صالحه


نرگس
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۳۰ سال
همسر ۱۳ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

در محضر مرشد کامل

پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۱۷ ب.ظ

این مطلب ادامه مطلب قبل هست.


خلافِ تصمیمم مبنی بر زود خوابیدن، بازم سه صبح خوابیدم. انقدر که ملتزمم به نیایش سحر.

۸ و نیم صبح قرار بود مامان بیاد سراغم. ۸ و ۴۰ دقیقه شد دیدم خبری ازش نیست. زنگ پشت زنگ به خونه و گوشیش. بازم جواب نداد. ۸ و ۵۰ دقیقه زنگ زدم به بابام. بابا جواب داد. پرسیدم بابا مامان خوابه؟ گفت: آره. بعد صدای خواب‌آلود مامان از پشت تلفن اومد: نه! بگو بیدارم.
خلاصه خودم رفتم سراغش. بنده خدا این چند روز انقدر کار داشته، خیلی کسری خواب داشته. تو ماشین منتظرش بودم و سرم تو گوشی. سرم رو که بلند کردم دیدم با یه لبخند جذاب داره به سمتم میاد. قشنگ معلوم بود جیگرش داره حال میاد از اینکه دخترش رو تو مشتش گرفته.


خلاصه رفتیم و تو راه داشتیم در مورد اشعه ماورا بنفشی که میگن این روزا خطرش جدیه حرف می‌زدیم. من گفتم: آخه کی کلاس می‌ذاره تو این روزا؟ کی این دو روز از خونه بیرون میاد....
که همون لحظه از کنارِ یه خانم سرلخت رد شدیم. یعنی حتی کلاه هم نمی‌ذارن رو سرشون از ترس اشعه! جل الخالق!
ضمنا از نظر مامان این حرفا همش دروغ دَوَنگ بود که نمی‌دونم چی بشه... قضیه رو تئوری توطئه‌ای تفسیر می‌کرد.
رسیدیم و ماشین رو پارک کردم. کیفم رو که برداشتم، مامان بافتنی‌ام رو دید.
گفت: بافتنی‌ات رو هم آوردی!؟ می‌خوای اونجا هم ببافی؟
گفتم: آره دیگه مامان. پس چیکار کنم؟ باید ببافم دیگه.
گفت: صالحه خواهشا نیارش بیرون. تو کلاس میگن حتی ذکر هم نگید. حتی تسبیح هم دست نگیرید. همه حواستون رو بدید به صحبت‌های خانم فلانی.
گفتم: مامان همه این توانایی رو ندارن ولی من وقتی بافتنی می‌بافم هم می‌تونم حواسم رو جمع صحبت‌های طرف مقابلم کنم. نگران نباش.
همینطور که از جلوی مغازه‌ها تا کنار امامزاده داشتیم پیاده می‌رفتیم ادامه دادم: فقط مصطفی گفته ده و نیم خونه باشم. دیشب با هزار مصیبت راضیش کردم بمونه خونه تا من بیام جلسه. مامان باید زود پاشیم.
گفت: داشتم فکر می‌کردم مصطفی کیه! (انگار چند تا مصطفی داریم! :/ البته دایی مصطفام هم هست ولی آخه...)
گفتم: مامان انتظار داری توی ذهنم و همه‌جا بهش بگم آقامصطفی؟ یا چطوره بگم ارباب مصطفی امر کرده ۱۰ و نیم خونه باشم!
گفت: نه، ولی جالب نیست. من بابات رو هیچ‌وقت بدون آقا صدا نزدم.
گفتم: خب اینجوری دوست داشتی دیگه. سلیقه‌ است. بعدم مگه اون همیشه اسم من رو با پسوند پیشوند می‌بره؟


