صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

پدر و فرشته‌ها

شنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۲۰ ق.ظ

دیشب وقتی تو سالن سینما، گوشی‌ام رو روشن کردم و ایتا رو بالا آوردم و این عکس رو دیدم، دیگه اشکام بند نمی‌اومد...

خب آخه منم دلم خواست که یک دختر کلاس دومی بودم و اینطور لطیف و فرشته‌گونه و معصومانه، به دیدار ولی‌ امرم می‌رفتم.
در راه برگشت از کاخ جشنواره، دو دسته گل نرگس و دو جعبه شیرینی برای پدرهایمان خریدیم و رفتیم به دیدن‌شان.
وقتی که به فاطمه‌زهرا عکس و فیلم‌های دیدار را نشان دادم، او هم غصه‌اش گرفت و گفت دوست داشتم من هم کلاس دوم سوم بودم. بهش گفتم من هم دوست داشتم آن‌جا بودم. تو نبودی که ببینی من چقدر گریه کردم! نمی‌دونی چقدر دوست داشتم... نمی‌دونی...

بعد من با چشم‌های اشکی به دخترم لبخند زدم تا او هم لبخند زد.
فیلم صحبت‌های پدر با فرشته‌ها را موقع خواب برای دخترها گذاشتم. با صدای زیبای رهبر به خواب رفتند. خوشحالم اگر زمان به عقب نمی‌گرده ولی سه تا دختر دارم که من رو در زمان و مکان تکثیر کرده‌اند...

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۱۵
صالحه

نظرات  (۳)

۱۵ بهمن ۰۱ ، ۱۲:۰۳ بنتُ الهدی

چقدر کیف کردم از تماشای عکس و فیلم های دیدار دیشب.. چقدر همه چی قشنگ و پروانه ای بود.. منم خیلی دوست داشتم همسن اون فرشته ها و توی اون جشن باشم..

۱۵ بهمن ۰۱ ، ۱۲:۲۷ پلڪــــ شیشـہ اے

وای محشر بود. انگار یه رویا. گویا یه خواب زیبا. خیلی چسبید. خیلی روحم و نوازش داد.

۱۶ بهمن ۰۱ ، ۱۳:۵۳ حمدان مقدم

سلام.احسنت

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">