رو داشتند

اما واقعا کسی که به سبک زندگی شما علاقه داره و شاید مذهبی هم باشه وایده الش داشتن فرزند زیاد باشه  و درگیر زرق و برق دنیا نباشه اما خداوند مقرر کرده باشه مادر یاپدر نشه اون ممکنه با خوندن مطالبتون حسرت بخوره

که البته باید مدیریت داشته باشه و هر مطلبی رو نخونه مثل خود من که خیلی از وبلاگ هارو فقط اونهایی که بدردم میخوره میخونم

 

پاسخ:
من یه دوستی دارم که تقریبا همزمان با هم ازدواج کردیم. اون رفیق من خیلی دختر مهربان و توانمندی هست. اما هنوز خدا بهشون فرزند نداده.
وقتی میبینمش بهش میگم: فلانی، تو رو، خداوند توی آب نمک خوابونده که یهو یه شش قلو بندازه توی دامنت.
ما نمی دونیم خداوند متعال برامون چی در نظر گرفته اما...
یقینا کله خیر...
شاید یه روزی، یه جایی، یه رزق من حیث لا یحتسبی قرار باشه بهمون برسه که هیچ وقت در رویاهامون هم نمی دیدیم...

و یک مطلب دیگه چون این جا رو اقایون هم میخونند

و معمولا هم مردها بچه دوست اند باعث میشه با خانوم خودشون که به هر دلیلی نمیتونه بچه دار بشه یا بچه زیاد بیاره مقایسه کنند

حالا این پست های مربوط به بچه رو هم کنار بذاریم برخی از پست هاتون فکر میکنم درست نباشه یک مرد بخونه به همون دلیلی که عرض شد

 

هر چیزی که گفتم خواهرانه بود امیدوارم ناراحت نشذه باشید

پاسخ:
می دونید، بچه دار شدن باید با تمایل دو طرف باشه، وگرنه آسیب می زنه.
من فکر می کنم اون کسانی که بچه دوست دارند و طرف مقابلشون دوست نداره، خیلی قشنگ و زیبا و نرم می تونند با محبت و عاطفه و استدلال و گفتگو و پیدا کردن گره های ذهنی طرف مقابلشون، اون رو هم به فرزندآوری علاقمند کنند.

ممنون که برام نوشتی. من ناراحت نمیشم عزیزم.

من از دست شما یا کسی ناراحت نمی‌شم وقتی راجع به بچه می‌نویسید. ولی چون با خوندن پستاتون دلم چیزی رو می‌خواد که ندارم، تصمیم دارم وقتی خودم تو شرایط شما قرار گرفتم و مادر شدم با احتیاط بیشتری بنویسم.

پاسخ:
چه تصمیم قشنگی
ای کاش منم می تونستم یک بار دیگه این وبلاگ رو غربال کنم
۱۷ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۵۳ کاکتوسِ خسته

عزییییزم واقعا فکر نمیکردم ممکنه این موضوع درگیرتون کنه

حقیقتش مطالب شما برای من یکی واقعا مفید بود و حقیقتا دیدگاهم عوض شده!

منکه دلخور نیستم و فکر نمیکنم این اتفاقم برای کسی افتاده باشه..

بالاخره خیلی چیزا توی زندگی خیلی آدما نیست و نمیتونه همیشه چشم هاش رو ببنده.‌.

پاسخ:
چقدر عالی
الحمدلله
من به امید این تغییرات مثبت می نویسم. ولی خب باید توجه کنم که چطور دارم می نویسم. ان شاالله از این به بعد حتما روند نوشته هام رو عوض می کنم.
۱۸ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۳۳ پیـــچـ ـک

برای خانم ناشناس:

من مقایسه نکردم. در واقع گفتم اگررر قرار بر حسرت خوردن باشه، ما هم میتونیم حسرت بخوریم. تازه حسرت خوردن و لرزیدن دل یه مادر و دلسرد شدنش به زندگی که تبعات بیشتری داره. من اگر دلسرد بشم، فقط خودم نیستم. چند نفر دیگه تحت تاثیر دلسردی من قرار میگیرن. پس باید بگم همه دخترای وبلاگنویس محتاط بنویسن؟

حرف اصلی من اینه: هرکس داشته ها و نداشته های خودش رو داره. بهتره به جای کنترل کردن دنیا، دل خودمون رو مدیریت کنیم.