هیچی، رسیدیم و دیدیم ساعت ۹ و بیست و اندی دقیقه است و خانم‌ها هنوز دارن زیارت عاشورا می‌خونند. نگو انقدر همه دیر رسیدن به کلاس که دیر شروع شده. نشستیم یه گوشه با مامان. منم بافتنی رو در آوردم و شروع به کار کردم.
خانم جلسه‌ای که اومد؛ یه پنج دقیقه‌ای همون اول کار، خانم‌ها رو دعوا کرد که چرا دیر اومدید؟ چرا نظم ندارید و ... (قشنگ عینِ ناظم‌ها!)
بعد ۱۰ دقیقه‌‌‌ای از خوابی که مدیر اجرایی جلساتشون هفته قبل دیده بود، گفت. خانم مدیر اجرایی می‌خواسته فردای اون شب، به خانم جلسه‌ای زنگ بزنه و درخواست کنه که یه مدت کار رو تحویل بده. چون خیلی فشار متحمل میشده.
اما خواب می‌بینه محل کلاس‌هاشون همون صحن حرم امام‌ رضا علیه السلام هست و مدرس کلاس، حضرت آقا هستند. خانم مدیر اجرایی به حضرت آقا عرضه می‌کنند که خسته شدم و می‌خوام کار رو تحویل بدم.
ایشون می‌فرمایند: الان وقت خسته شدن نیست. وقت جا زدن نیست. باید پر قدرت ادامه بدید.
خلاصه خانم جلسه‌ای کلی با آب و تاب گفت که ما این خواب رو برای بزرگترین عالم (به گفته خودشون بعد از حضرت آقا البته! یعنی کی می‌تونه باشه؟؟؟) تعریف کردیم و ایشون گفتند: شما حتی نمی‌دونید چه خوابی دیده شده!!!!
نکته: خانم جلسه‌ای اسم اون عالم بزرگ رو نگفت.
نکته ۲: تقریبا در هر جلسه، خانم جلسه‌ای یه ماجرایی حول و حوش خواب‌ها و رویاهای صادقه‌شون تعریف می‌کنه که این قضیه اصلا سلیقه من نیست.


ادامه مباحث:
خانم جلسه‌ای از مباحث قبل نتیجه‌گیری کردند: خانم‌ها! انقدر نسبت به من انکار و اکراه نداشته باشید. دیدید که در این خواب، استاد کلاس من نبودم. امام زمان عنایت دارند به این کلاس. خانم‌ها! نیایید بعد از کلاس هی از من سوال بپرسید. من بعد از کلاس فشار روم زیاده، غلط غلوط بهتون جواب میدم. خانم‌ها! فکر نکنید اگر این مباحث رو می‌شنوید و براتون تو زندگی مشکل و رنج ایجاد میشه، به خاطر مباحث این کلاس هست. خداوند می‌فرماید ما قطعا شما رو فی کَبَد خلق کردیم. فکر نکنید مشکلاتتون به خاطر حرف‌های منه. خداوند این حرف‌ها رو تبدیل به مشکل و رنج میکنه و به شما برمی‌گردونه تا رشد کنید... (چه کلاسِ پرچالشی که نیومدنش بهتر از اومدنشه!)
بعد ادامه دادند: در ایام جنگ، خانم‌ها خیلی برای من پیام دادند که ما نگران جان حضرت آقا هستیم و ... خانم‌ها اگر واقعا نگران هستید، این پیام‌ها کافی نیست. باید حاضر باشید از جان و مال و آبرو مایه بذارید و بگید من همه‌ی زندگیم و وجودم رو حاضرم بذارم فقط برای اینکه رهبر این پرچم رو تحویل آقا امام زمان بده...
نکته: یه کوچولو ادبیات ایشون با من فرق داشت ولی کلیت بحث این بود.
نکته ۲: مشکل اینجاست که خانم جلسه‌ای در مورد مسئولیت‌های اجتماعی‌ زن‌ها خیلی حرف نمی‌زنه وگرنه بر منکرش لعنت. همه اینا حرف حسابه. فقط معلوم نیست شاگردهای کلاسش با چه کارهایی می‌تونند صداقتشون رو اثبات کنند!


