صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

زینب

پنجشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۲۱ ب.ظ

شب‌های قدر، خیلی دعاها کردم...
ولی یک تصمیم مهم گرفتم: روال‌های غلط زندگیم رو به هم بزنم. چون خطا و اشتباه با غفلت خیلی محتمل هست. اما روال‌ها دست خودمه. فقط روال‌های غلط رو به هم می‌زنم. همین.


از بهمن ماه، مصطفی چند بار گفت برو پارچه بخر، بده خیاط که دخترا برای عید لباس هماهنگ داشته باشند.
اما هم خودم خیلی کار داشتم و هم مصطفی نبود و منم دلخور بودم که چرا باید این کارها رو خودم تنهایی جلو ببرم. تا اینکه رسیدیم به هفته اول اسفند که خیاط‌ها معمولا دیگه کار قبول نمی‌کنند. اما وقتی زنگ زدم به سحر که خیاط لباس سفر اربعین بچه‌ها هم بود، قبول کرد. واقعا روی حساب رفاقت و اینکه کار من بچه‌دار راه بیافته قبول کرد و امیدوارم خدا برکت و نور به زندگیش بپاشه و گره از کارش باز کنه.
خلاصه یک روز رفتم هم پارچه خریدم و هم به سحر دادمشون. چند روز بعد هم دخترا رو بردم برای اندازه‌گیری و تعیین مدل لباس‌.
لباس‌ها روز چهارشنبه‌سوری آماده شد. چقدرم ناز شدند. برای هر کدوم یک شومیز سفیدِ گل‌گچی که گل‌های ریزش برگ و ساقه‌های ظریف و کوتاه سبز داشت. یک سارافن چین‌چینی میل‌کبریتی ریز طوسی روشن با طرح عروسکی و برای فاطمه‌زهرا یک مانتوی اضافی از پارچه سارافن‌ها.
یه بار دیگه هم رفتیم خرید عید و یک دست لباس چین‌چینی جدید خونگی برای دخترا خریدیم.
این وسط، زینب ۵ ساله‌‌مون خیلی به لباس‌هاش ذوق داشت. شاید چون همیشه وارث لباس‌های فاطمه‌زهرا بود و ضمنا چون زمستون امسال چون لباس گرون بود، مجبور شدیم فقط برای فاطمه‌زهرا لباس گرم بخریم، توی دلش مونده بود که لباس خیلی دخترونه و جدید داشته باشه‌.
دیشب خونه‌ی عموم افطار دعوت بودیم. دخترا لباس‌هاشون رو پوشیده بودند. فاطمه‌زهرا مانتو پوشید و زینب و لیلا سارافن‌شون رو.
بعد زینب موهاش رو بست و گیره فانتزی جدیدش رو زد به چتری‌هاش. یه چارقد سفیدِ توریِ کردیِ برق‌برقی داره، اونو سرش کرد و بالم لب صورتی به لب‌هاش مالید.
ماه شده بود. ماه!
توی مسیر دنبال آینه بود. به قول خودش: آنیه.
هی خودش رو ورانداز می‌کرد و ذوق می‌کرد.
بهش گفتم گوشت رو بیار...
در گوشش‌ گفتم: زینب جان تو که اینقدر خوشگلی؛ اخلاقت رو هم خوشگل کن که به ظاهرت بیاد :)
و خوشبختانه توصیه‌ام به دلش نشست :)


