رفتم فیلم این اقا رو دیدم..
اصلا خوشم نیومد..حرص خوردم...
بعدتعجب میکنم از میل زیاد این حاج اقا به صیغه کردن دختزان دیگه !!!!!
طبق فرمایش همسر سوم..
حالا که میگین چهارمی هم اومده .
این همه جهاد ....
اونوقت این اقا گیرداده به حهاد تعدد زوجات ..که چی!!!!!
یعنی چیییی .... اصلا نباید ادم با این جور شخصیتا مواجه بشه ...چرا با همسرتون به بحث میپردازید ..... واقعا میخواید پیشنهادشو بدید و براشون زن بگیرید ...
سلام خواهرجان
تعدد زوجات من و یاد خاطرات ناخوشی میاندازه.
این که مدت هاست خاله ها و دایی مو ندیدم و وقتی درخواست دنبال کردن صفحه اینستاشون رو به عنوان یه ناشناس دادم، جواب مثبت که دادن با هر پست خاله م نشستم به زار زدن.
کاری به این ندارم که چون و چرای ازدواج های این مدلی چه جوریه و نیتش چیه، ولی بعدا ضربه ش رو بچه ها میخورن.
سلام.
واقعا چرا ما زنا در مورد این مسائل اینقدر فکر میکنیم؟
اون خانومی که میخوای به شوهرت پیشنهاد بدی، نیاز به ازدواج داره؟ و اگه ازدواج کنه تمایل به چند همسری داره؟ و اگه داره توان همچین زندگی ای رو داره؟ میدونی من به این نتیجه رسیدم که این مدل زندگی ایمان خیلی قوی ای میخواد.
سؤال من اینه که افرادی که به این موضوع فکر و حتی عمل میکنند، به پسرهایی که زن ندارن و نیاز دارن زن داشته باشن هم فکر میکنن؟ اینکه یه دخترو حمایت مالی و غیره! میکنن قابل تقدیره، ولی چرا خودشون؟ چرا این امکانو به یه آقای دیگه که اتفاقا اونم نیاز به همسر داره نمیدن و کمکش نمیکنن زن بگیره؟ الان شما اون دختر خانومو نمیتونی به یه آقای مجرد معرفی کنی؟
:)
عاقا اگه بحث تامین مالی و حمایت عاطفی و جنسی و فلان از یه خانومه، که اگر آقایون خیلی همت دارن، شرایط رو برای ازدواج این همه جوون مجرد فراهم کنن! هر وقت مجردا تموم شدن و بازم مشکل واقعا حاد داشتیم، میتونیم به گزینههایی مثل چندهمسری فکر کنیم. اونم برای اهلش.
تو این شرایط، این فقط زندگی رو به کام همسر اول تلخ میکنه و وضع ازدواج رو از اینی که هست هم بدتر میکنه.
صالحه جان، عذاب وجدان نداشته باش. این موضوع اصلا اصلا اصلا اولویت جامعه و اولویت زندگیای مثل زندگی شما نیست که هیچ، دفع فاسد به افسده!
بحثمون چند وقته در رابطه با روانشناسی زندگی اصیله ...
این کار لطمه ی بزرگی به زن میزنه ! حتی اگر کسی مثل اینک بیاد بگه نه خوبه و من راضیم و ال شده و خوبه و ... ، داره رسما دروغ میگه ! دروغ هم نمیگه ها ! وا پس رانی کرده این مساله رو تو ناخودآگاهش و به خودش و طبعا بقیه دروع میگه ...
اگر بری باهاش دم خور شی میفهمی چقدر این آدم مریضه از نظر روحی :)
من اینک رو از همون اول ک شوهرش میخواست زن بگیره میخوندم...
+هیچ وقت این کار رو نکن !
یه سری اصول وجودی هست ک شما اگر زیر پا بذاری حالت خوش نخواهد بود و از نظر روحی مریض میشی
اینم یکیشه
چاره ای نداره اینک
ی زن ک کاری نمیتونه بکنه جز پذیرش این موضوع !
یه مرد هوس ران که با اسم نجات دادن ی زن دیگه از تنهایی ب هوس خودش میرسه و یک زن بیچاره که نه میتونه بذاره بره که هیچی نداره که بخواد زندگیش رو بسازه تو این سن با این بچه های بزرگ ، و چاره ای جز موندن و پذیرش نداره ...
به نظر من وظیفه تو کنترل کردن روابط شوهرت با زنای دیگه نیست. چه اونو از چند همسری حذر بدی و چه بخوایبراش زن دوم بگیری. حتی اگه اون زن نیاز داشته باشه. وظیفه تو اینه که اگر این اتفاق برات افتاد با شوهرت طوری برخورد کنی انگار اون هیچ اشتباهی نکرده و کاری بوده که میتونسته و حتما برای این کار دلیل منطقی داشته. یعنی اعتماد کنی به خواسته شوهرت.
نظر من اینه و روش فکر کن.
