صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

دو راهی

جمعه, ۲۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۰۶ ب.ظ

دیشب وقتی برگشتیم از خونه خانواده شوهر، واقعا از دست شوهرم و مخصوصا مادرشوهرم به خاطر حرفی که بهم زده بود ناراحت بودم و نیاز داشتم با همسر صحبت کنم اما ایشون جلسه داشت و طبق روال این یک هفته، ده روز اخیر، رفت جلسه. منم از خستگی خوابم برد. امروز صبح، در حالی که هنوز دپرس بودم، با تلفنی که دوست مصطفی بهش کرد، تازه فهمیدم که مصطفی یک هفته است که پیگیره بره سمت فلسطین، حالا تا هرجا که شد، حتی تا مرز اردن.

استرس افتاد به جونم. مصطفی هم گفت: خیلی خوبه که استرس گرفتی.

انقدر بدم میاد از این ژست قوی بودن و جان به کف بودنی که می گیره.

گفتم: ماشین من رو بخر و هر کار می خوای بکن. مصطفی حرفم رو جدی گرفت. چند روز بود پیگیر بود اما جور نمی شد. خلاصه همون موقع یکی دو مورد رو زنگ زد و قرار شد بریم یکی رو ببینیم. آماده شدیم و سوار ماشین شدیم و من همش داشتم به این فکر می کردم که اگه مصطفی رو اونجا لب مرز اردن بگیرن چی میشه؟ اگر شهید بشه چی میشه؟ یعنی من قراره زندگیم مثل خانواده شهید صدرزاده بشه؟ یعنی مثل فلانی میشم که بی شوهر شد؟ بعدش چی میشه؟ نه! نباید به این فکرها ادامه بدم. مثل همیشه خوشبین و ریلکس باش صالحه. میره و برمیگرده. صحیح و سالم. اما جواب سین جیم های مادرشوهرم رو چی بدم؟ لابد فکر می کنند من مشکلی نداشتم با رفتنش. اصلا حوصله معاشرت باهاشون رو ندارم. درکمون نمی کنند. اَه... اصلا مگه قرار نبود با هم شهید بشیم...

مصطفی که دید من ساکتم، گفت: عزیزم حرف بزن. همه چیز از تو شروع میشه و با تو ادامه پیدا می کنه و به تو ختم میشه.

و من همچنان ساکت.

رفتیم ماشین رو دیدیم و پسندیدیم. برگشتنی من یه ذره مودم بالا اومده بود. گفتم: منم می خوام بیام. گفت: من مشکلی ندارم. بیا. اتفاقا خوبه بیای. هم عربی بلدی هم انگلیسی. گفتم: مشکلی ندارن زن هم بیاد؟ گفت: نه. گفتم: کی میرید؟ گفت: فردا بعد از ظهر.

وقتی اینطوری میگه، حرصم درمیاد. آخه تو چقدر بی خیالی بشر. چقدر هیچی به هیچ جات نیست (ببخشید خیلی عصبانیم!) گفتم: تو خیلی بی خیالی. باید بشینیم در مورد این که بچه ها رو چی کار کنیم فکر کنیم. برنامه ریزی کنیم. گفت: چند روز پیش مامانت، چند روز پیش مامانم اینا، یه روز فلانی (نسیم اینا رو میگفت که فعلا در حال اثاث کشی هستند!)

گفتم: مامانت دیشب گفت که صالحه فقط تو درس خوندن موفّقه!

گفت: تو نمی خواد دغدغه فلسطین داشته باشی، تو همون مشغول این حرفای خاله زنک باش.

گفتم: نمی تونم بچه هام رو بذارم پیش همچین کسی با این افکار.

گفت: فکرات رو بکن دیگه. خودت تصمیم بگیر.

