صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

تنها مشترک نشریات کاغذی در خانواده :|

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۱:۰۰ ب.ظ

فرزانه جان گفتند که پست قبلی رو دوست نداشتند. راستش خودم هم دوستش ندارم. بعد از مدتی شنا کردن در انرژی‌های منفی، دوست داشتم دور و اطرافم رو پر کنم از انرژی‌های مثبت. و علاوه بر این‌ها، به نظرم دارایی‌هام خیلی زیادند و اصلا به چشم نمیان. سرمایه‌های معنوی خیلی زیادی دارم که مثلا چند کیلو طلا هم داشته باشم، در مقابل اونا بی‌ارزشند. اگه بنا به فخرفروشی باشه، ترجیح میدم به دارایی‌های معنویم فخر بفروشم. واقعا دوست دارم بازم از چیزهای قشنگ بنویسم و براتون تعریف کنم. اول بریم به سال‌های دورتر، بعد برگردیم به زمانِ حال، چطوره؟ :)
وقتی حوزه رفتم، حدوداً یک سال و نیم از ۹ دی ۸۸ می‌گذشت. اساسا یکی از افتخارات من که برای نوه و نتیجه‌هام میگم اینه که فقط من بودم که از بین اعضای خانواده، پا شد با همسایه‌ها رفت راهپیمایی ۹ دیِ تکرار نشدنی. اون روز کلاس زبان داشتم و زود هم از راهپیمایی برگشتم که به کلاسم برسم. منشی آموزشگاه خیلی تعجب کرده بود وقتی شنید از راهپیمایی اومدم.
سال اول حوزه، مثل یک جرقه، از بهترین و سیاسی‌ترین و فیلسوف‌ترین استادمون، حرف‌هایی شنیدم که تصمیم گرفتم پی‌ش رو بگیرم. قدم اول، پیدا کردن یک منبع خبری سیاسی مطمئن بود.
بدون تعلل مشترک هفته‌نامه ۹ دی شدم.
یادش به خیر.‌ کیف می‌کردم هفته‌نامه‌ی خوشگلم میومد دم خونمون. می‌بردمش توی اتاقم، با دقت صفحه‌های گلاسه‌ی نازش رو باز می‌کردم، تیترهای جذاب رو می‌خوندم و بعد از مدتی‌ هم آرشیو جمع و جوری از هفته‌نامه رو داشتم که خیلی بهش افتخار می‌کردم. البته این مایه‌ی افتخار خیلی خصوصی بود. با پول توجیبی خودم این کارها رو می‌کردم و خیلی کسی از حس و حالم باخبر نبود. مامان که بیشتر از بقیه خبر داشت، هیچ‌وقت به عمق محتوا نفوذ نکرد. بابا هم که شغل و تحصیلاتش در حوزه سیاست هست، بنابراین ترجیحم این بود که تا وقتی پای مساله‌ای اساسی در میان نیست، بحث نکنم.
شوهرم که اومد خواستگاریم، از زمین و زمان سوال می‌کرد. وقتی در مورد جهت‌گیری‌های سیاسیم پرسید، خیلی با نمک بود که خیلی کوتاه، فقط گفتم: هفته‌نامه ۹ دی می‌خونم و بنده خدا مات و مبهوت موند. :)))
و بعدا بهم گفت که به نظرش دختری که ۹ دی بخونه باید خیلی خفن باشه. (البته این ادبیات فاخر مال خودمه. ایشون طور دیگه‌ای بیان کرده بودند :)))) )
جالبه اون موقع هنوز ۱۸ سالم نشده بود. ادعای اینو هم ندارم که تشخیص میدادم که چی درسته چی غلط. و یا هرچی تو اون هفته‌نامه بود، مطلقا درست بوده یا نه. اما اون چیزی بود که من اون زمان بهش احتیاج داشتم و بخش‌هایی از شخصیت سیاسیم رو شکل داد که بابتشون خوشحالم.
و امسال...
یکی دیگه از اتفاق‌های قشنگ زندگیم افتاد.
امسال مشترک فصلنامه ترجمان علوم انسانی شدم.