 

اگر قرار باشه شما محتاط بنویسید، همین الانم باید محتاط بنویسید چون شما هم داشته هایی دارید که ما نداریم. هرچند ادبیات شما همین الان که میبینم محتاطانه و نرم هست.

 

یکی از نمونه های محتاط ننوشتن(!) های یکی از دخترا همین چند روز پیش بود. من یه امتحان آخر خرداد دارم که اصلا نرسیدم بخونم. یکی از وبلاگایی که دنبال میکنم هم دختریه که اونم همین امتحان رو داره. نوشته بود برای بار سوم یا چهارم دوره کرده درساشو. همون موقع که خوندم گفتم خوششش به حالش! وقت کرده سه چهار دور درسشو بخونه!

اگر حرف شما درست باشه، و نوشتن باید همیشه محتاطانه باشه، باید میرفتم به اون خانوم تذکر میدادم که چرا در مورد آزمونش و این که اییینننقدددر وقت داشته و تونسته از وقتش اینقدررر خوب استفاده کنه که بتونه چند دور درساشو بخونه، نوشته که دل من بلرزه!؟

 

به نظرتون حرفم خنده داره نه؟ وقتی کسی میاد در مورد تصمیمات و سبک سنگین کردنا و بررسی زندگی یه زن شوهردار و خانوم متاهل هم این حرفا رو میزنه برای من خنده داره!

این مطالبی که اینجا و وبلاگای ما نوشته میشه متظاهرانه نیست که همچین ایرادی بهش وارد باشه. بلکه برای بررسی بوده. فرق هست بین این دوتا.

 

ما هیچ وقت به یه دختر نمیگیم که از خوبیای زندگی مجردی جلوی یه خانوم شوهردار حرف نزن ممکنه دلش بلرزه، ولی برعکسشو نمیدوم چرا دائم میگیم؟!

این حرف مال قدیمه. الان دخترا از زنای شوهردار آزادترن. زنای بی بچه هم از زنای بچه دار آزادترن. 

 

ما هم لذت های خودمون رو داریم اما مسئله اینه که ما توی موقعیت خودمون قرار و سکینه گرفتیم. پذیرفتیم که نداشتن و حرمان یکی از ملزومات زندگی دنیاست. 

 

در مورد کسی هم که واقعا موقعیت نداشته، عرض کردم، اگر نظرم رو دقیق میخوندید، درصدشون کمه و این که میدونم خدا به خاطر الرحم الراحمین بودنش به اون دسته آرامش میده و پذیرش. اونا سعی میکنن خودشون رو با کسی مقایسه نکنن و البته یاد میگیرن خودشون رو مدیریت کنن و نه دنیای اطرافشون رو. مثل شما که چشم خودتون رو مدیریت میکنید و نه دنیای اطرافتون رو.

امیدوارم توضیحاتم رو دقیق بخونید چون واقعا وقتم برای نوشتن کمه و برام مهم بود گفتن این حرفا.

 

پاسخ:
این که توی زندگی همه چیز آزاد نیست. همه چیز حلال و قابل استفاده نیست به نظرم خیلی مبحث مهمی هست.
بعضی از ما آدم ها از دوران کودکی تصور کردیم که محرومیت چیز بدی هست ولی لزوما بد نیست.
مادر ها و پدرها وقتی نمی تونند چیزی برای فرزندشون تهیه کنند عذاب وجدان می گیرند و عذرخواهی می کنند.
من فکر می کنم باید از بچگی یاد می گرفتیم و باید به بچه هامون یاد بدیم که محرومیت چیز بدی نیست...