ادامه مباحث:
خانم‌ها "شکر" فقط به الحمدلله گفتن نیست. من دیدم تو کلاس‌های دیگه، میگن هر روز شکرگزاری کنید ولی این شکرگزاری از سمع و بصر و قلب فرد جاری نمیشه! اون فرد چشم و گوش و زبان خودش رو به زندگیش باز نمی‌کنه که ببینه مشکلات زندگیش از کجاست.
بعد دچار مشکل و رنج میشه، بهش میگن بازم شکر کنید. شکر می‌کنه اما بازم مشکلش بزرگتر میشه. بازم شکر می‌کنه، بازم بدتر میشه، بازم شکر می‌کنه، بازم بدتر میشه. تا اینکه میرسه به مرحله‌ای که دیگه سلامتی‌ش می‌خواد از دست بره، طاقتش سر میاد. میگه خدایا این دیگه چی بود؟ چرا من؟ چرا اینجوری. فلذا اینطوری شکر کردن‌ها به درد نمی‌خوره...
نکته: این بخش هم همش حرف حساب بود. ولی خودتون این بخش رو با بخش بعدی مقایسه کنید.


ادامه مباحث:
خانم‌ها، ولایت همسرانتون خیلی مهمه. هر وقت با همسرتون به مشکل بر خوردید، اون یه چیزی گفت، شما یه چیزی گفتید، حرف خودتون رو رها کنید، به شوهرتون چشم بگید. کلاً هرجا به اختلاف برخوردید، حرف، حرفِ شوهرتون باشه. هرجا شوهرتون ازتون ناراحت شد، اختلاف شد، بگید غلط کردم. نگید هم اشتباه کردم. بگید غلط کردم. (خدا شاهده!!! عین اینا رو گفت!) دخترِ من وقتی ازدواج کرد، بهش همین حرف رو زدم. اونم در ظاهر یه چیزی از من فهمید و همین کار رو هم می‌کرد و می‌گفت غلط کردم ولی چون از تهِ دلش نبود، یه روز دیدم اشکان اومد [شکایت] (اشکان دامادش :)) ) فهمیدم این دخترم فقط زبانی می‌گفته غلط کردم.
بعضی از خانم‌ها میگن شوهرامون کتک‌مون می‌زنند. خب من که نمیگم شوهرتون کتک‌تون بزنه! اصلا زن چرا باید کتک بخوره؟ ولی حالا یه فحشی هم بهتون داد. یه بد و بیراهی هم گفت. عیب نداره. صبر کنید. مگه چی میشه! اینا قراره رشد‌تون بده.
نکته: من می‌دونم خانم جلسه‌ای منظور بدی نداره. ولی نمی‌فهمم چرا مباحث ولایت ایشون، از مردها یه سری طاغوت کوچولو می‌سازه. خب به زن‌ها یاد بدید قشنگ ببینن دردِ شوهراشون چیه و مرهم بذارن روش. نه اینکه تحمل کنند! کتک نخورید ولی فحش عیبی نداره چه صیغه‌ایه؟ :/
کی گفته در هر شرایطی زن به شوهرش بگه چشم؟ خب زن و شوهر اگر ادعای ولایی بودنشون میشه که نباید تو دعواها نفسانیت‌شون رو ملاک قرار بدن. باید ببینند خدا چی میگه! قرآن چی میگه!
آیه والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض، صریحا ولایت برخی مردان بر بعضی مردان و زنان و بر عکس ولایت برخی زنان بر برخی مردان و زنان رو اثبات می‌کنه. فقط طریقه اعمال ولایت زن در خانواده با اعمال ولایت مرد متفاوته.
دیگه زیاده عرضی نیست.