برای این که ذهنم رو نظرات متفاوت نبسته باشم رفتم وبلاگ خانم اینک رو دیدم. حدود ۲۵ صفحه از وبلاگشون رو خوندم و یه سری جاها که نظرات باز بود، نظرات و جوابها رو هم.
خیلی هم بدون پیشداوری، پیشفرض و با آرامش این کار رو کردم. سعی کردم خودم رو جای خودش، همسرش، همسر دوم شوهرش، دخترش و کلا شخصیتهای اصلی ماجرا بذارم و از دریچهٔ دید اونها ببینم و خب...
فقط میتونم لعنت کنم همهٔ اون احمقهایی رو که تلاش میکنن بدون لحاظ کردن اقتضائات فرهنگی ما، این ایده رو تو مغز آقایون رسوب بدن که با ازدواج مجدد، به یه دختر سر و سامون میدن. من از همسر خانم اینک بدم نیومد تو این پروسه، مخصوصا وقتی اون همه تلاشش رو برای برقراری عدالت و تعادل دیدم و نیت خوبش رو، ولی به نظرم اومد خیلی سطحی با ماجرا برخورد کرده. من حتی اگر کارش رو فداکاری هم بدونم، به نظرم یه فداکاری ابلهانه میاد. و نهایتا دلم برای این بلاهت میسوزه. اگرم کارش رو از رو شهوت بدونم که کلا هیچی.
به هرحال علیرغم همهٔ چیزایی که نوشته بود، من واقعا احساس نکردم خوشبخت باشه و حال خوبی داشته باشه.
و صادقانه بگم، از این که یه زن جوون مثل شما بخواد به این فکر کنه که یه زن دوم پیشنهاد بده به همسرش، فوقالعاده جا خوردم...
حتی اگر به قول خودتون آخرین راه باشه...
نمیدونم این حرفا ساخته و پرداخته کدوم ذهن بیماریه؟...
منم همسر یه طلبه هستم وقتی باهاش در مورد این مسائل صحبت کردم خیلی ناراحت شد و گفت این به ظاهر طلبهها دارن آبروی بقیه طلبه ها و دیندارها رو با ندونم کاری هاشون میبرن، وقتی حضرت آقا رسما اعلام کردن که مسئله چند همسری نباید تبلیغ بشه و حتی جایی فرمودن که آقایون نباید با حرفزن دوم گرفتن حتی به شوخیذهن همسراشون رو مشوش کنن این حرفا چه معنی می ده؟ یاد دیالوگ مختارنامه میفتم که (نقل به مضمون) اسلام کم از شما جماعت آیه خوان سر به سجود ضربه نخورده، همیشه اولویت ها رو اشتباه میگیرین و همیشه یا جلوتر از امامید یا عقب می مونید...
قضیه چند همسری بیشتر یه مسئله فرهنگیه، فرهنگ اقوام مختلف هم با هم متفاوته. اگه تو فرهنگ گروهی چند همسری بد نیست شاید تو فرهنگ قوم دیگه ای حتی فکر کردن بهش باعث از هم پاشیدن زندگی بشه...
سلام صالحه جان
اولا ممنونم ازت که به من لطف داری.
نمی دونم تشویق ت کنم تا ازت بخوام منصرف بشی.
واقعا تعدد زوجات رو نمیشه به هرکسی پیشنهاد داد.
اینکه زیاد از اطراف مون می شنویم که فلانی ضربه خورده، بچه هاش اسیب دیدن، فقط و فقط بخاطر نابلد بودن اون زن و شوهرایی هست که به هر دلیلی پارد زندگی تعددی شده اند.
من هیچ وقت شروع کننده نبودم. منم مثل شما جذب وبلاگ های زن دومی ها شده بودم و اونا رو دنبال می کردم.. هی با خودم می گفتم اینا چرا اینجوری رفتار می کنن؟ چرا همشون خودشون رو ناجی زندگی اولی می بینن؟
و خیلی مشتاق بودم که صدای زن اولی ها رو بشنوم. ولی خیلی کمیاب بودند.
و وقتی همسرم به من گفت مصمم هستم ازدواج مجدد بکنم، به شدت به هم ریختم.
مدت های زیادی حالم بد بود. چون فکر می کردم تاریخ انقضایم سر رسیده. فکر می کردم لابد از چشم همسرم افتاده ام...
و همسرم بنده ی خدا خیلی خیلی تلاش کرد تا حالم بهتر بشه و بهم ثابت کنه که ازدواج مجدد صرفا بخاطر زن دومی هاست. به نفع اونهاست.
به مرور به من ثابت شد که اگه سراغ کیس خوب بریم، می تونه انتخاب خوبی باشه و نتیجه ی خوبی هم داشته باشه.
و من الان خیلی راضی ام. خداروشکر همسر خوبی دارم
خداروشکر همیار خوبی دارم
خداروشکر که زندگی ارومی در کنار همسر و بچه هام و همیارم دارم
وقتی از دریچه ی چشم زن دومی ها به موضوع تعدد نگاه کنید، همه چیز بهتر به نظر میاد.
کافیه پای درد دل این دختران تنها یا مطلقه و بیوه بشینیم.
