صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

دو اصطلاحِ سنگینِ ووری‌یردی

جمعه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۳، ۰۱:۴۱ ق.ظ

یه مدت زیادی بود که حالم، حالِ یک ضرب‌المثلِ بروجردی بود که فقط توی ذهنم تداعی میشد ولی یادم نمی‌اومد چی بود دقیقا.

امشب خونه داییم؛ مادرِ زن‌داییم با اشاره به یکی از دخترام گفتند: خیلی آرومه و خانووووم ماشاالله! زن‌داییم گفت: نههه! :) شیرِ خونه و روبا دَر*.

من خیلی ضرب‌المثل‌خون بودم در نوجوانی ولی چون اون تداعیِ مبهم با هیچ ضرب‌المثلی تطابق پیدا نمی‌کرد؛ یهو شصتم خبردار شد که این ضرب‌المثل باید بروجردی باشه.

گفتم این چی بود میگن سرشو چیز می.‌.‌. پاششو ...؟؟؟

سوال رو حال کردید؟ :)

ولی من جوابم رو گرفتم:

سرشو سگ می‌خوره، پاچه‌شو گربه می‌بره.

حالا با لهجه بروجردی میشه: سَرِشِه سگ مُخُرَه؛ پاچه‌شِه گربَه مُورَه. *

حکمت می‌باره از این بیان.



و این دقیقا حالِ این روزهای منه :)



*: اولش به جای دَر، غلط نوشتم بیرون. بیرون در لُری میشه دَر. حالا چرا؟ چون دوباره که از مامانم پرسیدم، ایشون انقدر زبان مادری‌شون استحاله شده که به جای دَر، گفت روباهِ بیرون :)


* آخ که وقتی با لهجه‌ی بروجردی این ضرب‌المثل رو برای خودم می‌خونم، برام حکمِ عطرِ لیمو شیرین رو داره. 

میدونید؛ من بچه بودم؛ سه سال با خانواده بوسنی بودیم. یه نفر که آلمان هست، نوشته بود آلمانی‌ها نمی‌دونند لیموشیرین چیه. حدس می‌زنم بوسنیایی‌ها هم نمی‌دونستن. چون عطرِ لیمو شیرین زیرِ بینیِ من، هنوز هم عطرِ کودکی‌هام در ایرانه‌.‌.. خیلی خاص و دلچسب. برمیگردم به کودکی‌هام در خونه خاله‌ام و کنار دخترخاله (آبجی رضایی نازم) و بی‌دغدغه میشم و شروع می‌کنیم به خاله بازی.

حالا وقتی با لهجه بروجردی این ضرب‌المثل رو می‌خونم، پرت میشم وسطِ باغِ داهاتِ مامان‌اینا، دهگاه... در سراشیبیِ باغِ لیزه. همونجا که ورودی باغش، خیلی لیزه.

موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۳/۱۲/۱۰
نـــرگــــس

نظرات  (۳)

وای من نشستم چند بار با اون اعراب‌گذاریت خوندمش تا روون شم. الان به اندازهٔ یه ضرب‌المثل لری بلدم😂

پاسخ:
چقدر خوشحالم :) البته لری و بروجردی با هم متفاوتند :)
میدونی من بابام لر هست، مامانم بروجردی. از بچگی هم ازشون دور بودیم. خلاصه هروقت من خواستم بروجردی حرف بزنم، لری قاطیش شد و شبیه ملایری شد، هروقت خواستم لری حرف بزنم، بروجردی و فارسی خرابش کردند.
خلاصه داستان داشتم :)
۱۰ اسفند ۰۳ ، ۱۲:۲۴ آقای یاکریم

بوسنی... این روزا چقدر به این کلمه بر می خورم!

از پریروز که فیلم خاکستر سبز حاتمی کیا رو تماشا کردم تا امروز که داشتم تاریخچه نسل کشی سربرنیتسا رو می خوندم...

میشه برامون بنویسید؟

پاسخ:
میدونید من روزگار بوسنیِ چه سال‌هایی رو دیدم؟ دهه ۹۰ میلادی‌
اونم وقتی خیلی بچه بودم.

آرزومه که یک بار دیگه برم اونجا و بوسنی رو دوباره تجربه کنم.
اونوقت می‌تونم حرف جدیدی بزنم. شاید خیلی حرف‌های جدید‌...

وای چقدر جالب....

 

ولیرمن نفهمیدم معنی این ضرب المثل چی میشه🗿🥲

پاسخ:
یعنی سرش خیلی شلوغه و کار و بارهای مختلف مدام اونو به خودش مشغول می‌کنه. هم مشغولیت فکری و هم فیزیکی :)

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">