فرزند وسط بودن سخته. زینب خیلی چالش‌ها توی همین پنج سال عمرش تا الان داشته. آروم‌ترین و ماه‌ترین بچه‌ی من از لحظه‌ای تولد بود اما خیلی اتفاقات باعث شد که این بچه روحیاتش عوض بشه.
البته من بارداری راحتی هم سر زینب نداشتم. اردو جهادی، زلزله و سیل و خراب شدن دیوار خونه‌ گِلی روستایی‌مون و بنایی و فشار آخرین ترم سطح دو و بعدش هم همزمانی اسباب‌کشی و عروسی برادرم.
با این حال، بازم بعد از به دنیا اومدن؛ خیلی آروم و دوست‌داشتنی بود. اما بعد کرونا اومد و مدتی بعد هم بارداری من سرِ لیلا که بدنم ضعیف‌تر شد. توی اون سال‌ها فاطمه‌زهرا خیلی زیاد به خونه همسایه پایینی‌مون می‌رفت. اونا دوتا دختر داشتند و به شدت بچه‌دوست بودند. زینب هم خیلی کوچیک بود و دوست داشت پیش خواهرش باشه و دنبالش راه می‌افتاد. اما نمی‌دونستم از بابای بچه‌های همسایه می‌ترسه. همسایه‌مون یه زنِ فوق‌العاده مومن و بااخلاق و معلم تربیتی بود. جوری بود که روش تربیتیش رو بعضا از خودم بیشتر قبول داشتم اما آقای همسایه از یه سری اختلالات و مشکلات روانی رنج می‌برد و گاهی دخترای خودش هم ازش می‌ترسیدند. فاطمه‌‌زهرا ازش نمی‌ترسید، اما زینب چرا.
وقتی زینب رو از پوشک گرفتم فهمیدم چقدر تعامل باهاش سخته و بعد سعی کردم بیشتر مراقبت کنم ازش. اما سخت بود چون فاطمه‌زهرا همیشه فکر می‌کرد من زینب رو بیشتر دوست دارم.
تا اینکه این سال تحصیلی زینب رفت پیش‌دبستانی و حسرت رفتن به مدرسه یعنی همون‌جایی که خواهرش می‌رفت و اون نمی‌تونست بره، از دلش برداشته شد.
زینب بلاخره از زیر سایه خواهرش بیرون اومد و در تعامل، حرف‌زدن، نقاشی، خلاقیت و کاردستی، حفظیات و اعتماد به نفس خیلی پیشرفت کرد.
اما شاید پیشرفت اصلی زینب اینا نبود. می‌دونید؟ وقتی از زینب می‌پرسیدند مامان رو بیشتر دوست داری یا بابا، با قطعیت می‌گفت بابا و دلایلش رو می‌گفت: بابا برامون هرچیزی می‌خواهیم می‌خریم، گوشی‌ش رو میده بازی کنیم و ...
زینب اصلا کارهای من رو نمی‌دید. نقش مادرش رو فهم نمی‌کرد. انگار جنسیت خودش رو خوب درک نمی‌کرد که بخواد رفتارهای من رو تقلید کنه. ارتباط عاطفی رو هم پس می‌زد. بوس نمی‌کرد. دوست نداشت بوسش کنیم. دل نمی‌داد به بغل و آغوش...
اما چند ماه اخیر خیلی پیشرفت کرده و ابرازهاش بیشتر شده. مثلا عینک من رو میزنه تا چهره‌اش شبیه من بشه. به لباس چین‌چینی‌هاش ذوق زیادی می‌کنه، موهاش رو مدل میده و مرتب گیره می‌زنه. شب‌ها موقع خواب دوست داره دستم رو بغل بگیره....
خدا رو شکر...

موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۰۴/۰۱/۰۸
نـــرگــــس

نظرات  (۶)

ممنون که اینا رو برامون می نویسی ... حس میکنم دستمو میگیری می‌بری توی ظرافتای مادرانه 

 

خدا حفظ کنه دخترا رو ، زیر سایه پدر و مادرشون بزرگ بشن ان شاء الله:)❤️ 

 

 

پاسخ:
چقدر لطف داری :* پس سعی می کنم از این مطلب ها بیشتر بنویسم.

ممنونم از دعاهای قشنگت. همینطور گل دختر ناز خودت عزیزم، زیر سایه خانواده و اهل بیت و قرآن قد بکشه و عاقبت به خیر.
۰۹ فروردين ۰۴ ، ۰۳:۴۱ پلڪــــ شیشـہ اے

سلام خواهر. خداقوت

چه قدر قشنگ. قلبم اکلیلی شد. 

خدا حفظشون کنه

دمت گرم بابت همه تلاش های آگاهانه ات. 

پاسخ:
سلام زهرا جان. ممنونم عزیزم. 
دم شما هم گرم که هستی و می خونی. که البته اگر برامون بنویسی، بهتر تر تر هم هست :)

چه اسم قشنگی داره... زینب...

کلا بچه هاتون اسم های قشنگی دارن...

اسم لیلا هم خیلی خوبه...

وقتی این اسم رو در قامت یه کودک 3 چهار ساله متصور میشم، کلی حالم خوب میشه...