برات ارزوی دلی مصمم و قدمی استوار دارم صالحه جان
چه صبر و همتی دارید شماها بخدا :/
واقعا فکر میکنی اینک مبلغ چند همسری نیست؟واقعا همچین فکری میکنی؟فکر میکردم باهوش تر از این حرفا باشی.
سلام
برای چنین اقدامی واقعا خانواده اول باید وضعیت پایدار و خوبی به جهت روابط و ارتباطات بین اعضای خانواده رسیده باشه.
اگر این طور نباشه چنین اقدامی واقعا خطرناکه و حقیقتا قابل توصیه به خیلی ها نیست.
شما از آمار دختران مجرد مطلع هستید؟
سلام
پاسخ درست به اون چرایی که آخر مطلبتون گفتید خیلی مهمه...
خیلی بیشتر از خیلی...
+مدیریت و راهنمایی با کنترل فرق داره. اگر بخوایم کنترل کنیم، ماییم که شکست میخوریم.
من الان دارم به پیشنهاد تو وبلاگ اینک رو میخونم.
دقت کرده باشی در عمل به این رسیده که نمیشه کنترل کرد و باعث شکست توی رابطه و کم شدن حرمت زن و از بین رفتن امنیت بچه ها میشه. بلکه با وجود این که بحران شدیدیه، باید مدیریت کرد. کنترل نه ولی مدیریت و راهنمایی بله.
فشار و سختی هم داره.
+راستش رو بگم برای هیچ زن و مردی همچین رابطه ای رو نمیخوام. آرزو میکنم همه زن ها و مردها فقط با یک جفت عمرشون رو بگذرونن ولی فکر میکنم اگر روزی خدا اینو برای من بخواد، ازش کمک بخوام که بتونم حق شوهرم رو ادا کنم. هرچند به هیچ عنوان مشتاق همچین چیزی برای خودم، شوهرم یا زن دومی که وارد خانواده ممکنه بشه نیستم. ولی تمام تلاشم رو میکنم که پیش خدا سر افکنده نباشم. ان شاءالله خدا همه زن ها و مرد ها رو از انحراف دور نگه داره و حفظ کنه!
+ برای اینک خوشحالم که تونست از همچین امتحان بلند و سختی پیروز بیرون بیاد. ازش مبخوام روز قیامت منو شفاعت کنه!
+ به شوهر اینک و مردای امثال ایشون اخلاقا حق نمیدم. ولی حرمت کسی که نخواسته حرام انجام بده باید محفوظ باشه. چه در اجتماع و چه در خانواده. حقوقش سر جاش باید باشه. نباید طرد بشه. ما میایم در مورد این صحبت میکنیم که اگر یه بزه کار توی جامعه بود و مجازات شد نباید طردش کنیم و باید توی جامعه پذیرفته بشه؛ چه طور به مردا یا زنایی که وارد همچین روابطی شدن توهین میکنیم یا تحقیرشون میکنیم یا طردشون میکنیم؟ چرا باید بچه های همچین خانواده هایی امنیت نداشته باشن برای ازدواج یا ورود به جامعه؟
اونا بزه کار نیستن! اونا گناه نکردن. اونا فقط یه شکل متفاوت از خانواده رو دارن که معمول نیست. ولی بد نیست. خیلی جاها لازم و حتی پسندیده ست. ما که توی شرایط اونها نبودیم.
من کل نظرم رو دادم. دیگه حرف اضافه ای ندارم.
روانشناسی و فلسفه از هم جدا نیستن :)
بحثشم که ساعت ها و روزها بحث میبره !
همه ی ما در این جامعه بیماریم
هرکسی به نوعی
تو یه مدل بیماری از نظر روحی
من هم مدل دیگه
بقیه هم همینطور...
چون از اصل وجودی خودمون دور شدیم و جامعه ی اصیلی نداریم :)
اما بیماری با بیماری فرق میکنه ...
یکی تب میکنه ...
اون یکی به تشنج میرسه ...
یکی از اقوام ما همین سوالو از همسرش پرسیده بود که ممکنه تو یه روز اینکارو بکنی؟ اونم گفته بود ببین، به نظر من آدم اگه بتونه همین یه زنو هم نگیره خیلی خوبه :)) ولی مجبوره میدونی :)) همسر ایشون از اون آدمای خیلی عشق کاره.
به نظر منم اولویت نیست. ضمن اینکه شرایط آسونی هم نداره. یه موضوع تکجانبه هم نیست که مردها واسه خودشون تصمیم بگیرن و عمل کنن. تا دل یه خانوم واقعا با اینکار نباشه زندگی زهر میشه. اصلا هم نمیشه سعی کنیم و زور بزنیم که خودمونو راضی کنیم و تن بدیم به اینکار. بحث آرامش خانوادهست و ابدا زورکی نمیشه. بشه هم بعدا سر باز میکنه. و اون زندگی تعددی که کلی براش دلیل شرعی و دینی میارن هم اگه بخواد آرامشی توش نباشه به هیــچ دردی نمیخوره و حتی برای همون دین هم مفید نخواهد بود.