مسیرِ "شدن"
جمعه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۱۶ ب.ظ
در یکی از وبلاگها، حرفِ از خانم دباغ بود و نبودنِ مادر بالای سرِ بچهها و اولویتِ کارها و مسئولیتهای یک زن.
یک حرفی خیلی ذهنم رو مشغول کرد و اون این بود که کجا ما یک روایت داریم که وظیفهی زن، موندن در خانه و نگهداری از بچههاست! خیلی هم فکر کردم...
نهایتا نگاه کردم به اسوههای خانمِ دباغ: حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرتِ زینب و فاطمه معصومه سلام الله علیهما و آسیه و مریم و حضرتِ خدیجه
اینها زنترین، زنانِ عالم بودهاند... نقطهی اشتراکِ همهی اینها دفاع از ولایت بوده!
برای همین تا وقتی که وظیفهشان اقتضای فرزندآوری و تربیتِ نیرو را برای ولیِ امر داشته، با تمامِ توان در آن عرصه فعالیت کردند. حضرت زهرا ۱۸ سال داشت و ۴ فرزند؛ خانم دباغ ۸ فرزند؛ حضرتِ زینب فقط ۴ پسرِ شهید در کربلا...
اما وقتی که زمانِ دفاع از ولایت شده، از جان که هیچ، از همسر و فرزند بریدند و با تمام وجود در ولایت ذوب شدند.
یکی شهید شد.
یکی اسیر شد.
یکی راهیِ دیارِ غربت شد.
یکی تمام دار و ندارش را داد.
یکی تهمت و افترا شنید.
و باز یکی دیگر شهید شد.
برای همین خداوند آسیه و مریم رو الگوی تمام زنان و مردانِ عالم معرفی میکنه. چون ولایت مداری، جنسیت نمیشناسه.
اما این مسالهی مهم رو نباید با این که آدم بچهش رو چند ساعت یا یکی دو روز تنها بذاره، تا در خودش آمادگیِ پذیرش ولایت رو ایجاد کنه، قاطی کرد. هرچند که مشکلِ ما در همین تشخیص هست. اینکه آیا کارِ ما در جهتِ بسطِ نورِ ولایت و هدایت هست یا نه. که اکثرا نیست :( برای همین هم به خودمون شک داریم.
بگذریم...
+ چند روز پیش داشتم عدلِ الهیِ شهید مطهری رو میخوندم. چقدر دلم خواست که مثلِ امِّ سلیم باشم. انقدر آرامش داشتم باشم که اگر بچهام در اثر بیماری مُرد، هم خودم آروم باشم، هم بتونم به شوهرم تسلی بدم...
۹۷/۰۶/۲۳
چقدر من این مباحث رو دوست دارم و برام مهمن
از روز ولادت حضرت معصومه یه متن نیمه آماده در این زمینه دارم هنوز تکمیلش نکردم.
چون فعلا میخوام بخونم
و فکر کنم...
تا بعد بتونم حرف های خیلی زیادی که دارم زمینه رو بگم