برای خواهر پیچک:

می‌دونی صالحه اومده سوال پرسیده نظر خواسته

اصلا بحث اینکه ما هم میتونیم حسرت بخوریم نیست 

اینکه کدوم قشر بیشتر باعث حسرت بشه نیست

گفته آیا من با نوشته های ازین دست میتونم حسرت ایجاد کنم؟

میگیم بله هم شمامحتاطانه تر بنویس چون آقایون هم اینجا رو میخونن هم بقیه مدیریت داشته باشند و هر مطلبی که باعث تشویش ذهنشون میشه رو نخونند...

مثل اینستا که همه دارن چش و چال بقیه رو از داشته هاشون پرمیکنند و خیلی از اطرافیان من این اینستا رو اصلا نصب نمی‌کنند 

خب اینها کاملا کارشون صحیح اما آیا نباید اینستا بازان هم رعایت کنند؟؟؟

البته من مخالف مطالب صالحه نیستم و واقعا بعضی هاش به شدت مفید بوده برام اما حداقل باید بعضی پست ها فقط زنونه باشه

به بقیه کاری ندارم اما قشر مذهبی باید احتیاط کنند

کسی که حجاب رو در جامعه رعایت نمیکنه ممکنه باعث حسرت چند مرد بشه 

بله باید اون مرد مدیریت و مراقبت داشته باشه اما آیا اون زن هم نباید رعایت کنه؟

بله خیلی ها رعایت نمی‌کنند و اصلا تذکری دریافت نمی‌کنند ولی اصل چیه؟

من خودم خیلی آدم محتاطی در نوشتن نبودم و وبلاگم که فقط از شرایط گل و بلبل می‌نوشتم باعث شده بود کلی تصور مثبت از من بشه و کلی آقا ندیده من رو آدم ایده آلی میدونستند ...

اینکه شما حسرت خوردین که نتوانستید خوب برای امتحان بخونید یه بحث جداست

چون به قول خودتون توی موقعیت انتخابیتون سکینه گرفتید و میتونید ازش بگذرید و بگید من نداشتن وقت با وجود بچه رو با داشتن کلی وقت بدون بچه ترجیح میدم 

و اون خانوم هم که زندگی مجردی و بدون بچه رو به انتخاب خودش قبول کرده وقتی پست هاییی از خوبی ها و مزایای بچه داشتن بخونه می‌تونه خودش رو قانع کنه

اما همون‌طور که گفتم بیشتر مد نظرم اون هایی هستند که موقعیت انتخاب و اختیار نداشتند و به جبر مجرد موندند یا بچه دارنمیشن 

که تعدادشون واقعا کمم نیست 

وشما ازکجامیدونید همشون یا اکثرشون  کناراومدن بااین قضیه و میتونن مدیریت کنن؟

البته اونا باید یاد بگیرن اما رعایت حال اون ها رو کسی که مذهبی هست نباید بکنه ؟

البته خود صالحه نظر پرسید وگرنه من به خودم اجازه نمیدادم ودرحدی  نیستم

که اینجور حرفا بزنم چون سراسر نقص و سراپا تقصیرم

و قصدم نداشتم وقتی از شما بگیرم شرمنده وممنون

۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۹ پلڪــــ شیشـہ اے

 

نوشتن اینجا و هرجای دیگه ای سخته. چیزی که این چند ساله متوجه شدم اینه.

خیلی وقته میترسم از نعمت هام بنویسم... اثرش رو خیلی زود میبینم ...

نیت و غرض پشت نوشته ها هم البته بی تاثیر نیست و حتی زاویه ی نگارش ...

مثلا نویسنده وبلاگ همسر بهشتی هم مینویسن دغدغه هاشون رو، اما قالب نوشتن شون یه جور خوب و مشارکتیه. اون حسه شاید خیلی خیلی کمتر واسه مخاطب پیش بیاد.

در مورد نوشته های شما نظری ندارم. :*

اما چون سختی ها و نعمت ها رو کنار هم مینویسید این تعدیل کننده است. البته به نظر من.