 

مطلب خیلی خوبی بود

مخصوصا چند خط آخرش

پاسخ:
ممنونم آقای ن. .ا
لیلای ما خیلی لطیف و مهربونه. مثل اسمش. جالبه که خیلی از خانومهایی که اسمشون لیلاست، وقتی می فهمن که اسم این گوگولی لیلاست، انقدر ذوق می کنند. حتی شده که کسی که اسمش لیلا بوده و اسمش رو دوست نداشته و وقتی ازم پرسیده چرا اسم دخترم رو لیلا گذاشتم و من براش توضیح دادم، نگاهش به اسمش لطیف تر شده.

لطف دارید. مطلب حال خوب کن قطعا ترجیحم هست تا مطالب حال بد کن :)

چرا اسمش رو گذاشتی لیلا؟:)

پاسخ:
لیلا، یه اسمی هست با ریشه ای که از لیله به معنای شب اومده. یه معنای لطیف از مستور بودن درون خودش داره. زنِ مستور...
لیلا از دل اسطوره های ایرانی میاد. از دل هزار و یک شب، لیلی و مجنون... 
اصلا معشوق، لیلا است. لیلا، میتونه مجاز و استعاره از معشوق و محبوب در اشعار استفاده بشه و شده.

این اسم، انقدر اصیل و با مسمی است که در زبانهای دیگه هم با اندکی تغییر وجود داره. مثل اسم ساره یا سارا که همسر حضرت ابراهیم هست و این ریشه کهن و عبرانی اش باعث شده در زبان های مختلف وجود داشته باشه. مثل sarah. لیلا هم احتمالا معرّب لیلی هست ولی مطمئن نیستم اولین بار در عربی به کار برده شده یا فارسی. بعید هم نیست لیلی در فارسی از لیلای عربی گرفته شده باشه. لیلی رو در زبان های دیگه هم داریم: lily. که شباهت زیادی به لِیلی داره در فارسی.

من با اینکه لیلی رو هم خیلی دوست داشتم، اما انتخابم لیلا بود، چون لیلا یک گره و اتصال زیبا به ماجرای کربلا و همسر امام حسین و مادر حضرت علی اکبر علیهما سلام داره. 
یعنی لیلا، اسمی نیست که در ایران قبل از اسلام متوقف بشه. لیلا گره خورده با اسلامِ شیعی. لیلا، ایرانِ گره خورده به اسلام شیعی هست. 

یک اسمی هست، بسیار لطیف که به خاطر ظرفیت زیادی که در خلق عشق و عرفان و معنویت داره، جدیدا خیلی مورد مصادره قرار گرفته و معمولا وقتی ازش استفاده شده که خواستن، شخصیت لیلا رو استعاره ای از ایران قرار بدن. فقط حجم فیلم هایی که اسم شخصیت اولشون لیلا بوده رو ببین. ما فیلم های زیادی داریم با اسم زن. مثلا سریال نرگس، سریال جیران، نجلا، وفا، ریحانه، ستایش، پروانه، مدینه، کیمیا، پریا، مرضیه، یلدا، رعنا... (اسم ها رو از اینترنت نگاه کردم!)
اما این اسم ها دلالت بر یک تعمیم نداره و گذاشتند چون اون اسم، سریال رو منحصر به فرد می کرده.
اما وقتی خواستند اسم سریال با اسم لیلا بذارند، نمی تونستند اسم سریال رو بذارند: لیلا. بلکه گذاشتند: تنهایی لیلا. 
چون لیلا، انگار نام همه ی دختران ایران هست و نیاز بوده که این نام تعمیم دهنده رو یکجوری خاص کنند. تخصیص بدن.

برای همین وقتی سعید روستایی میخواد یک فیلم بسازه در فضای زن زندگی آزادی و «زن ایرانی» رو به تصویر بکشه، اسم شخصیت زن رو میذاره لیلا.

من در اعتراض به این مصادره کردن اسم لیلا توسط جریانات معلوم الحال، اسم دختر دردانه ام رو گذاشتم لیلا. 
لیلایی که بعد از فاطمه زهرا  و زینب میاد و امتداد اون جریان دینی و معنوی محسوب میشه، مضاف بر اینکه عنصر عشق، عنصر محبت و لطافت در اون پررنگ هست.

عزیزم ... الهی که نور چشمت و روشنی دلت باشه :) چقدر قشنگ باهاش ارتباط گرفتی 

۲۶ فروردين ۰۴ ، ۲۱:۵۳ پلڪــــ شیشـہ اے

😍💖چه قدر زیبا

. اسم دخترجان و شرح و تفصیلش رو میگم

باریک الله

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">