اومدیم خونه و مصطفی رفت جلسه و من استخاره زدم به قرآن. صفحه قبل از «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» اومد. احساس می کنم رفتن و نرفتنم علی السویه است. خیلی مهمه که اون جا پوشش خبری با چه کیفیتی باشه. وگرنه استقبال از شیخ زکزاکی رو رفتیم دیگه. دیدیم چطوری حضور مردم حتی در رسانه ملی سانسور شد به خاطر آماده نکردن زیرساخت استقبال. مردم زیر آفتاب و بی نظم و بی امکانات منتظر شیخ بودند و آخرش به زور از بین میله ها دیدنش. الان دوباره همین سناریو رو ممکنه تکرار کنم با رفتنم. با زحمت و به قیمت تنها موندن بچه ها پاشم برم عراق و بعدش مرز اردن، که ژست خواهر دبّاغ بگیرم و به نفسم حال بدم و بعد نه رسانه داشته باشیم و نه با وجود همسر غیرتی ام بتونم یه حرفی بزنم، یه دادی بزنم. هیچی. هیچی. دقیقا هیچی.

بنابراین تصمیم سخته. ولی مامانم که علی الظاهر استقبال کرده از ایده رفتن من. ولی نمی دونم چقدر پای کار هست. با این حال، بازم باید فکر کنم... نمی دونم چی پیش میاد.

موافقین ۸ مخالفین ۳ ۰۲/۰۷/۲۱
صالحه

نظرات  (۸)

۲۱ مهر ۰۲ ، ۲۲:۲۷ زینب صابری

سلام

اول تبریک بگم بخاطر موفقیت در پایان نامتون...

ای بابا یعنی هنوز ماشین ندارید؟ خیلی که سخته!!!!!بهترینش رو بخرید و حتما بگید بهمون و خوشحالمون کنید...

بنظرم هیچکدوم نرید، جنگ و سیاست کشور های خارجی به ما مربوَطه؟ هر چند که واقعا دلم برای کودک های فلسطینی خونه.. 

پاسخ:
سلام علیکم. خیلی ممنون :)
۲۰ شهریور بود که شوهرم یک پراید مدل ۷۸ برای خودش خرید. یعنی حدود ۷ ماه ماشین نداشتیم. تو این مدت گاهی موتور دوستای شوهرم بود، گاهی هم نبود. اما اینکه چرا ننوشتم خرید این ماشین رو، هم اینکه وسط کارهای پایان نامه و روز سفر بابام بود. دیگه انگار ارزش نوشتن نداشت یا شاید یادم رفت و شایدم چون حس کردم موقتی هست. یعنی الان یک ماهه که دوباره ماشین زیر پامونه. اما واضحه که پراید ۷۸ به درد خانواده و سفر نمی‌خوره و چون همسرم اهل مراقبت از ماشین نیستو ضمنا ماشین قبلی‌مون پرشیا بود، قرار شد این ماشین سر کار رفتنش و اینا باشه و دوباره هر وقت پول دستمون اومد، یک ماشین خوب برای خانواده و سفر و اینا بخریم که فعلا هنوز که نخریدیم. حالا تا ببینیم خدا چی می‌خواد. 

در مورد اینکه میگید هیچکدوم نرید: خب چطور می‌تونیم بی‌تفاوت باشیم؟ وقتی اون جوان فلسطینی قبل از در هم کوبیده شدن خونه اش و شهادت خودش و خانواده اش میگه: ما هیچی ازتون نمی‌خواهیم، نه آب، نه غذا، نه برق، فقط یه حرکتی بکنید!
۲۱ مهر ۰۲ ، ۲۲:۲۹ زینب صابری

البته بدم نمیاد سلیقه ماشینیتون رو بدونم، چون این چند وقت به شدت حس کردم شما چقد ساده زندگی میکنید و میتونید خوشحال باشید....