پاسخ:
ممنونم پلک شیشه ای عزیز
راستش این وبلاگ عین یک دفتر خاطرات بزرگه. ای کاش همه ی تلخ و شیرینش رو میشد با هم خوند و قضاوت کرد. اما خب همه این کار رو نمی کنند و فقط خوشی های من رو می بینند.
با این وجود نوشتن از راحتی ها و شیرینی ها برای من یک تمرین هست. چون دیدن نیمه پر لیوان کاری هست که آدم فقط با تمرین به دستش میاره.
۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۹ پیـــچـ ـک

برای ناشناس عزیز

وقتی ما در جایگاه تظاهر و تبرج باشیم این فرمایش شما کاملا متین. تظاهر نمایش خوبی ها و ابعاد مثبت یه پدیده ست. طوری که باعث بی توجهی به تلخی ها و ناکامی های همون پدیده بشه.

 

اما وقتی ما وارد بررسی و تحلیل جامع و دقیق علمی میشیم هیچ کدوم از حرفای شما جایگاهی نداره. حتی بحث مرد و زن. آقایون هم باید این بحث ها رو بدونن. چون فرزندآوری فقط متوجه خانوم ها نیست. جز سیاست های خانواده ست که محوریتش هم با مرده و هم زن.

توی این جایگاه نباید احساسی برخورد کرد. کسی که احساسی برخورد کنه و هجمه کنه که چرا مراعات نکردید، اهلیت ورود به بحث علمی رو از دست میده.

اهل بیت هم حتی این طور نبودن که در مقام انتشار علم رعایت حدود خاصی داشته باشن. پس این همه احکام زنانه از کجا به ما رسیده؟! اگر حیا میکردن که ما چیزی دستمون نبود.

 

با نگاه شما آقایون حق تزلزل دارن، دخترای مجرد حق تزلزل دارن، خانومای بدون بچه حق تزلزل دارن، فقط مادرای خانه دار باید مراعات کنن؟ چه جور عدالتیه؟!

عرض من اینه که این پست ها با پست های متظاهرانه متفاوته پس نسخه مراعات کردن هم فقط باعث ناکارآمدی پست میشه. کسی که این بررسی ها براش کارآمدی نداره نباید وقتش رو برای این پست ها بذاره. همین.

@پیچک خانم:

فکرمیکنم نتونستم خوب منظورم برسونم:)

با این جمله تون فقط مادرای خانه دار باید مراعات کنند؟چه جور عدالتیه؟

فهمیدم اصلا بیان خوبی نداشتم:)

نظرم با دیدگاه شما مخالف نیست بلکه نزدیکه اما محتاطانه نوشتن منظور کنار گذاشتن بررسی دقیق و علمی نیست

شاید نوع نگارش باعث بشه مطلب عمومیت پیدا کنه که در مورد همه پست های خانوم صالحه این نظر رو ندارم و فقط باید خانوم ها بخونند

وگرنه اقایون هم به عنوان یک ستون در خانواده باید این بحث ها رو بدونند و شرکت کنند

وفقط منظور من پست های مربوط به فرزندآوری نبود پست های دیگه ای هم دارند که کاملا احساسی و زنانه است و  خونده شدنشون توسط مردها به لحاظ اخلاقی درست نیست

اصلا هم بحث احساس نیستا منطق من این رو به من میگه

و با خانم پلک شیشه ای خیلی موافقم در مورد برخی وبلاگ ها مثل همسفر بهشتی و...

که نوع نگارششون با اینکه دغدغه های یک زن هست اما عمومیت داره 

برخی وبلاگ های قدیمی در بلاگفا که بسیار جذابو جالب بودند و به علت مباحث خاص فقط محیطش زنانه بود و چقدر تبادل اطلاعات میشد و از هم یاد میگرفتیم

که حتی‌ همون ها هم فقط از احساسات زنانه گفته نمیشدمشکلات بود درد دل بود کمک گرفتن و دعا بود یعنی جامع بود فقط راجع به بچه و زندگی مشترک نبود چون هیچ زن متاهلی هم با وجود احساس خوشبختی همیشه خوشبخت نیست و خیلی از مخاطب ها مجرد بودند .به نظرم کسی که دغدغه مند هست و پست های مشابه با دغدغه مشابه داره و جامع نیست

باید یا پست هاش فقط برای قشر خاصی باشه یا اگر در فضای عمومی و برای قشر وسیعی از مخاطب پخش میشه نوع نگارش و بحث مناسب باشه


میبینی ترو خدا خود صالحه هم در افق محو شده :)

اصلا انگار نه انگار:)

پاسخ:
چقدر جای اون وبلاگا الان خالیه.


