صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

رفیق های واقعی

جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۱۵ ق.ظ

اون روز که دوستام اومده بودند خونمون، جلسه علمی داشتیم، دخترِ زینب، زهراسادات، مداد شمعی از روی زمین برداشته بود و کلی در و دیوار رو خط خطی کرده بود و ما متوجه نشده بودیم.

من تو آشپزخونه بودم، یهو زکیه اومد و آروم گفت: بیا اینجا رو ببین...

و بعععله! همون جا گفتم: عیبی نداره، پاک می شه.

زکیه می گفت: جلسه علمی این چیزا رو هم داره... وقتی میگی با بچه هامون بیاییم!

دستمال و اسپری آوردم و شروع کردیم به تمیز کردن. رنگ دیوار اکریلیک بود و راحت پاک می شد.

زینب هم سر نماز بود. آروم صحبت می کردیم که نفهمه زهراسادات چه کرده. ولی وقتی فهمید دستمال رو خودش گرفت و کلی ابراز ناراحتی کرد.

ولی قند توی دلم آب شد که اینقدر دوستای من خوبن. که هوای هم رو دارن و داریم. نمی خواستیم شرمندگی دوستمون رو ببینیم. زکیه نمی خواست زینب بفهمه... قند تو دلم آب شد.

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۰۵
صالحه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">