من کامل متنتون رو نخوندم، برام سوال شد سوار ماشین شدید و رفتید بازم قراره ماشین بخرید یا منظور تاکسی یود؟؟؟ 

پاسخ:
خب خرید ماشین که اینطوری نیست عزیزم!
اول می‌پسندی؛ بعد می‌بری تشخیص رنگ و بررسی فنّی. بعدش قول‌نامه می‌کنی.
بعد یا محضرخونه برای وکالت یا فروشنده شخصا برای تعویض پلاک میاد باهات. 
خلاصه این دنگ و فنگ‌ها یه طوری هست که نمیشه همون لحظه ماشین رو ببری خونه :)
گنگی متن از من بود. ببخشید.

راستش کم کم دارم به این نتیجه میرسم که ما خیلی هم ساده زیست نیستیم! :/

سلام

خیلی سخته خدایی...

به نظرم مهمترین چیز نیته

اگه بمونید نیتتون علاقه و عشق مادری خودتونه؟ یا اینکه موندن شما به تربیت شیعه‌ی امام زمانی کمک می‌کنه و به درد ظهور آقا میخوره؟ 

اگه برید نیتتون علاقه به همسر و ترس از تنها موندنه؟ یا اونجا واقعا بودنتون ممکنه مفید باشه...

تو اینکه آیا آخرش مفید میشه نمیشه، زیاد گیر نکنید. نیت خیلی مهمتره....

پاسخ:
سلام میخک جان. راست میگی... راستش یکی از دلایلی که باعث میشه تو رفتن سست باشم اینه که نمی‌تونم نیتم رو خالص کنم :'(

من تجربه همچین دوراهی داشتم 

و دقیقا چون نیت خودم رو نتونستم صاف کنم خودم رو سپردم دست اطرافیان و جریان سرنوشت که برام تصمیم بگیره 

بعدا فهمیدم راه آسون رو انتخاب کرده بودم چون به نفهم بود و دلم با این مسیر بوده

ولی هیییییچ لذتی ازش نبردم. زهرمارم شد 

 

 

خودآگاهی واقعا سخته :////

پاسخ:
آخ آخ آخ... منم چقدر به سرنوشت و جریان زندگی و اراده اطرافیان سپردم زندگیم رو و چقدر اذیت شدم...
آخ گفتی...

میشه بپرسم به چه عنوانی میخواید برید؟

پاسخ:
هنوز که اصلا معلوم نیست ولی یه سری از جوان ‌‌‌های فعال در عرصه بین‌الملل تا الان راهی شدند ( مثل سرباز روح الله رضوی) که برن پشت مرزها و فشار بیارن برای کمک به مردم غزه و فلسطین. حالا به هر شکلی... از طریق فضای رسانه، دیپلماتیک و ...
ولی من کم کم دارم پشیمون میشم.
یک سری خانم‌های فعال تو عرصه بین الملل هستند، هم پخته و جاافتاده هستند و هم کاربلد. فقط مشکلشون شاید این باشه که واسه این سفر محرم ندارند...
ولی با این حال، دیشب فهمیدم که ممکنه تا یک ماه پشت مرز بمونند و این اصلا به صلاح بچه‌ها نیست. من نهایتا تا یک هفته الی ده روز می‌تونستم نباشم. 
خلاصه کم کم دارم به این نتیجه میرسم شاید بمونم بهتره.
مخصوصا که
مخصوصا که... کار پایان نامه ام مونده... و این خیلی بده. باید تحویلش بدم به دانشگاه و بعد هر کار خواستم بکنم.

سلام

نگران نیت نباشید... نیت انسان چیزی نیست که یه دفعه درست بشه... با تطورات و اتفاقات زندگیش و قرار گرفتن در شرایط مختلف نیت انسان هم تکامل خودش رو طی میکنه...

من اگر بودم همسرم رو نمی بردم...

اما اگر شما به این نتیجه رسیدید که برید... خب برید و خیلی هم مسئله ی نیت رو بهش گیر ندید... نیت ها در گذر زمان و سن رشد و تغییرات خودشون رو میکنن...

