دو اصطلاحِ سنگینِ وورییردی
یه مدت زیادی بود که حالم، حالِ یک ضربالمثلِ بروجردی بود که فقط توی ذهنم تداعی میشد ولی یادم نمیاومد چی بود دقیقا.
امشب خونه داییم؛ مادرِ زنداییم با اشاره به یکی از دخترام گفتند: خیلی آرومه و خانووووم ماشاالله! زنداییم گفت: نههه! :) شیرِ خونه و روبا دَر*.
من خیلی ضربالمثلخون بودم در نوجوانی ولی چون اون تداعیِ مبهم با هیچ ضربالمثلی تطابق پیدا نمیکرد؛ یهو شصتم خبردار شد که این ضربالمثل باید بروجردی باشه.
گفتم این چی بود میگن سرشو چیز می... پاششو ...؟؟؟
سوال رو حال کردید؟ :)
ولی من جوابم رو گرفتم:
سرشو سگ میخوره، پاچهشو گربه میبره.
حالا با لهجه بروجردی میشه: سَرِشِه سگ مُخُرَه؛ پاچهشِه گربَه مُورَه. *
حکمت میباره از این بیان.
و این دقیقا حالِ این روزهای منه :)
*: اولش به جای دَر، غلط نوشتم بیرون. بیرون در لُری میشه دَر. حالا چرا؟ چون دوباره که از مامانم پرسیدم، ایشون انقدر زبان مادریشون استحاله شده که به جای دَر، گفت روباهِ بیرون :)
* آخ که وقتی با لهجهی بروجردی این ضربالمثل رو برای خودم میخونم، برام حکمِ عطرِ لیمو شیرین رو داره.
میدونید؛ من بچه بودم؛ سه سال با خانواده بوسنی بودیم. یه نفر که آلمان هست، نوشته بود آلمانیها نمیدونند لیموشیرین چیه. حدس میزنم بوسنیاییها هم نمیدونستن. چون عطرِ لیمو شیرین زیرِ بینیِ من، هنوز هم عطرِ کودکیهام در ایرانه... خیلی خاص و دلچسب. برمیگردم به کودکیهام در خونه خالهام و کنار دخترخاله (آبجی رضایی نازم) و بیدغدغه میشم و شروع میکنیم به خاله بازی.
حالا وقتی با لهجه بروجردی این ضربالمثل رو میخونم، پرت میشم وسطِ باغِ داهاتِ ماماناینا، دهگاه... در سراشیبیِ باغِ لیزه. همونجا که ورودی باغش، خیلی لیزه.
وای من نشستم چند بار با اون اعرابگذاریت خوندمش تا روون شم. الان به اندازهٔ یه ضربالمثل لری بلدم😂