خیلی ناگهانی تصمیمم رو گرفتم. برای روز زن یک هدیه ۵۰۰ هزارتومانی بهم داده بودند و من نگه‌ش داشتم تا باهاش چیزی بگیرم که برای خودِ خودِ خودِ درونم باشه. چیزی که بهم کمک کنه در ایامی که کمی از دروس آکادمیک دورم و توی خونه پیوندم با مسائل اجتماعی کمرنگ‌ شده، من رو به‌روز نگه‌داره و مدام ذهنم رو با موضوعات جدید درگیر کنه. و این، در بین تمام اطرافیانم، فقط نیازِ من بود.
این فصلنامه همون چیزی بود که لازم داشتم. چند شماره‌ی قبل رو هم خریدم تا بیکار نمونم. البته که فصلنامه خوندنِ الانِ من، کمی با هفته‌نامه سیاسی خوندنِ اون زمانم متفاوته و قابل قیاس با هم نیستند. قطعا همین‌ که خودم دست به قلم شدم و یا قبلا فعالیت علمی و مطالعات دیگری داشتم، همه چیز رو متفاوت می‌کنه.
مثلا پرونده یکی از شماره‌های هفته‌نامه درمورد فلسفه نظم‌دهیِ ماری‌کوندو بود. کسی که من در همین وبلاگ هم در مورد کتاب جادوی نظمش نوشته‌ بودم و مطالعه چند مقاله کوتاه در مورد آرا و افکارش خیلی برام جالب بود. یا پرونده خودیاریش که درمورد کسانی مثل ریچل‌هالیس هم بود... واقعا یک افق دید جدید رو جلوی آدم باز می‌کنه.
این شماره‌ی آخر که من به خاطر مشترک بودن زودتر دریافت کردم، از همه بیشتر دوستش داشتم. پرونده‌ی بچه‌، بیاید یا نیاید! خیلی عالی بود. مقاله برایان کاپلان همون فلسفه قدیمیم در مورد بچه‌دار شدن رو با آمار و اعداد تائید می‌کرد. همیشه قبل از بچه‌دار شدن به دوستانم می‌گفتم: آدم یا نباید بچه بیاره یا وقتی آورد، دیگه باید بیاره :) (واضحه که نخواستم بگم چون مقاله‌ش با پیش‌فرض‌های قبلیم جور در میومد پس خیلی خوب بود! سوء تفاهم نشه خواهشا)
حالا یادمه در همین فضای وبلاگ، یکی از وبلاگ‌نویس‌ها هر چی از دهنش دراومده بود به ترجمانی‌ها گفته بود. جالبه که بدونید، یکی از استدلال‌هاش برای نخوندن مقاله‌های ترجمان این بود که اسم مقالات رو تغییر میدن پس چه تضمینی وجود داره که متن مقاله رو درست ترجمه کنند! این درحالی هست که در فصلنامه‌ی کاغذی (نه در سایت)، در پی‌نوشت هر مقاله، نام اصلی مقاله به زبان انگلیسی نوشته شده و احتمالا تغییر نام مقالات دلیل دیگه‌ای داره. اما ادامه استدلالات بسیار متقن این وبلاگ‌نویس، رو بشنوید: چون چند تا روحانی و عمامه‌به‌سر پشت سر ماجرا هستند، پس ترجمان نخونید!!!!
می‌خواستم براش بنویسم که متاسفانه تو خودت متعصب‌تر و دگم‌اندیش‌تر از همه‌ی آخوندها هستی و خبر نداری...
من، اتفاقا! اتفاقا! در همین مدت کوتاه که ترجمان می‌خونم، احساس می‌کنم که فرآیند فکر کردن و نتیجه‌گیری‌هام خیلی متفاوت شده و مسیرهای جدیدی رو دارم میرم و تجربه می‌کنم. کمتر از قبل تحت تاثیر حرف‌های احساسی دیگران قرار می‌گیرم و حالت‌های پایدارتری رو تجربه می‌کنم و می‌تونم آناً فکرم رو کنترل کنم و حتی کمی از تعصب و جزم‌اندیشی فاصله بگیرم. خلاصه که الکی با حرفای دیگران خودمون رو محروم نکنیم. شما هم اگه دوست داشتید می‌تونید برید از نرم‌افزار طاقچه، کمی ارزان‌تر هم این فصلنامه‌ها رو دریافت کنید، هرچند که کاغذیش یه چیز دیگه‌ست.