آخرش رو هم بگم: همون ساعت ۱۰ و نیم که صحبت‌های خانم‌جلسه‌ای تموم شد پاشدیم، ۱۱ رسیدم خونه. سه ساعت هم خوابیدم که کسری خواب لنتی‌م رو جبران کنم. ضمنا این رو بگم که همه این مطالب رو حین بافتنی بافتن به خاطر سپردم و براتون نوشتم. حال کردید؟ :))


پ.ن: وقتی خانم جلسه‌ای داشت می‌گفت: "ببینید اگر با جوان‌ِ خودتون مدام چالش دارید، یه نگاه به خودتون کنید؛ سمع و بصر‌تون رو به سمت خودتون بچرخونید" نگاه کردم به مامان که ببینم واکنشش چیه. دیدم داره چرت می‌زنه.
شانس من همیشه همین‌جوریه :|

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۵/۰۳
نـــرگــــس

نظرات  (۸)

۰۳ مرداد ۰۴ ، ۱۸:۲۸ نـــرگــــس

تقریبا تا نود درصد همون بیان خانم جلسه‌ای اعظم رو در مطلب منتقل کردم و نوشتم.

اگر حس منتقل نمیشه چون باید با دقت بخونید.

یه ذره صداتون رو نازک و تو دهنی و تو دماغی و‌ خانم‌جلسه‌ای طور کنید، کار در میاد.

حیف! واقعا کاش می‌تونستم این مطلب رو تبدیل به ویس کنم و ضمیمه کنم براتون :/

آها! صدای اون خانم جلسه‌ای "زود اومدی نخواه زود برو" خیلی شبیه خانم جلسه‌ای ما هست.

اوکی؟ :)

سلام

تقریبا از اول تا آخر متن داشتم قهقهه میزدم 

عالی بود :)

پاسخ:
سلام 
ممنونم :) چه خوبه که لحن متن منتقل میشه. خوشحالم :)

حالم بد شد از اون راهکارهای زن و شوهریشون...

 

همسر من اگر بیاد به من بگه غلط کردم... از چشمم می افته...

 

میدونستید اگر خیلی از همین خانمایی که توی این جلسات میرن، یه خانم آدم حسابی ببینن، جذب نمیشن؟

 

آخه داشتم فکر میکردم که کاش همه ما دسترسی به آدم حسابی ها داشتیم...

بعد گفتم اگر خودمون با آدم حسابیا حال نکنیم تکلیف چی میشه؟!!

گفتم پس قطعات پازل درست سر جای خودشون قرار دارن..

پاسخ:
متاسفانه ...
متاسفانه ...
متاسفانه ...

این خانم هر جور دلش میخواد حرف میزنه. بعد انتظار داره شاگردهای کلاس از کلامش سوء برداشت نکنند.
اگر کسی سوء برداشت کنه هم از فهم ناقص خودش بوده. بعد از کلاس هم که سوال نباید پرسیده بشه. فلذا تنها راهکار ایشون اینه که سال‌های بیشتری باید شاگردها زانو بزنند در محضر استاد تا بیشتر و بهتر حالی‌شون بشه.

پ.ن: شوهر منم وقتی اینا رو براش تعریف کردم، هم گفت من دوست دارم بهم میگی مصطفی! هم گفت لطفا هیچ وقت به من نگو غلط کردم.

عالی :)) اصل جنس بوده :))

 

چطو به تو گیر ندادن داشتی بافتنی می‌بافتی؟ عجیبه.

پاسخ:
:))

در راستای جذب جوانان جدیدالورود بهم گیر ندادن :)

ببینید منم قائل به ولایت مرد در منزلم

اما ولایت دو رسالت بزرگ در قبال زیر مجموعه اش داره 

یک  عزت 

دو استقلال

بعد « غلط کردم» منافی عزت هست

امر و نهی کردن و مستبد در رای بودن، هم منافی استقلال هست

 

جامعه ی بله و چشم گو، یک جامعه ی ضعیف هست

ولو اون بله و چشم رو به ولی الله اعظم بگن...

 

البته در مقابل چشم گفتن، طغیان کردن نیست...