ممنون که بهم یه سری تذکرات رو دادی...


نگووووو :))) ;)

با اجازتون این پست را خواندم. اما با توجه به نظرات موافق و مخالف، علاقمند شدم بعضی پست های قبلی را با وجودی که یک بار خوانده بودم، بازهم بخوانم و با دقت هم خواندم. اما نه در این پست و نه در پست های قبلی هیچ نکته ای که نشان از فخرفروشی و داغ کسی رو تازه کردن و حسرت گذاشتن به دل دیگران داشته باشد، واقعاً ندیدم...

با هر سه کامنت خانم پیچک هم موافقم. به نظرم اقناعی، واقع بینانه و با ادبیات یک مادر فهیم و متعهد و مسئول نوشته است...

پاسخ:
ممنون که خواندید.

سلام من مجدد پیام میدم عذر میخوام من کلا اشتباها اینجا پیام گذاشتم اصلا عضو این وبلاگ نبودم بعده ارسال پیام هرچه سعی کردم نتونستم متن رو پاک کنم.حلال بفرمایید اشتباهی شد .

پاسخ:
سلام. ایرادی نداره گلم

صالحه من از تو بزرگترم و هنوز مجردم :)

گاهی پست هات رو میخونم و برام جالب هست دغدغه های یک دختری که یکی دو سال از من کوچکتره اما همسر و مادر هست.

من مذهبی نیستم بنابراین بعضی وقت ها پست هات رو رو مخم میره :)))

اما واقعا واقعا واقعا هیچ وقت نشده که بخوام حسادت کنم و بگم خوش به حال صالحه

 

درسته توی زندگی یسری مسائل انتخابش دست خودمون نیست و بهمون تحمیل میشه و دردسر از همین جا شروع میشه که همین مسائل زیربنا هست ونقش کلیدی داره در زندگی

اما بازهم کم و بیش میشه راهمون رو خودمون انتخاب کنیم.پس حسرت معنایی نداره.

یسری چیزا هم باید خلا و نداشتنش رو بپذیریم :) روزی صدبار به خودمون بگیم همینه که هست.

کسی که بخواد حسرت بخوره و توی این مود باشه همیشه یک چیزی برای حسرت و مقایسه پیدا میکنه.

خیلی درگیر این چیزا نشو بنظرم

خودت باش توی وبلاگ و بنویس

 

+فقط من اونجایی که عکس گذاشته بودی و مات کرده بودی خوشم نیومد!

خب یا عکس بگذار درست یا اصلا نگذار...چه کاریه اینجوری؟

پاسخ:
ممنونم :) و صد البته میشه بهتر هم به همینی که هستامون نگاه کنیم.
من از اونایی بودم و حتی شاید هنوزم باشم که عاشق درس خوندنم  و از غذا درست کردن و رسیدگی به بچه ها و حتی حرف زدن باهاشون خسته میشم اما یاد گرفتم که لذت ببرم. از شستن بچه ام توی دستشویی لذت ببرم، از ظرف شستن، از مرتب کردن خونه ای که عمر مرتبیش به ساعت نمی کشه، از جارو زدن و ... لذت ببرم و برای خودم به هر ضرب و زوری هست یه وقتی باز کنم که مطالعه کنم، درس بخونم و یاد بگیرم وووو

+آخه بعدا ممکنه به مامانشون ایراد بگیرن چرا بی اجازه عکسمون رو فرستادی فجازی... چی کار کنم. شما بگید!

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">