 

ان شا الله هر چی خیر هست براتون پیش بیاد

نگران شهادت همسرتون هم نباشید... توی این قضیه خدا قطعا به دل شما هم نگاه میکنه...

ان شا الله سالم میرن و برمیگردن...

پاسخ:
سلام علیکم
نه. به این نتیجه نرسیدم که باید برم.
و اصلا دوست دارم اونا هم تلاششون رو بکنند که با کمترین هزینه و از طریق راه‌های دیگه، این مطالبات رو جلو ببرند...
ولی می‌خوام اگر هم شوهرم رفتنی شد، خیلی محکم بمونم و سکان خونه رو نگه‌دارم.
۲۲ مهر ۰۲ ، ۱۴:۳۲ مهتاب ‌‌

واقعا خیلی دلم می‌خواست منم می‌رفتم :(

پاسخ:
این اطلاعیه یکی از کاروان‌هاست... نمیدونم آی‌دی کدوم پیام رسان هست فقط. اگر می‌تونی پخشش کن...


اطلاعیه شماره ۳ کاروان مردمی "ازخراسان تافلسطین"

بسم رب الحسین علیه‌السلام
باعرض سلام خدمت همه عزیزانی که قصد شرکت در کاروان مردمی "ازخراسان تافلسطین" را دارند و با عرض شرمندگی بابت اینکه نتوانسته‌ایم تاکنون خوب اطلاع‌رسانی کنیم و می‌دانیم که خیلی از عزیزان سئوالات و ابهامات زیادی دارند و ما نتوانسته‌ایم جوابگوی دوستان باشیم.

در شبانه‌روز اول بیش از هزار نفر اعلام آمادگی کردند و ما چون تصور چنین استقبالی را نداشتیم و فکر می‌کردیم می‌توانیم با همه دوستان بطور جداگانه تماس برقرارکنیم لذا غافلگیر شدیم و البته الحمدلله از آن استقبال و شرمنده از این غافلگیری، لذا عذر ما را بپذیرید و دعا بفرمایید با همه ضعف‌هایمان خداوندمتعال توفیق دهد بتوانیم همه با هم از عهده این کار عظیم برآییم.
 ان‌شاءالله و من‌الله التوفیق.

و اما فعلا چند نکته لازم را عرض می‌کنیم آنهم از داخل حرم ملکوتی آقا امام رضا علیه‌السلام که معین الضعفاست و ما او را صاحب واقعی این حرکت می‌دانیم، پس؛
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
السلام علیک یا اباالحسن یا امام الرئوف یا معین الضعفاء و الفقراء.

اولین نکته اینکه؛
جلسه توجیهی و پرسش و پاسخ ان‌شاءالله فرداشب یعنی یکشنبه‌شب (شب دوشنبه) ۱۴۰۲/۷/۲۳ در مشهد مقدّس در مکانی که اعلام خواهدشد برگزار می‌شود. (جزییات بیشتر درباره این جلسه بزودی در همین کانال گذاشته خواهدشد، نگران نباشید.)

دومین نکته اینکه ان‌شاءالله صبح دوشنبه یا نهایتا صبح سه‌شنبه همین هفته حرکت خواهیم کرد از مشهد به سمت تهران و در تهران با توجه به شرائطی که پیش خواهدآمد تصمیم می‌گیریم که چگونه (هوایی یا زمینی) به کجا برویم (سوریه یا لبنان یا...) ان‌شاءالله

سومین نکته اینکه چون این حرکت کاملا خودجوش و کاملا و واقعا مردمی است انتظار نداشته باشید که همه‌چیز آماده باشد بلکه برعکس، قرار است خودمان باهم این حرکت را راه‌اندازی کنیم و تمام آنچه نیاز هست را با توکل بر خدا و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام خودمان باهم تهیه کنیم.
 "...و جاهدوا فی سبیل الله باموالکم و انفسکم."

