جریانِ گرم و نرم زندگی
ما امسال ۲۲ بهمن متفاوتی داشتیم. صبح، زود بلند شدم و کاچی درست کردم. بعدشم همه رو مجبور کردم زود آماده بشن تا بریم راهپیمایی. ساعت ۱۰ و ۱۰ دقیقه کنار تالار وحدت پارک کردیم و ساعت ۱۲ برگشتیم. هوا واقعا سرد بود و این رکورد خوبی برای ما با سه تا بچه بود. هرچند خودم خیلی دوست داشتم بیشتر بمونم ولی همسر گفت که گردنش درد میکنه و دلم نیومد که تنهاشون بذارم و اونا برن. ضمن اینکه از مغازه بازیفروشی کنار پل کالج، چند تا بازی فکری و حرکتی خریده بودیم و وسایل سنگین بود. برگشتیم خونه. همسر رفت جلسه و ما بازی کردیم و بازی کردیم و بازی.
حسِ دلیِ من در مورد ایام الله اینه که زیستِ مردم ایران، با فلسفه، عرفان و اشراق درهمآمیخته است...
چون این مردم، عاشق حقیقت هستند.
من تعجب نمیکنم از انقلاب و از حماسه.
اینها ذاتی زندگی مردم این خطه هستند.
پیشنهاد جدی میکنم اگر بچه بالای ۸ سال دارید، بازی جالیز رو بخرید و بازی کنید.
از خودم تعریف کنم: از وقتی این بازی رو خریدیم، فقط من برنده میشم! حالا نمیدونم چرا! زینب ۵ سالهمون هم بازی میکنه. لیلای سه ساله هم نقش نخودی رو داره.
این جالیز حسابی خلاقیت ما رو تقویت کرد و من زدم تو کارِ آموزش قند رنگی به دخترام! و باعث شد کلی قند رنگیِ بامزه درست کنیم و به زودی میفروشیمشون.
دهه فجر امسال دوست داشتم دو تا فیلمِ بچهی مردم و موسی کلیم الله رو ببینم اما نشد که نشد. هم سرِ همسر خیلی شلوغ بود و هم خودم، ساعتهای اکران مردمی اینها؛ انقدر جنازه و خسته بودم که ترجیحم خواب بود تا سینما. و حیف شد.
پیشمرگ رو هم بعد از داده شدن سیمرغها مشتاق شدم ببینم هرچند در وهله اول، از اسمش خوشم نیومده بود.
خبرهای خوب این روزها برای من چیزهای سادهای هستند:
همسر میره فیزیوتراپی برای گردنش و امیدوارم زود خوب بشه.
خودم دارم به یک روالِ آرام و مطمئن در کارهای شخصیم میرسم و این دلچسب هست.
در حال حاضر برای من، ترکیب قرآن کریم، دیوان حافظ و کتابِ جان میلبنک، یه ترکیب قوی و برنده است :)
مشتاقانه منتظر ماه رمضانم و دیشب خواب دیدم میخواهیم چند میلیون پول بدیم فانوسِ بزرگی برای ماه مبارک بخریم!
و اینکه نیمه شعبان رو گذروندیم، برام ترسناکه.
فردا هم تولدم به تاریخ قمری هست. و منتظر هدیه از سمتِ مهربونترین پدر هستم.
سلام و نور
تو خانواده ما هم یه مدته بازیهای فکری جای بازی کردن با موبایل رو گرفته و هر خانوادهای چندتا بازی داره و وقتی دور هم جمع میشیم، هرکسی یکی دوتا بازی فکری رو با خودش میاره مهمونی و کوچیک و بزرگ جمع میشن، بازی میکنن
اینکه موبایل رو در حاشیه برده و باعث میشه حتی بزرگترها هم همبازی بچهها بشن، اتفاق خیلی مثبتیه
جالیز بین ما هم خیلی محبوبه:)
و سری بازیهای «آزول»، اونها هم یه مدل بامزه دارن و ابزار بازیش جذابه