فعلا خیلی طولانی شد... یه چیز دیگه هم می‌خواستم بنویسم‌. بمونه برای بعد. عیداتون، هزاران بار مبارک :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۲۸
صالحه

نظرات  (۴)

۲۸ اسفند ۹۹ ، ۱۳:۰۷ خرید پنل پیامکی با تخفیف ویژه
پنل پیامکی سامانه لاین
  • ارائه خط خدماتی بدون نیاز به سفته برای عبور از بلک لیست مخابراتی
  • جدیدترین بانک شماره شهرها به تفکیک منطقه، اصناف، جنسیت و سن
  • پنل اس ام اس دائمی و بدون تاریخ انقضا (lifetime License)
  • ضمانت بازگشت وجه برای پنل اس ام اس خریداری شده تا ۳۰ روز

کد تخفیف خرید پنل پیامکی سامانه لاینbayan

خرید نمایندگی پنل پیامکی با تخفیف ویژه

سایت خیلی خوبی دارید 

امیدوارم موفق باشید

حالا ترجمان لطیف‌تره هیچی، خدایی قبل ِ 18 سالگی هفته‌نامه 9 دی می‌خوندی؟؟؟!!! :/

مگه داریم؟؟؟

مگه می‌شه؟؟؟

:///

خدایی خفن بودی صالحه :))))))))

الآن دیگه چه خفنی‌ای :))))

 

پاسخ:
واقعا ترجمان لطیف تره :)))) 
نه بابا! خفن چیه؟ دیگه چیزی از خفنیتم نمونده. الان فقط فارس پلاس می‌خونم، بیست و سی می‌بینم :)))))
کلا سعی می‌کنم تحلیل از شرایط اقتصادی سیاسی داشته باشم و مواردی که برای خودم مهمه، الحمدلله خیلی غلط غلوط نمیشه ولی کلا تحلیل‌های فرهنگی اجتماعی بیشتر با روحیه‌م سازگاری داره. گرچه ممکنه درصد خطام بیشتر هم باشه. (شاید مامان شدن بی‌تاثیر نباشه تو این قضیه)

راستی فرزانه جان تو کامنت پست قبل، به بقیه کامنت‌هات هم جواب دادم :)

سلام صالحیه جان پیشاپیش عیدت مبارک

فک کنم سوءتفاهم شد

من گفتم کاش از مریدان با جزییات نمینوشتی نه کسی حسود ن بخیل...

اولشم گفتم خونه و ماشین داریم یعنی وضعمون بد نیست

ولی الان وضعیت اقتصادی اکثر مردم چیزی ک برات نوشتم تازه کسانیکه مستأجران بماند

من از سر اینکه شما آدم معتقدی هستی اینو بهت گفتم ک کسی با خواندن دستت دلش نکنه وگرنه بله اینستا و اینام پر از خرید و ...

در ضمن کسی مخالف رفاه و زندگی خوب و راحت برای متدین جامعه نیست اتفاقا از اهرمهای قدرت ثروت ک میشه باهاش خیلی کارا کرد

ب هرحال من با نیست خیر برات نوشتم نمیدونم برداشت شما چی بود ک اینطوری جواب دادید...بله ما فقط در طی سال خرج مایحتاج خانه میکنیم چون سه تا بچه کوچک ک دوتاش پوشکی دارم و تغذیه شون خیلی برام مهم برای همین حتمن هفته ای دوبار ماهیچه میخورم و هرروز ی کاسه کوچلو آجیل...

و لباس هاشون ک چون در حال رشدن و صدالبته کتاب ها و وسایل بازی و خلاقیت بچه هام

و اصلنم ناراضی نیستم از انتخاب این سبک زندگی و...

ب هرحال امیدوارم شاد باشی و موفق

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">