قرار است با ماشین‌های شخصیمان برویم و کسانی که وسیله نقلیه ندارند همراه آنها که دارند خواهند آمد.

قرار است فی امان‌الله حرکت کنیم و نگران اسکان و غذا و... نباشیم.
حالمان اینگونه باشد که با خود بگوییم؛ همین الان زن و کودک و پیر و جوان فلسطینی زیر وحشتناک‌ترین بمبارانها هستند و ما اگر نگران اسکان و غذایمان باشیم، ننگمان باد.
"من کان باذلا فینا مهجته فلیرحل معنا"

ما می‌خواهیم ان‌شاالله به جهادی عظیم برویم و نمی‌خواهیم بازی درآوریم.
 خدا را چه دیدی؟! شاید همین حرکت منشاء عملی آزادی قدس شریف بشود مهم اینست که دستی با وضو بذری را بکارد و منتظر برکاتش از ناحیه خداوندمتعال باشد.

خلاصه برادران عزیز!
آماده یک حرکت عاشورایی باشید و بدانید که اگر منتظر یاری این ارگان و آن نهاد بمانیم هرگز از درب خانه‌هایمان جلوتر نخواهیم رفت و همین می‌شود که جلوی چشم میلیاردها مسلمان، عده‌ای قلیل و حقیر از یهودیان صهیونیست و خبیث، زن و کودک مظلوم ما را و عزت و شرف و ناموس ما را هر روز لگدمال و نابود می‌کنند و گویا همه عادت کرده‌اند و منتظرند دیگران کاری کنند.

آری ای برادران عزیز!
شما را بخدا بیایید منتظر هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمانیم و نگران چیزی نباشیم جزاینکه نکند ما هم در این امتحانات آخرالزمانی شکست بخوریم و فرصتی که خدا برایمان فراهم آورده از دست دهیم. خدا نکند.

خدایا به آبروی محمد و آل محمد ما را ببخش و به ما توفیق بده خالصانه برای رضای تو قیام کنیم و در این راهِ نورانی یاریمان فرما. آمین یا رب‌العالمین.

توضیحات بیشتر ان‌شاءالله در فرصتی دیگر و اگر نشد، همه توضیحات در جلسه فرداشب ان‌شاالله

این را هم اجمالا بگوییم که برای شرکت در این کاروان از نظر ما  هیچ شرطی وجود ندارد جز عزم و اراده و همت و غیرت و توکل و امید.

 هرکس میخواهد در این حرکت شرکت کند با مسئولیت خودش تا هرکجا که توانست همراه ما می‌آید و هر کجا نشد و نتوانست، برمی‌گردد و ما ان‌شاالله متوقف نخواهیم شد و تا هرکجا که خداوندمتعال توفیق دهد و راه‌ را برایمان باز کند به پیش می‌رویم و اگر خدای ناکرده، نشد، هیچ ناراحتی ندارد چراکه ما در مکتب خمینی‌کبیر و خامنه‌ای‌عزیز یادگرفته‌ایم که؛
"ما مکلف به وظیفه‌ایم و نتیجه دست خداست"
اما امیدواریم پرچمی که بلند شده است هرچه زودتر بر بلندای گنبد مسجدالاقصی به اهتزاز درآید.
ان‌شاءالله و من الله التوفیق.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب‌الزمان و اجعلنا من انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه و ایّد واحفظ امامنا الخامنه‌ای وانصر من نصره واخذل من خذله بحق محمد و آله‌الطاهرین.

🏴 ازخراسان تافلسطین 🏴👇

@azkhorasan_tafelestin
═══✼🍃🌺🍃✼═══
۲۶ مهر ۰۲ ، ۰۲:۳۵ هانیه معینیان

با شرایط مشابه شما 

من اگه بودم احتمال زیاد میرفتم 

پاسخ:
شما احتمال خیلی خیلی زیاد می رفتید :)
ماشاءالله به شما

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">