صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

سنگ صبور

سه شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۰۰ ق.ظ

امشب در گوشه دلم غنچه ی امید را بوسیدم
و بعد قشنگترین لباس هایم را پوشیدم
و بعد در چشم های خودم نگاه کردم
و بعد قشنگترین کفشی را که به لباسم می آمد، پوشیدم
و حالا غنچه تا آخر شب،
هم میشکفت
هم می پژمرد
و عمر شکفتگی اش به قدر شادی من بود
دلشکسته از سنگ صبورم پرسیدم
تا کی اینگونه خواهد بود؟
و او فقط به من چشمهایش را هدیه داد.
نمی‌دانم. این شاید یک نشانه بود.
سنگ صبور با من حرف می زند اما
همیشه طنین صدای او در هیاهوی من گم می‌شود.
باید این بار او را در آغوش بگیرم
گرم
دلچسب
صمیمی
و بعد تا ابد در پناه او بیآرامم
خرم
آسوده
آرام


.... من عَشَقَ، فَعَفّ، ثُمّ ماتَ، ماتَ شهیداً ....
عفتم را آرزوست...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۰۸
صالحه

نظرات  (۴)

زیبا بود ...
پاسخ:
ممنونم
خوش باشی
پاسخ:
ممنونم. شما نیز
عنچه ی امیدتان دچار شکفتگی باد :)
پاسخ:
:)
۰۸ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۹ علیـ ــر ضــا
چقدر خوب
زندگی تون رو این روال باشه 
پاسخ:
:)

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">