یعنی نمی‌گم در مقابل  ولی الله باید طغیان داشت..و

مهمتر از اطاعت، تشخیص هست...

یا بهتره بگم ثمره ی اطاعت درست، رسیدن به تشخیص هست...

 

و تشخیص، پشتوانه ی محکم استقلال هست...

 

ولایت مرد در منزل اگر خروجی اش عزت و استقلال اهل منزل شد، خیلی مرده

غلط کردم!!!... آخه این چه ادبیاتیه؟!!!

 

 

پاسخ:
راستش با همه حرف‌هاتون همراهم
فقط یه دقتی دارم.
من میگم مرد ولایت داره بر خانواده ولی زن چی؟ زن در هیچ شانی از شئون خانواده هیچ نوع ولایتی نداره؟
قطعا داره. 
وگرنه حضرت آقا و امام به جوانان نمی‌گفتند بروید با هم بسازید
ساختن و سازش مال زمانی هست که هر دو طرف، شان مشابه هم دارند. وقتی یکی از طرفین کاملا دست برتر و شان والاتری داشته باشه، این رو نمیشه گفت.
اونوقت باید امامین می‌فرمودند: زن! اطاعت کن. مرد! تدبیر کن.

چون به موضوع مهمی اشاره کردید

هم به حرفاتون فکر میکنم، هم میام نظرم رو میگم

سر فرصت

پاسخ:
ان شاءالله. استفاده می‌کنیم.

طبیعبه که من با این خانوم مرشد کامله ، هم ذات پنداری کردم؟

 

از کنشت، حظ کردم 

بافتنی ...

من یه تفکیکی میکنم  که در واقعیت خیلی تفکیک بردار نیست اما در بحث میشه تفکیکش کرد...

 

برای اینکه یک جامعه به سمت حقیقت دین بره و دین به صورت کامل ظهور کنه

یک سخت افزار به اسم حاکمیت و حکومت لازم هست

و یک نرم افزار به اسم سبک زندگی

 

ما قرآن رو به عنوان دستورات عمیق برای سبک زندگی، داریم...

اما چرا دین به صورت کامل ظهور نمیکنه؟

چون در سخت افزار هنوز به اون نقطه ی مطلوب نرسیدیم...

 

تفکر ناب شیعی به شدت اجتماعی و سیاسی هست...

فقط از باب توجه دادن دارم مثال میزنم

آیت الله قاضی همه میدونن اگر نگیم بزرگ ترین، ولی از بزرگترین علمای شیعه در عصر خودشون بودن...

یه روایتی هست در مورد دیدار امام خمینی و آقای قاضی...

آقای قاضی خیلی ویژه و با احترام و خاص برخورد میکنن با امام... در حالی که امام هنوز در عرصه ی سیاسی هنوز مطرح هم نشدن...

و طبیعتا سطح معرفتی آقای قاضی از امام بالاتره در اون مقطع...

و در مقام عرفانی، ولایت هم دارن بر حضرت امام...

اما امام رو در صدر مینشونن و خیلی ویژه باهاشون برخورد میکنن در حالی که مرام آیت الله قاضی این نبود...

همین نحوه مواجهه رو در مورد آقای خامنه ای هم داریم...

بلاخره مقام معنوی حضرت آقا از ابتدای رهبری شون تا الان خب منحنی ای داشته دیگه...

ولی از روز اول رهبری شون ببینید عرفایی مثل آیت الله بهجت یا آیت الله بهاالدینی در مورد ایشون چه واکنش هایی دارن!!

جوری به ایشون عزت میدن که هر کی ندونه فکر میکنه مثلا مقام عرفانی حضرت آقا در همون اوایل رهبری شون نسبت به آقای بهاالدینی و آیت الله بهجت بالاتر بوده... در حالی که قاعدتا نباید اینطور باشه...

علت این همه کرنش عرفای عظیم شیعه در مورد امامین انقلاب چیه؟

چون ولایت سخت افزار ظهور دین، دست این بزرگواران هست...

باز هم تاکید کنم: در واقعیت امر، سخت افزار و نرم افزار جدایی ندارن... اما بی راه نیست در مقام مباحثه تفکیکش کنیم...

 

سخت افزار خانواده، با ولایت مرد هست...

چون مرد ذات و سرشتش برای این ولایت ساخته شده، جوری که میگن اگر مردی در خانه بر صراط تعادل نیست و نمی تونه حق مطلب رو ادا کنه، تا جایی که امکانش وجود داره اطرافیان (همسر و فرزندان) تلاش کنن تا اون وجهه مرد خانه رو ترمیم کنن...

چرا تا این حد تاکید شد؟

چون یک سری از ویژگی های ولایت سخت افزاری خانواده به جنس مرد برمیگرده...

اگر مرد خانه ای مثلا خیلی ترسو بود... باید بهت تزریق شجاعت کرد...

چون شجاعت زن خانه، نمی تونه اون بنای سخت افزاری خانواده رو تامین کنه... (اینها در حالت طبیعی و عادی هست... در شرایط خاص طبیعتا خدایی داریم که جبران کننده هست)

 

یا شما بر اساس روایات میبینید حضرت زهرا سلام الله علیه حجیت دارن بر امیرالمومنین و بقیه ائمه ی ما...

اما چون سخت افزار دین الهی، با امیرالمومنین (مرد) تامین و تضمین میشه، حضرت زهرا حتی جان خودشون رو هم برای این مسئله میدن...

 

به نظر من این ولایت، یک ولایت سخت افزاری هست برای حفاظت و امنیت و حراست از خانواده...

یک سری امور هم هست که اساسا توسط زن در خانواده منتشر میشه...

مثلا شادی...

مادر یه خونه شاد نباشه، مرد خونه هر چقدر هم شاد باشه نمی تونه شادی رو در خونه نشر بده...

ولی نمیدونم اینجا باید از کلمه ی ولایت استفاده بکنم یا نه...

چون سوال شما این بود که مرد ولایت بر خانواده داره... زن ولایت بر چی داره؟

من هنوز به این نتیجه نرسیدم که اصلا این دوگانه رو بپذیرم یا نه...

با اونکه مثال سخت افزار و نرم افزار رو زدم... نمیدونم توجیه علمی خواهد داشت که بگم زن ولایت نرم افزاری داره یا نه...

ظاهر بحث اینطور القا میکنه که میشه گفت...

ولی من نظرم اینه که باگ هایی داره...

 

اما از اون طرف هم میدونم یک سری امور توسط جنس زن به خانواده داده میشه که اگر نباشه خلاء ایجاد میکنه که شادی رو به عنوان مثال عرض کردم...

 

می مونه اون مسئله ی سازش...

مسئله ی سازش با این ترسیمی که من کردم هم قابل طرح هست...

چون ولایت مقام روحانی در خانواده رو به مرد ندادن...

یا به زن ندادن...

اون دیگه هر کسی اعتدال بیشتری داره... هر کسی متقی تره... ولایت پیدا خواهد کرد...

حالا فکر کنید زن در مقام روحی خودش بر مردش ولایت داشته باشه...

از طرفی اون ولایت سخت افزاری مرد هم یک امر خلقتی هست...

اینجا سازش لازم نیست؟

یا برعکس... مرد هم ولایت سخت افزاری داره هم ولایت روحانی...

آیا باز هم سازش لازم نیست؟

 

مسئله اطاعت زن هم نیست حتی...

اطاعت اگر با بصیرت همراه باشه، یک ابزار هست برای رسیدن به تشخیص و تصمیم...

مسئله ی اصلی تشخیص و تصمیم انسانهاست...

اطاعت فرع بر تشخیص هست...

اطاعت روش و تلاش هست... اما تشخیص ثمره و میوه هست...

تلاشی که منجر به ثمره نشه، چه ارزشی داره؟!!

هزینه زا هست قطعا...

 

 

 

 

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">